eitaa logo
کانال شهید مصطفی صدرزاده ♥️
4.1هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
8.1هزار ویدیو
88 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
دنبال زندگے شهدایے هستی؟🕊 دنبال ࢪفیق شهیدے؟🥀 https://eitaa.com/joinchat/3389194600Cf6b08c9d9f ⤴️⤴️⤴️⤴️ تواین کانال ڪہ پشیمون نمیشی
بسم رّبّّّ اّلّشّهّـّבّاّءّ פּّّ اّلّصّـّבّیّقّیّنّ"ّ "وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ با عرض سلام خدمت شما بزرگوارن🌱✨ انشاالله مصاحبه داریم با پدر بزرگوار شهید حامد جوانی 😍🍃 در کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🕊️🌷 این رزق و از دست ندین و به دوستانتون هم اطلاع دهید تا استفاده کنند💐 شنبه شب♥️ در مورخ : 20\3\1402🗓 در ساعت 20🕘 ان شاءالله مصاحبه با پدر شهید حامد جوانی در کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم برگزار میشود.🙏🏻🌷 در خدمت شما بزرگواران هستیم.♥️🌱 در نشر بنر کوتاهی نکنید 🤲🌷 ⤵️⤵️⤵️⤵️ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے رفیق شهیدم ⤵️⤵️⤵️ 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀❣ 🎙با صدای آقای ❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
🌷بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌷 به نام خدای مصطفیــ... ❤🥀 {•.🌿} سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 روزت رو با سلام و توسل به شهیدان🌸 بیمه کن🌸 باور کن شهدا زنده ان و عجیب🌸 دستگیرن🌸 فقط کافیه بخوایی...🌸 هر صبح فاتحه ای بخون برای یه شهید، تا فاتحه ی روزت با گناه خونده نشه
🔸️سَلامَ مَنْ عَرَفَكَ بِما عَرَّفَكَ بِهِ اللّٰهُ وَنَعَتَكَ بِبَعْضِ نُعُوتِكَ الَّتِي أَنْتَ أَهْلُها وَفَوْقَها✋ 🌱سلام بر تو سلام کسی که تو را شناخته، به آن‌گونه که خدا تو را به آن شناسانده و تو را وصف کرد، به برخی اوصافت که تو سزاوار آنی و برتر از آنی 📖فرازی از زیارت سرداب مقدس (عج)♥️ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌿هنوز انقلاب پیروز نشده بود. درس نمی‌خواندیم. به خیالِ خودمان فکر می‌کردیم مبارزه کردن واجب‌تر است. محمد با ما حرف می‌زد: این چه حرفیه افتاده توی دهن شماها؟ یعنی چی درس خوندن وقت‌مون رو تلف می‌کنه؟ باید هم درس بخونید، هم مبارزه‌تون رو بکنید. آدمِ بی‌سواد که به درد انقلاب نمی‌خوره. 🌷 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین مداحی شهید حسین معز غلامی🚶‍♀✨🖤 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
مثل تمام شهدا، عاشق و گوش به فرمان حضرت آقا بود، سخنرانی و صحبتهای ایشان را به دقت گوش می داد. یکبار بهش گفتند: دقت کردی به وصیت نامه شهدای دفاع مقدس ، اکثرا و یا شاید همشون توصیه ای درباره امام خمینی (ره) کردند، که امام رو تنها نگذارید ، گوش به فرمان رهبر باشید و… الان هم وصیت نامه شهدای مدافع حرم همینطوره. نقطه مشترک همه وصیت نامه های شهدای مدافع، توصیه شون به مطیع رهبر بودنه شهیدنوید مکثی کرد و گفت: " باید بیشتر از اینها درباره ولایت و حضرت آقا بگویند. هرچه بگیم باز هم کمه. باید کتابها نوشته بشه و حرفها زده بشه انقدر که مهمه" پ.ن: یکی از رموز عاقبت بخیری، همین گوش به فرمان رهبر بودن است. فرزندان هم از والدین شون یاد می گیرند. محبت و اطاعت مان را نسبت به حضرت آقا نشان بدهیم. 🥀⃟•✍کپی مطالب باذکر صلوات به نیت سلامتے و تعجیل در فرج مولے جایز است 👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
