eitaa logo
🌹صدرا🌹
511 دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
25.2هزار ویدیو
272 فایل
-مهربانم، عالم از توست غریبانه چرا میگردی؟❤️😔 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب( س) به کانال صدرا خوش آمدید. با مدیریت @sadrasadat74 پیشنهادات و انتقادات خود را منتقل کنید. ✅ کپی از مطالب کانال،مشروط برذکرصلوات برای شهدا،بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
‏امروز همراه خانواده برای خرید به فروشگاهی مراجعه کردم، وقتی فاکتور را گرفتم روی آن نوشته بود: " تخفیف بابت ‎" ما ‎ را داریم! آن دورانی که عده ی کثیری به وظیفه خود عمل کردند تا هویت و فرهنگ اصیل انسانی باقی بماند. عمل به وظیفه همین قدر زیباست. نشرش بدین 🌹صدرا🌹
‏آقای رئیسی در سفر تاجیکستان ۶دستگاه از تجهیزات نانوفناوری رو به دانشگاه ملی‌شون هدیه دادن و گفتن متخصصان خودمون نصب کنن ونحوه‌ی استفاده روبهشون یاد بدن در اصل نشون دادن ما خودکفاییم و داراییمون فقط نفت و معادن نیست، بلکه نیروی انسانی کارآمد و علم‌شون هم قابلیت جهانی شدن رو دارن! "آنام"
‏میگفتند به زور میبرندشان به جبهه بله به زور وارد اتوبوس میشدند و با گریه و زاری التماس می کردند ما را هم ببرید تا حساب بعثی ها را برسیم ... بله عشق به میهن سن و سال نمیشناخت پ.ن: ۷۰۵۴ شهید زیر ۱۴ سال فقط در دوران دفاع مقدس ‎ "مَحــْـــبٌوبــْـــــــــ"
44.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اگر علیه السلام در تشنه بود، چرا چاه نَکَند؟ 🔊 👈 ها و عده‌ای از معاندان به منظور زیر سؤال بردن ، مدعی شده‌اند که شهید شدن امام حسین علیه السلام آخوندهاست؛ چون آن حضرت می‌توانست با کندن چند متر به برسد.... ✔️ در این کلیپ به این پاسخ داده شده است... 💥ببینید و انتشار دهید
📛 رژه مانکن های عریان!!! 🔻 دی‌ماه ۹۶ گفتیم و نوشتیم‌ بی‌حجابی‌ها سازماندهی شده‌ست، ردپای بهائیت در آن دیده میشه، عده‌ای از رفقا تُرش کردند که نزنین ازاین حرفا، نگید ازاین تحلیل‌ها حالا اما، قدم زدن زنانی‌ با شلوارهای جلوباز به صورت همزمان در چند نقطه تهران، اثبات ادعای چهار سال قبله، باشد که عبرت بگیریم! ✍️طلبه سیرجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا از مهم‌تر است؟ 🏴 اربعین میعاد آزادگان جهان است. ✂️ برشی از سخنرانی دهه اول صفر با موضوع عاشورائیان منتظر؛ از قله انتظار تا دریای
🌸امام صادق علیه السلام :🌸 *یا زُرارَة! اِنَّ السَّماءَ بَكَثْ على الحسين عليه السلام اربعين صباحاً بِالدَّمِ و اِنَّ الاَرضَ بَكَثْ اربعين صباحاً بِالسَّواءِ و اِنَّ الشَّمْسَ بَكَثْ اربعين صباحاً بِالكُسُوفِ و الْحَمْرَةَ...و اِنَّ الملائکةَ بَكَثْ اربعين صباحاً على الحسين(عليه السلام).* *ای زراره، آسمان چهل روز بر حسین (علیه السلام) خون گریه کرد و زمین چهل روز برای عزای آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی خود چهل روز گریست... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند.* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 *السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ علیه السلام.* *السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا علیه السلام.* *السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ علیه السلام.* *السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی علیه السلام* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* 🌹سلام صبح چهارشنبه شما بخير🌹 🌹التماس دعای فرج🌹
مسیر کوی دلدادگی و مقصد دیار حبیب است با دلی آکنده از شور و شیدایی و سرمست از صهبای عشق، همه باهم. راهی کربلا می‌شویم می‌دانم که نرسیده و نگفته تو شنیده‌ای و می‌دانی درد این دل خسته و عاشق را... با بغض بسیار در صدا و دلی که از درد زمانه داد دارد به عشق ملک حسین راهی شده به سمت نقطه‌ای که در آن عشق حرمت دارد. لبیک یا ثارالله ای عشق ...
