♨️وزارت دفاع روسیه از آزمایش یک موشک اتمی جدید قاره پیما در سایت آزمایشی کاپوستین یار خبر داد.
✍مرد حسابی الان وقت این آزمایش کردنهاست😄
4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدار تجربه گر خردسال با امام علی (ع) در عالم برزخ
🛑 آقای بانک مرکزی
⭕️ دقت کردی در روزهای تعطیل هم قیمت ارز روند صعودی داره ‼️
➕ این بخاطر اینه که در روزهای تعطیل شما تعطیل هستید ولی کانال های تلگرامی و دلال و سوداگران و دشمن بیدار هستند .
🔹 کی قراره بانک مرکزی بفهمه که درگیر جنگ ارزی هستیم و جنگ تعطیل و غیر تعطیل حالیش نیست 🧐🧐
✍ امین مهدوی پور
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چالوس، روستای دلیر، منطقهای زیبا به نام لیلا پل
⭕️ دشمن صهیونیست تقریبا یک هفته است که در آماده باش کامل به سر می برد
افراد کلیدی در پناهگاه ها هستند و بسیاری ساختمان های حساس تخلیه شده اند
هدف جمهوری اسلامی یک پاسخ نمادین نیست
و تا روزی که از افراد مهم و کلیدی نظامی - سیاسی رژیم؛ قربانی نگیرد ماجرا خاتمه نخواهد یافت، پس قدری صبور باشید.
همین انتظار؛ ثانیه ثانیه اش برای صهیونیست ها از مرگ هراس انگیزتر است
🔻ایران بدنبال اصل #غافلگیری است
شاید عملیات #انتقام_سخت را در وسط روز برای زدن اهداف از پیش تعیین شده انجام دهد.
21.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟩اهمیت سفر بخصوص سفرحج
🔶پشت دیوار بقیع
✍مصاحبه با استاد راشد یزدی
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ما سالها دنبال بهانه بودیم و هستیم تا کار شما را تمام کنیم...
🔹ایران در رزمایش پیامبر اعظم ۱۷، هدف قرار گرفتن تاسیسات هستهای نِگو (دیمونا) را تمرین کرده؛ رژیم صهیونیستی و کارشناسان آمریکایی به خوبی میدانند که این حمله مساویست با آلودگی سطح ۷ رادیو اکتیو در قلب سرزمینهای اشغالی، این یعنی بخش قابل توجهی از این منطقه جغرافیایی غیرقابل سکونت خواهد شد!
*خاطرهای بسیار زیبا و خواندنی از امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی در سفر به لبنان از قول امیر ناصر آراسته همرزم و معاون ایشان*
سال ۱۳۶۴ جناب صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش در معیت رییس جمهور وقت، عازم لبنان شدند.
من هم در خدمت ایشان بودم.
رفتیم سوریه، الجزایر و لیبی
مذاکرات انجام شد.
بعد از آخرین جلسه، جناب صیاد از رییسجمهور پرسیدند :
آقا من در مذاکرات فردا و پس فردا مسئولیت و کار خاصی دارم؟
ایشان فرمودند : خیر.
ایشان بلافاصله برنامهریزی کرد که به ملاقات ژنرال مصطفی طلاس برود.
صیاد شیرازی به ژنرال طلاس گفت که میخواهد به جنوب لبنان برود.
آقای طلاس گفت : نه آنجا امن نیست.
اسرائیل مرتب به آنجا حمله میکند و دیوار صوتی را میشکند
بالاخره ژنرال طلاس راضی شد و گفت :
نمیگذارم شما به جنوب لبنان بروید، ولی با توجه به اصرار شما میگویم بروید به بعلبک.
یک اردو گاه آموزشی در آنجا هست.
سپاه پاسداران شما در آنجا حضور دارند و در حال آموزش رزمندگان مسلمان هستند.
بروید از آنجا بازدید کنید.
یک تیپ ورزیده به عنوان تامین مسیر و یک گروهان هم برای حفاظت ما انتخاب شدند.
یک سرلشکر سوری هم قرار بود همراه ما باشد و راهنمای مسیر باشد.
وقتی میخواستیم حرکت کنیم صیاد شیرازی سرلشکر سوری را خواست و گفت :
طوری برنامهریزی کنید که وقت نماز به منزل یک شهید و یا مسجد برسیم و نماز اول وقت بخوانیم.
خلاصه راه افتادیم و با هدایت سرلشکر سوری، برای نماز صبح رسیدیم به منزل پیر مردی از شیعیان اطراف بعلبک.
