⭕️ ماجرای نامهی یکخطی پسربچهی اصفهانی به رئیس جمهور و پاسخ رئیسی
🔻خانمی از اهالی جویآباد خمینیشهر که همسرش کارگر و البته بهدلیل درآمد اندک اجارهنشین هستند، نامهای برای حجتالاسلام رئیسی مینویسد و بهجای طرح درخواستهای مادی از رئیسجمهور، خواستار آن میشود که دولت شرایط سفرشان به مشهد برای زیارت امام مهربانیها را فراهم کند.
🔻همراه این نامه، تکّه کاغذی بریده شده از یک دفتر مشق قرار داشت که روی آن با خطی کودکانه و متنی بی تعارف و تکلُّف نوشته شده بود:
🔻«با سَلام خدمت رئیس جمهور. از شما درخاست یک دُچَرخه دارَم. دوستون دارَم. امیرحسین...».
رئیس جمهور با دیدن نامه میگوید: «شاد کردن دل این کودک نیاز به گذراندن مراحل پیچیده اداری ندارد و از سادهترین کارهاست؛ اگر همین امروز هم میتوانید این کار را انجام دهید، تأخیر نکنید».
رئیس مرکز ارتباطات مردمی هم دستور لازم برای تهیه دوچرخه را صادر میکند عصر همان روز و در فاصلهای کمتر از نصف روز هدیهی رئیس جمهور بهدست «امیرحسین» میرسد.
✨ راههای لغزش اندیشه 💯
💯 و منابع تفکر از منظر قرآن 💫
( قسمت پنجم ) زیبا🌷
☝️و دیگر اینکه تا به چیزی علم پیدا نکردهاند، تا به مرحله علم و یقین نرسیدهاند، رد و نفی نکنند (شتابزدگی در انکار).
❤️خداوند در یک آیه فرمود :
أَلَمْ یؤْخَذْ عَلَیهِمْ مِیثاقُ الْکتابِ أَنْ لا یقُولُوا عَلَی اللهِ إِلَّا الْحَقَ
⁉️آیا از آنها در کتاب (کتاب فطرت یا کتابهای آسمانی) پیمان گرفته نشده
👈که جز آنچه حق است (حق بودنش محرز است) به خداوند نسبت ندهند؟
✨در آیه دیگر فرمود :
بَلْ کذَّبُوا بِما لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ
❗️انکار کردند و تکذیب کردند چیزی را که به علم آن احاطه نداشتند
(نمیشناختند){1}.
🔷4. سنّتگرایی و گذشتهنگری
انسان به حکم طبع اوّلی خود هنگامی که میبیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول نسلهای گذشته بوده است
🤦♂خود به خود بدون آنکه مجالی به اندیشه خود بدهد آن را میپذیرد.
{ #استاد_مطهری ادامه دارد 💫 }
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین . تامی توانید در گروه ها به اشتراک گذارید , برای کوری چشم دشمنان . تا کور شود هر آنکس نتواند دید✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یااباعبدلله وعلی الارواح التی حلت بفنائک،علیک منی جمیعاسلام الله ابدامابقیت وبقی الیل والنهارولاجعله الله آخرالعهدمنی لزیارتکم.
السلام علی الحسین ع
وعلی علی ابن الحسین ع
وعلی اولادالحسین ع
وعلی اصحاب الحسین ع
🌹صدرا🌹
دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزيک و مكانيك داشتيم كه قدش خيلی كوتاه بود اما خيلی نجيب و مودب با حافظه خيلی خوب !
قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاک كن رو ميذاشتيم بالای تابلو كه قدش نرسه برشون داره، هر دفعه ميگفت ؛ اقا من از شما خواهش كردم اينا رو اونجا نذارين اما باز ميذارين! يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم و نخ بستيم به پاش، تا برميگشت رو تابلو بنويسه مگس رو رها ميكرديم وز وز تو كلاس و تا برميگشت رو به ما، نخش رو ميكشيديم، بنده خدا ميموند اين صدا از كجاست اخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد!
با وجود اين همه شيطونياي ما، خيلی دوسمون داشت و باهامون كار ميكرد كه بتونيم همه مسائل فيزيک مكانيک رو حل كنيم.
چند سال گذشت، انترن بودم و تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد، خيلي دلم براش تنگ شده بود، سلام كردم و كلی تحويلش گرفتم، كه ما مديون شماييم و از اين حرفا. بعدم براش چایی اوردم و نشستيم به مرور خاطرات اونوقتا كه يهو يه لبخند زد و گفت تو دانشگاه هم نخ ميبندی پای مگس؟!
خشكم زد
-عه مگه شما فهمديد كار من بود؟! چرا هيچي بهم نگفتيد؟!
باز يه نگاه معلمی و از سر محبت بهم كرد و با لبخند گفت:
-حالا اون گچ و تابلو پاك كن كه مي گفتم نذاريد اون بالا رو خيلی گوش ميداديد؟! دعواتون ميكردم از درس زده ميشديد، حيف استعدادتون بود درس نخونيد! وقتی يه معلم ببينه دانش اموز بازيگوشش دكتر شده جبران همه خستگيها و اذيتاش ميشه!
كاش تنبيه ميشدم اما اينطور شرمنده نمی شدم! اذيت های ما رو به روي ما نمي اورد نكنه از درس زده شيم اونوقت ما اون قد كوتاه رو ميديديم ، اين روح بزرگ رو نه !
واقعا معلمی شغل انبياست نه برا تعليم فيزيک و مكانيک، واسه تعليم صبر و حلم و هزار خصلت ديگه كه فقط تو اموزش انبيا ميشه پيدا كرد !
از خاطرات دکتر سید محمد میر هاشمی جراح و متخصص چشم