eitaa logo
🌹صدرا🌹
552 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
35.3هزار ویدیو
314 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز گرم تابستانی تون بخیر آخ نه! هنوز بهاره! اونم ۱۴ خرداد! ولی اینقدر گرمه یاد تابستون میفتیم!😊🌹
میگن پشت مردان موفق یک زن موفق قرار گرفته. خدمت رهبرعزیزم دارم بابت داشتن که در طول عمرمبارزاتی وسیاسی وانقلابی صبورانه درکنارایشان بوده و باتوجه بجایگاهشان فرزندانی باتقوادردامن شان پرورش داده اندکه به اعتراف دشمن لکه ای خاکستری درزندگیشان پیدانمی شود کرد.
روزی سلطان محمّدخدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.) عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! سلطان گفت: او عالِم است. دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام می‌کردند و خدای تعالی نیز فرموده است : (چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.) از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟ علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است. علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند. علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند... سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد. سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟ علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید سلطان گفت: نه! علامه گفت: در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند. ارسال به دیگران جهت ترویج امر ولایت و امامت .... غدیر نزدیک است.... .... التماس دعای فرج 💚💚💚💚
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با اين مردم انقلابي و با غيرت دنيا رو فتح ميكنيم🇮🇷
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ تصاویر خود را از مناطق حفاظت شده ایران برای ما ارسال کنید تا ما بگردیم ببینیم موقعیت پدافند، سوله موشکی، تونلی چیزی پیدا میکنیم تا بدیم اسرائیل !! ⛔️ حتما کلیپ را ملاحظه بفرمایید
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔬کروموزم حجاب ستارخان و پزشکیان در مناظره قدیری ابیانه و زیباکلام ⏰ ۳۹ ثانیه
44.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پخش مستقیم سخنرانی حاج آقای عالی اتفاقی ناگهان قطع شد؟! یا چون صحبت از عادی‌سازی گناه و بی‌حجابی و سگ‌بازی و اینا بود تصادفی قطع‌شد؟ نباید دیگه گفت اینا رو؟ 🙄 اونم شبکه قرآن؟ 🤔 اتفاقی بوده نه؟
♨️ نخست وزیر انگلیس: رفتار اسرائیل در غزه دیگر قابل تحمل نیست 🔸 کِر استارمر نخست وزیر انگلیس خواستار ورود فوری کمک‌های بشر دوستانه به غزه شد و تاکید کرد که رفتار اسرائیل در غزه قابل تحمل نیست. 🔴جنایات اسراییل حتی صدای حامیانش هم در آورد.
2.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏آنقدر کم‌کاری کرده ایم که حالا حضرت آقا دارند فواید دانش هسته ای را برمیشمارند: صنعت هسته‌ای دانش اصلی و مادر است فوایدش در حوزه متعدد علمی مثل کشاورزی، هوافضا، انرژی پاک، تشخیص و درمان بیماری‌ها، مهندسی‌ها و…ست و علاوه بر نیروگاههای هسته‌ای، غنی‌سازی لازم و ضروریست یک چرخه کامل "FsHosseini"
4.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈 سه خصوصیت مهمّ شب عرفه 🎤👈 آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمةالله علیه "راه چمنی"
🔴تنها روزی که همه از محل اقامت آقا امام زمان عج خبر دارند! (قسمت اول) ✳️جناب حجت ‏الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى میفرمايد: 🔰من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه می‏گفت: ✨....شب هشتم ماه با جميع وسائل به صحراى رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بيايند، براى زوارى كه با من بودند جاى بهترى تهيه كنم. ♻️تقريباً عصر روز هفتم بارها را پياده كردم و در يكى از آن چادرهايى كه براى ما مهيا شده بود، مستقر شدم... 🌙آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آن‏كه نيمه‏ هاى شب ديدم: 🌷سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به در خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام عليكم. ☘ من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ايشان وارد خيمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوانها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند.. 🔷جوانها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود. 🌟ايشان به من رو كرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟.. 🌸حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده ‏اى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه ‏الحسين(علیه السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. 💠 من گفتم: در اين شب چه بايد بكنيم؟ 🌹فرمودند: دو ركعت نماز می‏خوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل ‏هواللَّه بخوان. 🔰لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. ☘ حال خوشى داشتند و اشك از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. 🌺ولى حضرت فرمودند: اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.(و من همچنان متوجه منظور ایشان نمی شدم!!) 🔴سپس به حضرت گفتم: به نظر شما الآن حضرت (علیه السلام) در كجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خيمه است. 💠دوباره سؤال كردم: ، كه میگویند حضرت ولیعصر(علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات میباشند؟ 🌷فرمود: حدود ‏_الرحمة. گفتم: اگر كسى آنجا برود آن حضرت را میبيند؟ فرمود: بله، او را می‏بيند ولى نمى‏‌شناسد. 🔆گفتم: آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیعصر(علیه السلام) به خيمه‏ هاى حجاج تشريف می آورند و به آنها توجهى دارند؟ 🌻 فرمود: به خيمه شما می ‏آيد؛ زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل مى‏‌شويد. 💥در اين موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آورده‏ ام ولى چاى نياورده ‏ام. ❄️عرض كردم: آقا اتفاقاً چاى نياورده‏ ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد؛ زيرا فردا می‏روم و براى مسافرين چاى تهيه مى‌‏كنم. 🌺حضرت فرمودند:چای با من. ✍ادامه دارد..
🔴 ،تنها روزی که همه مردم از محل اقامت آقا امام زمان عج باخبر هستند! (قسمت دوم و آخر) 💚حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دم كرديم، به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چاي هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. ✨من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: غذايى دارى، بخوريم؟ گفتم: بلى نان و پنير هست. فرمودند: من پنير نمیخورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بياور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند. 🌸سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) میدهم، تو براى پدر من يك عمره به‏ جا بياور. 💠عرض كردم: اسم پدر شما چيست؟ 🌹فرمودند: اسم پدرم "سيد حسن" است. گفتم: اسم خودتان چيست؟ فرمودند: سيد مهدى. 🍃 من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. 🌟وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لبهايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم. 🔰پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! 🌟 يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه، ارواحنافداه، بوده ‏اند، به‏ خصوص كه اسم مرا میدانستند و فارسى حرف میزدند! ❤️نامشان مهدى(علیه السلام) بود و پسر امام حسن عسكرى(علیه السلام) بودند... 🔰نشستم و زارزار گريه كردم... 🌟اول غروب ، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آن‏كه من به آنها نگفته بودم كه آقا فرموده ‏اند: »فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل مى‏شويد 🍃« خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند، 🌹ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةاللَّه، روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم. 🔆بالاخره نزديك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولیعصر(علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده‏ اند و به روضه گوش میدهند و گريه میكنند... 🔴 خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو... ▪️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةاللَّه، روحی فداه، آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گريه می‏كرديم و من قدرت نداشتم كه حتى يك قدم به طرف حضرت ولى‏عصر(علیه السلام) حركت كنم. 🌹بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.... 🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴🍃🌷🌴 📙برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين(علیه السلام)، ص23، قضيه 5. منبع: موعود؛ شماره چهل و دو