03 Ghesavat (1393-8-6) Mashhade Moghaddas.MP3
26.58M
🔉 3⃣ جلسه سوم * منشاء بیماری قساوت قلب * رابطه رحم انسان با رحمت خدا و امام حسین ع * شاخصه‌های رحم * رحم امام سجاد ع به حیوانات * روایت درباره قساوت عابد بنی اسرائیل * علما با حیوانات چگونه رفتار می‌کردند؟ * روایت از پیامبر ص پیرامون رسیدگی به یتیم ⏰ مدت زمان: ۵۰:۰۵ 📆 1393/08/06 استاد امینی خواه
Mahdi Eslami_Dr Montazer.mp3
14.4M
⭕️ مصاحبه آقای مهدی اسلامی با دکتر همه چیز در مورد واکسیناسیون کودکان و زنان باردار و شیرده و بیماران خاص 💠 آیا زدن واکسن کودکان ضروریه؟ 💠 چرا واکسن سینوفارم به جای واکسن برکت برای کودکان و بیماران خاص استفاده میشه؟ 💠 پروتکلهای پیشگیری از کرونا چیست؟ 📣 مخاطبین عزیز اگر سلامتی کودکانتون براتون مهمه حتما این لایو رو ببینید و تا میتونید برای دوستانتون ارسال کنید ⭕️لایک و کامنت و ارسال به دوستانتون فراموش نشه 💯 دوستانتون رو در کامنتها تگ کنید
شهید محمد حسن کاظمینی از شهرضا اصفهان ، شهیدی است که به خاطر رضایت پدر ازبهشت برگشت . 🌹صدرا🌹
*💞 شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞*  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂 داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼 بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱 تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... 🧡 محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی
گفتند :این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ... ♥️ یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند.🍁 اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.🍃 روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.☘ محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.🌸 چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمد حسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...🌿💛 🔺شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شگفتی های خلقت خداوند. مجموعه اعصاب صورت و دندانها. سبحان الله 🌹صدرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ امام صادق(ع) فرمودند: ✨هر کسی زیارت عاشورا بخواند شب اول قبرش امام حسینﷺ به دیدار و ملاقات او خواهد آمد.✨ 📚 کامل الزیارات، ص ۷٩ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌴🌷📹🎼 یکی از زیباترین کلیپایی که در موردِ یاد آوریِ خاطراتِ جبهه و جنگ هستش. 🍃🌻🌷اشکهای بهشتی و ذوق معنویتون ذخیره خوبیه برا دو دنیاتون ؛ الهی قبول باشه. 🍃🍀لطفا ضمن گوش دادن به آوای زیبای کلیپ؛ متن های کلیپ رو با دقت بخونین تا حال دلتون بهتر شه.
🌸رعد و برق یک شب که تو منطقه عملیاتی سمت کردستان بودیم دشمن شروع کرد و با گلوله توپ سمت ما رو می زد که یک گلوله هم خورد پشت سنگر ما.تو این مواقع دیوارها و سقف سنگر می لرزید و گرد و خاک سنگر همه جا را فرا گرفت.بچه ها هر کدوم به یک طرف فرار می کردند که پناه بگیرند. یکی از بچه ها که اسمش اکبر بود خوابیده بودهیجان زده بلند شد و گفت:صدای چی بود؟ گفتم: بلند شو توپ بود،توپ می زنند،توقع داشتی چی باشه؟ راحت سر جایش خوابید و گفت: ای بابا فکر کردم رعد و برق بود.چون من از رعد و برق می ترسم 😜😁
🌸اسیر عراقی فکر می کردیم خیلی عربی بلده. آن روز اسیر گرفته بود. تفنگ را گرفته بود رو به طرف، با دست دیگر اشاره می کرد بیا به سمت من. هم زمان سر بیچاره داد می زد:«قف!» {= ایست} اسیر عراقی هم معطل مانده بود که بیاید یا بایستد 😜😂😂
🌸اسیر گرفته .... بی سيم ميزنه،ميگه:من 5000 عراقی دستگیر کردم بیایید ميگن: خودت بيار. ميگه : نه شما بياين ! اينا نميذارن من بیام😂😂
🌸کولر اوایل جنگ بود، زن به شوهرش میگه باید بری کولر بخری میره تعاونی بهش میگن جبهه رفتی طرف میره جبهه اسیر میشه بهش میگن چه پیامی برای خانوادت داری؟ میگه: فقط به گل نسا بگید دلت خنک شد
🍀 کرامت وبزرگی سوره اخلاص🍀 ❣امام صادق (علیه السلام)می فرماید: ❣هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بر بدن سعد بن معاذ نماز میت می خواند، نود هزار فرشته به نمازش حاضر شدند که حضرت جبرئیل هم میان آنها بود.بعد از نماز پیغمبر ازجبرئیل سوال کرد:به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید وبر بدن او نماز خواندید؟ 🌸جبرئیل عرض کرد:بخاطر آنکه سعد در همه حالات چه در راه رفتن و نشستن و خوابیدن وایستادن ،وچه در حالت سواره یا پیاده دائما((سوره قل هوالله احد))را تلاوت می کرد،به خاطر همین کار او خدای متعال به ما فرمود در تشیع اوشرکت کرده و بر بدنش نماز بخوانیم. 🌹منبع: ارشاد القلوب،ج1،ص194
🔴 مجمع حافظان قرآن کریم کاشمر برگزار می‌کند 🔴 ✨ مسابقه عظیم فرهنگی «شعور عاشورایی» ✨ ❇️ جوایز ارزنده‌ی این مسابقه: 🎁 ۴۰ کارت هدیه پانصد هزار تومانی برای نفرات برتر 🎁 ۱۰ کارت هدیه ۱۵۰ هزار تومانی به قیدقرعه به کسانی که بیش از نیمی از نمره آزمون را کسب کنند 📆 تاریخ برگزاری : ۲۳ مهر ماه 🌐 ثبت‌نام در مسابقه، دسترسی به مجموعه‌ی پیام‌های مکتب عاشورا و عضویت در کانال اطلاع‌رسانی: 🆔 zil.ink/ashoora_test