eitaa logo
🌹صدرا🌹
552 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
35.3هزار ویدیو
314 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت انسان در عالم برزخ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
دل ما سوخته از غصه آوینی ها شده مجنون غم داغ سلیمانی ها قلم او، قلم غیرت حزب الهی علم این، علم عزت ایرانی ها سید حسین حسینی 🌹صدرا🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کلام حتما حتما ببینید بسیار زیباست. 🌹 صدرا 🌹
🌷 : اگر نبود خون حسین(ع) خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند. حسین چشمه خورشید است... کتاب فتح خون ص ۳۶ 🌹صدرا🌹
🔹 *متن نامه تکان دهنده شهید حاج قاسم سلیمانی به فرزندش که به تازگی در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است:* *بسم الله الرحمن الرحیم* *🔹آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.* *🔸هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان ، بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام دلتنگتان شده‌ام به خدا ســپردمتان.* *🔹اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم ، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند شما چشمان منید چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید.* *🔸دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.* *🔹من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است. یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است.* *🔸من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است. انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند.* *🔹دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست.* *🔸 این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌ العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را.* *🔹اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند.* *🔸عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.* *🔹عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گ
ریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.* *🔸دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند.* *وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.* *والسلام علیکم و رحمت الله»* *برای شادی روح مطهرش صلوات نثار کنید* اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین).
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات شعبانیه 🌹صدرا🌹
این گفت‌وگو تخیلی نیست/ بخش‌هایی از گفت‌وگوی جدید همسر (عفت) و دختر (فائزه) مرحوم هاشمی و ایده‌های‌شان درباره سیاست‌ را بخوانید: ‌ 🔻فائزه هاشمی: «مامان، من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشم بهم رأی می‌دی؟»‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «نه!» ‌ ‌ 🔹خبرنگار: چرااااا؟!‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «اذیتش می‌کنند. فحشش می‌دهند، حوصله ندارم... اصلا کی به تو رأی می‌ده آخه؟»‌‌ ‌ 🔹خبرنگار: «این‌طور نگویید خانم مرعشی، فائزه خانم خیلی طرفدار دارد...»‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «فائزه طرفدار داره؟‌ راستی؟ خب اگر می‌تونه کار کنه، کار از دستش بر‌میاد، بره کاندیدا شه... منم فکرام رو می‌کنم بهش رأی بدم یا نه...»‌ ‌ 🔸عفت‌ مرعشی: «خب چرا زنان می‌خوان کاندیدا بشن؟»‌ ‌ 🔻فائزه هاشمی: «این همه مرد اومدن و هیچ کاری نکردن. کار رو بسپرن دست زن‌ها که نشون بدن کشورداری یعنی چی... حالا مامان نظرت چیه؟‌ به نظر شما خوبه یک زن رئیس‌جمهور بشه؟»‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «من هیچ‌وقت فکر رئیس‌جمهورشدن رو نکردم، اما اگر رئیس‌جمهور می‌شدم می‌ساختم. کشور را آباد می‌کردم. گرانی را برمی‌داشتم...».‌ ‌ 🔹خبرنگار: «خانم مرعشی اگر من کاندیدای ریاست‌جمهوری بشوم شما به من رأی می‌دهید؟»‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «تو جوانی، فرصتش را داری. من به تو رأی می‌دهم». بعد می‌خندد و می‌گوید:‌ «برات تبلیغ هم می‌کنم».‌‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: « پیش از انقلاب خواب بدی دیدم. خواب دیدم همسرم شاه شده. در خواب گریه می‌کردم که من دوست ندارم تو شاه باشی. این خواب را برایش تعریف کردم... او شاه نشد، اما در همه سال‌های پس از انقلاب خدمت کرد، هرچند سال‌های آخر مزدش را کف دستش گذاشتند...»‌ ‌🔸عفت مرعشی: «ما سفر مکه رفته بودیم. به کسی هم اطلاع نداده بودیم و ماجرا تشریفاتی نبود. اما همسر ملک عبدالله، باخبر شد و آمد هتل پیش ما. ما را شام خانه‌شان دعوت کرد... خیلی خانواده خون‌گرمی بودند. درواقع روابط ایران و عربستان از یک رابطه خانوادگی آغاز شد... . بعد ما اون‌ها رو دعوت کردیم و همسرانمان هم با هم ارتباط گرفتند و مسئله سیاسی شد...»‌ ‌ 🔸عفت مرعشی: «(هاشمی)از سر کار که می‌آمد همان‌طور که می‌نشستیم و چای می‌خوردیم همه‌چیز را تعریف می‌کرد. بعد من می‌گفتم من اگر بودم اینجا این کار را می‌کردم. سرش را تکان می‌داد. یک وقت‌هایی می‌گفت چیزی که گفتی را پیش بردم و بهتر شد...».‌/شرق
‏وقتی بچه بودیم موقع فوتبال، کسی رو به عنوان کاپیتان انتخاب میکردیم که از همه تجربه و مهارت بیشتری داشته باشه. حالا نمیفهمم ‎ که هیچ سابقه و توانایی نداره چرا میخواد رئیس جمهور بشه؟ والا ما وقتی بچه بودیم از اینها بیشتر میفهمیدیم "سید احمد هاشمی"
‏تنها تفاوت حسن خمینی با حسن روحانی در رنگ عمامه آن‌هاست! باز خود دانید... "علیرضا گرائی"