19.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رئیس جمهور ایرلند خواستار اقدام نظامی برای نجات غزه شد!
«نمیتوانم سخنرانی کنم در حالی که کودکان غزه از گرسنگی میمیرند!»
🔻تاکنون استانهای
خوزستان (سهشنبه و چهارشنبه)
آذربایجان شرقی (سهشنبه و چهارشنبه)
اصفهان (چهارشنبه)
یزد (چهارشنبه)
اردبیل (سهشنبه)
آذربایجان غربی (سهشنبه و چهارشنبه)
گلستان (سهشنبه) تعطیل شدند
لیست استان های تعطیل در دولت کارشناسان
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهل ساله که دوست دارن گول بخورن،
اینا قابل دلسوزی نیستند
3.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑نوجوانان روسی که ویدیویی در تیکتاک
🔸️با پسزمینه انبار نفت در حال سوختن
ضبط کرده بودند توسط پلیس بازداشت شدند
🔸️ببینید چجوری از امنیتشون دفاع وحراست میکنن ایرانم یادبگیره...
🛑 اینها شهیدان تُرک جنگ چالدران هستن
جنگی که بین #عثمانی و #صفویه رخ داد
یا تاریخ رو نمی دونی یا وطن فروشی
.
#پانترکیسم
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی فوق العاده و دیدنی از صنعت هواپیما، مربوط به بیش از شصت سال پیش که یک چرخ هواپیما در آسمان افتاده و خلبان نمی تواند فرود آید! فقط ببینید چگونه در آسمان چرخ جدا شده را برایش وصل می کند! این کار توسط یک زن شجاع انجام می شود.
😢یازدهم مرداد ۱۲۸۸ سالگرداعدام(شهادت شیخ فضل الله نوری) یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست.
😢روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از اعدام و شهادت "شیخ فضل الله نوری" (۱۱ مرداد ۱۲۸۸)،
...😢در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد.
😢جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند
جمعیت کثیری ریخت توی حیاط. محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد .
هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند.
😢به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم ، یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم، شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
😢تحویل جنازه؛
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند .
😢 یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند.
😢 سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود.
😢لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
😢جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
😢بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
😢سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
😢یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
😢صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
😢دو ماه بعد از شهادت شیخ، در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
😢 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است، می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند.
😢 ازگوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟!
😢 ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها به خیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند.
پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
😢حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید؛
😢 یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت؛
😢 دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت؛ گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند، زود آن را به قم بفرست.
😢همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود .
😢به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
😢شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد.
😢نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود.
😢شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم.
😢 نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
😢و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
😢این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید - نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ -
نثار روح بلندوملکوتی شهیدان راه حق صلوات 🌺