پنج نفر از اعضای خانوادهی این پیر مرد شهید شده بودند.
ایشان استقبال گرمی از ما کردند و بعد از نماز سفرهی صبحانهای از نان، کره و پنیر محلی مهیا نمودند.
هنگام صرف صبحانه، من دیدم توجه این پیر مرد یکسره به صیاد شیرازی است.
من در کنار صیاد نشسته بودم و با نگاههای پیرمرد، خوردن صبحانه برای من هم مشکل شده بود.
چشم از او برنمیداشت.
بعد از صبحانه شهید صیاد به پیرمرد گفت :
چه شده پدر؟ سوالی دارید؟ کاری دارید؟ مشکلی هست؟
ایشان گفت : نه!
صیاد گفت : آخر خیلی حواستان به من است.
پیر مرد لبنانی گفت : فکر میکنم دارم خواب میبینم، چون به شما که نگاه میکنم، امام را میبینم! پیش خود میگویم این امام نیست، این سرهنگ صیاد شیرازی است.
باز پلک میزنم و به شما نگاه میکنم، دوباره تصویر امام را میبینم.
من به جای صیاد شیرازی، امام را دارم میبینم.
حرفی برای گفتن نداشتیم.
وقت خداحافظی پیرمرد دستش را کشید روی پوتین صیاد شیرازی و با خاک آن صورتش را مسح کرد و بعد کف دست خودش را بوسید.
جناب صیاد به شدت منقلب شد و با لحنی لرزان گفت :
چرا این کار را با من می کنید؟
و دست پیر مرد را گرفت و با اصرار آن را بوسید.
بعد هم ادامه داد :
شما خودت پدر پنج شهید هستی. چرا این کار را با من کردی؟
پیر مرد گفت :
من نه میتوانم و نه لایق هستم که بیایم و دست و پای امام را ببوسم.
میخواهم وقتی رفتید ایران ، به امام بگویید گرچه لایق نبودم و نتوانستم بیایم دستبوس شما، ولی پای سربازتان را بوسیدم.
جناب صیاد هم بار دیگر دست ایشان را بوسید و حرکت کردیم.
سفر سختی بود خصوصاً این که جناب صیاد هنوز جراحتهایش کاملاً بهبود نیافته بود و حسابی اذیت میشد.
در محل استقرارمان، من و ایشان در یک سوئیت اسکان داشتیم.
پاسی از شب گذشته وضو گرفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و من اجازه گرفتم و سر گذاشتم برای خواب.
اما ایشان ایستاد برای نماز خواندن.
بعد از یک ساعتی که بیدار شدم، دیدم هنوز مشغول نماز است.
ساعت حدود یک بعد نیمه شب بود.
دوباره یک چرتی زدم و بیدار شدم.
دیدم عبادتش ادامه دارد.
مطمئن بودم نماز شب نمیخواند چون جناب صیاد همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشد برای نماز شب و هنوز تا آن ساعت خیلی مانده بود.
حدس زدم که موضوعی هست و کنجکاو شدم.
بلند شدم و تا خواستم بپرسم چرا استراحت نکردی؟به سجده رفت.
متوجه شدم که به شدت هم گریه میکند.
گریهاش که تمام شد، سریع رفتم رو به رویش،
پشت به قبله نشستم و گفتم :
جناب سرهنگ!شما هنوز نماز شب را شروع نکردی.
باید برای من بگویی چرا اینقدر سجدهی طولانی داشتی و این قدر گریه میکردی؟
ایشان با حجب خاص خودش گفت :
آقا برو بگیر استراحت کن یا برو نماز بخوان.
دست از سر ما بردار.
اما من به دلم افتاده بود که باید حکمت این حال جناب صیاد را متوجه بشوم.
آن قدر اصرار کردم تا دوباره اشک بر صورتش روان شد و با همان وضع گفت :
آقای آراسته دیدی آن پدر شهید لبنانی با من چه کرد؟
من تا حالا فکر میکردم که فقط در مملکت خودم، مدیون مردم خودم و انقلاب اسلامی هستم.
امروز فهمیدم که من نه تنها مدیون مردم خودم هستم، بلکه هرجایی در این دنیا مظلوم و شیعه و مسلمانی هست، مدیونش هستم.
هرجا کسی علیه ظلم میجنگد من به آن مظلوم مدیونم و باید در آنجا حضور داشته باشم.
هر مظلومی
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️این تعقیب و گریز خیابانی پلیس سوئد و فیلمبرداری بی نقص هوایی، از اکشن های سینمایی و حتی فرمول یک هم فراتر رفته
جالبه ببینید