7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرست دیگر...............
ای دل نگران که چشمهایت بر در
شرمنده که امروز به یادت کمتر
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلومترین عاشق دنیا! مادر!
25.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خبرنگار معروف غزه، مثنى النجار:
▪️مردم در نوار غزه در آرزوی یک تکه نان و آب هستند، به عنوان بخشی از جنگ جاری، گرسنگی و محرومیت مردم از مایحتاج اولیه زندگی همراه با تروریسم و تبعید (از طرف اسرائیل ایجاد می شود.
▪️آخرین نانوایی باقیمانده در شهر غزه، نانوایی خیرات الشام در تل الهوا، پس از آن که مردم به امید نان به دست آوردند، بسته شد و همه چیزهایی را که در نانوایی و انبارها بود بردند، ای کاش خداوند به مردم ما کمک می کرد و جلوی این تجاوز را می گرفت.
این همان خبرنگار معروفی است که در 7 اکتبر در کنار تانک منهدم شده مرکاوا 4 عکس و فیلم گرفته بود.
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴با تشکر از بسیج لندن و منچستر برای برگزاری باشکوه این تجمع
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺بانوى يهودى كه بستگانش را در هلوكوست از دست داده است. پرچم فلسطين در دست دارد و مى گويد آنچه در غزه مى گذرد هولوكوست است.
🔹مى گويند: تو نفرت پراكنى مى كنى!
مى گويد: طرفداران اسرائيل نفرت پراكنى مى كنند.
🔸يهوديت غير از صهيونيسم است، مخالفت با كشتن كودكان فلسطينى يهود ستيزى نيست
2.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آخرین آغوش و آخرین وداع
صحنهای که هر روز در غزه تکرار میشود
2.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همبستگی نروژیها در ایستگاه مترو اسلو، به یاد بیش از ۱۰ هزار شهید نوار غزه
وزیر خارجه نروژ: جامعه جهانی نباید به سادگی از وضعیت اسفبار در غزه روی برگرداند. ما نمیتوانیم شاهد این رنج و ویرانی عظیم در غزه باشیم
خاطرهای از سرهنگ خلبان «محمدعلی احمدآبادی» را در کتاب «جنگ، انسان، حیوان» به قلم مرتضی سلطانی نوشته شده است که در ادامه می خوانیم.👇👇
سال ۶۰ دانشجوی سال دوم دانشکده افسری بودم. با سرگرد «قدرتالله شعبانی» که فرمانده گردان ما بود، به سمت مقر گروهان حرکت کردیم. سرگرد شعبانی رانندگی را برعهده داشت. یک لحظه صدای پنچری لاستیک به گوشمان رسید. سرگرد با توقف کنار جاده خاکی، گفت: «زود یک دستی به لاستیکها بزن، نکنه پنچر شده باشد.» تند از جیپ پیاده شدم و با نگاه و مشت زدن به لاستیکها کنارش نشستم و گفتم: «خیر، حتی زاپاسمان هم سالم است!»
دوباره حرکت کردیم و سرگرد با شنیدن مجدد صدا، ماشین را خاموش کرد تا موتور و زیر ماشین را بررسی کنیم. خبری از خرابی موتور نبود و دوباره سوار جیپ شدیم. یک دفعه با شنیدن صدای فش و فیس در پشت سرمان، بیاختیار سر به عقب چرخاندیم که موهای بدنمان سیخ شد. سر و قسمتی از تنه یک مار قهوهای روی تشک صندلی عقب به صورت عمود ایستاده و بقیه بدنش در حال بالا کشیدن از کف و چنبره شدن روی تشک بود.
سرگرد یک باره روی ترمز زد و با هول دادن من به سوی در جیپ و باز کردن در سمت خودش فریاد زد: «احمد! بپر پایین تا نیشمان نزده» به سرگرد پیشنهاد کشتن مار با گلوله را دادم، اما سرگرد قبول نکرد و گفت: «دو در را باز میکنیم و تلاش میکنیم از ماشین بیرون بیاید.» مار بیرون نیامد و ما دنبال چوب یا میلهای میگشتیم تا مار را از ماشین بیرون بیاوریم. در همین حین با شنیدن صدای هواپیما و فریاد سرگرد، خود را داخل یک گودال انداختیم. صدای چند انفجار زمین را لرزاند. وقتی سرم را از گودال بالا آوردم دیدم به جای جیپ، دو سه تکه لاستیک و آهنپاره باقی مانده که از آنها شعله و دود به هوا بلند بود. انگار آن مار آمده بود که جان ما را نجات بدهد.
پینوشت:
سرهنگ خلبان «محمدعلی احمدآبادی» فرماندهی پایگاه چهارم پشتیبانی هوانیروز اصفهان را بر عهده داشت. سرگرد «قدرتالله شعبانی» هم از خلبانان هوانیروز بود که به نیروی زمینی منتقل و بعد از سالها خدمت بازنشسته شد.
"فارس"
#امداد_غیبی
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بانوی محجبه به پاکدامنی شناخته می شود
و بانوی بی حجاب.....
📖 #قرآن ۱۴۰۰ سال پیش
دلیل #حجاب را چی فرموده؟
📲#نشر_حداکثری
⏰این یک دقیقه و ۱۲ ثانیه
✅تا هیچ گوهری به دام نیفتد
#حجاب