eitaa logo
🌹صدرا🌹
552 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
35.2هزار ویدیو
314 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5938319846142902751.mp3
زمان: حجم: 3.04M
حکایتی بسیار عجیب از عنایت امام زمان(عج)هنگام سقوط هواپیمای حجاج.... 👌👌 مختص‌ عاشقان 🎤حجت‌الاسلام فرحزاد 💯
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه های مدافع حرم مازندران وقتی به فرودگاه دمشق رسیدن از خود بی خود شدن.... از این جمع 13 تا شهید شدن و ده نفر هنوز برنگشتن❤️❤️
حکمت های نهج البلاغه حکمت سیصد و چهارم : فرمود: نيازمندى كه به تو روى آورده فرستادة خداست ، كسى كه از يارى او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است ❗️
یک ثانیه از عمر دراز شب یلدا باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم ده قرن ز عمر پسرفاطمه بگذشت یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم! 🌹صدرا🌹
حکمت های نهج البلاغه حکمت سیصد و پنجم : درود خدا بر او ، فرمود: غيرتمند هرگز زنا نمى كند ❗️
🍃🌸 امام حسین_ع در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم: "... تا می توانید درباره فرزندم مهدی سخن بگویید و قلم فرسایی کنید... مهدی ما در عصر خویش مظلوم است..." 📚(صحیفه مهدیه ص ۵۲) 🌹صدرا🌹
ما چله نشین شب یلدای ظهوریم مامتتظرنوبت برپایی نوریم مامحو جمال پسرفاطمه س هستیم شب زنده نگهدار ،به یلدای ظهوریم 🌹صدرا🌹
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشاپیش یلداتون مبارک 🍉 دو ستداران و منتظران حضرت حجت عج باید شب یلدا انتظار یلدایی امام زمانش رو یاد بقیه بندازه انقدر بفرست تا یلدا کلی ادم یاد امام زمان عج بیفتن اللهم عجل لولیک الفرج ❤️ صدرا
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان شجاعانه حجت الاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران : روزگار مردم را سیاه کردید.... 💐 انتشارحداکثری 👆👆به همه شبکه های اجتماعی.
حکمت های نهج البلاغه حکمت سیصد و هفتم : آدم داغدار مى خوابد، اما كسى كه مالش غارت شده نمى خوابد. (معناى سخن امام، اين است كه انسان بر كشته شدن فرزندان بردبارى مى كند اما در غارت ربوده شدن اموال بردبار نيست)❗️
4_5865946958555774990.mp3
زمان: حجم: 7.59M
فایل صوتی بسیار زیبا👌👌👌 شفاعت امام حسین علیه السلام جالبه حتما گوش کنید. التماس دعای فرج
طی الارض بر فراز آسمان ها و خواندن تمام نمازها با امام زمان علیه السلام شخصی به نام سید یونس از اهالی آذر شهر ِ آذربایجان می گوید : در سفر مشهد تمام دارائی ام مفقود گردید . پس به حرم مطهر امام رضا علیه السلام رفتم و پس از عرض سلام گفتم : مولای من ! می دانید که پول من رفته و در این دیار نا آشنا ، نه راهی دارم و نه می توانم گدایی کنم و جز شما به دیگری نخواهم گفت . به منزل آمده و شب در عالم رویا دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمود : سید یونس ! بامداد فردا ، هنگام طلوع فجر برو در بَست پایین خیابان و زیر غرفه ی نقّاره خانه بایست . اولین کسی که آمد رازت را به او بگو تا او مشکل تو را حل کند.... پیش از طلوع فجر ، بیدار شدم و وضو ساختم و به حرم ، مشرف شدم و پس از زیارت ، قبل از دمیدن فجر ، به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم ، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم ، آقا تقی آذر شهری که متاسفانه در شهر ما به او تقی بی نماز می گفتند از راه رسید. اما من با خود گفتم : آیا مشکل خود را به او بگویم ؟! با اینکه در وطن ، متهم به بی نمازی است ، چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند . من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد . من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم. بار دیگر ، شب در عالم خواب حضرت رضا علیه السلام را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد تا روز سوم گفتم : بی تردید در این خوابهای سه گانه ، رازی است . به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن می شد و جز آقا تقی آذر شهری نبود سلام کردم و او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید : اینک سه روز است که شما را در اینجا می نگرم ، کاری دارید ؟ جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقّف یک ماهه ام در مشهد ، پول سوغات را نیز به من داد و گفت : پس از یک ماه ، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت ، آخر بازار سرشوی در میدان سر شور باش تا ترتیب رفتن تو بسوی شهرت را بدهم. از او تشکر کردم و آمدم . یک ماه گذشت ، زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم. درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت : آماده رفتن هستی ؟ گفتم : آری گفت : بسیار خوب ، بیا نزدیکتر . جلو رفتم . گفت : خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین . تعجب کردم و پرسیدم : مگر ممکن است ؟! گفت : آری نشستم . به ناگاه دیدم آقا تقی ، گویی پرواز می کند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستاهای میان مشهد تا آذر شهر به سرعت از زیر پای ما می گذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذر شهر دیدم و دقت کردم دیدم ، آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن . آقا تقی خواست برگردد. دامانش را گرفتم و گفتم : بخدا سوگند تو را رها نمی کنم . در شهر ما ، به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی ! از کجا به این مرحله دست یافته ای ؟! نمازهایت را کجا می خوانی ؟! او گفت : دوست عزیز چرا تفتیش می کنی ؟ او را باز هم سوگند دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم گفت : سید یونس ! من در پرتو ایمان ، خودسازی ، تقوا ، عشق به اهل بیت علیه السلام و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر علیه السلام مورد عنایت قرار گرفته ام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طیّ الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم 📚داستانهای شگفت انگیز اولیاء خدا 🌹صدرا🌹