سلام به دوستان عزیز،شما احتمالا برای کتاب آقا ابراهیم عضو شدید خب دوستان شما اول جلد یک رو مطالعه کنید،اگر هم جلد یک رو قبلاً خونید و منتظر جلد دوم هستید صوت ها رو گذاشتم👇👇👇 قسمت اول(جلد یک)👇👇👇👇https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/49272 توضیحاتی در باره جلد دوم👇👇👇 https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/50021 قسمت اول(جلد دوم) https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/50498 این کانال مطالبش عالیه اصلاً حرف نداره عضو بشید،عکساش محشره (بدویین مسابقه هستااا)😍👇 https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/50413 برسی قرآن از نظر شهید ابراهیم هادی👇👇https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/47066 زمان مصاحبه با پدر شهید حامد جوانی👇👇 https://eitaa.com/rafiq_shahidam96/50696
صدایت میزنم و از تو یاری می جویم از تو ؛ همان خدایی که "لحظه ای از حالم؛ بر تو پنهان نیست" ..📿🤲🏼.. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 با دقت مطالعه کنید👇 ! ‌پس حرفم را بشنو... ‌تو همسر مرا از من دزدیدی... ‌آن هنگام که من در آشپزخانه و مقابل اجاق گاز مشغول پختن غذایی از جنس عشق بودم... ‌تو در جلو آینه مشغول ساختن و پرداختن خود بودی، تا عشق را نابود کنی😔 ‌. ‌ ‌تو همسر مرا ربودی همسر نه، که هستی ام را ربودی ‌آنگاه که من در انتظار آمدنش میسوختم ، تو در راه آمدنش به انتظار نشسته بودی برای سوزاندن دلش...😔 ‌. ‌ ‌تو پدر فرزندم را دزدیدی ‌آن هنگام که تن من در تولد فرزندم از ریخت افتاده بود و تو اندامت را در باشگاه زیبایی و رقص باله میساختی ‌. ‌ ‌تو از جنس من بودی اما به من خیانت کردی😕 ‌اگر برای تو ، آن موهای بیرون ریخته ‌آن لباس های چسبان ‌آن آستین های بالا رفته یک بازی کودکانه است ‌اما برای من همه اینها☝️🏻، بازی مرگ و زندگیست ؟! ‌شنیده ام خدا از حق خودش میگذرد اما از حق بنده اش نه..! ‌. ‌ یادت باشد ‌روزگاری می آید که در مسابقه زیبایی ، تو هم مثل من میبازی ‌مطمئن باش😏 ‌فکر نکن همیشه برنده ای ‌صورت زیبایت یک روز از شفافیت و اندامت یک روز از زیبایی خواهد افتاد 👈🏻‌زیباتری زندگی تو را نابود میکند ‌خـــیلی ‌. ‌ ‌یادت باشد اینگونه که شراره در جامعه می اندازی و خواهد سوخت ‌و آنچه در آینده برای زنها خواهد ماند خاکستر جامعه خواهد بود ‌‌ ‌ای کاش در ک کنیم که با بی حجابی با عشوه های خیابانی با ... کانون گرم خیلی از خانواده ها از بین میره پاکی چشمان خیلی از جوون ها به خطر می افته ‌خیلی از دل ها مریض میشه ای کاش درک کنیم و مراعات کنیم .. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ ... کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـٰالکیت‌آسمـٰان‌را🦋 بھ‌نـٰام‌کسـٰانۍنوشتھ‌اند🌱 کھ‌بھ‌زمین،دل‌نبستھ‌اند❤️ آسمـٰانیـٰان!🥺 دستِ‌مـٰازمینیـٰان‌رابگیریدシ🖐🏻! 📻⃟🌾¦⇢ 📻⃟🌾¦⇢ کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید ابراهیم ..❤️ از زبان رهبری 🌸 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
41.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خواهر شهید هادی: شهر به شهر میرم تا رسالت قهرمان بودن همه شهدا رو نشون بدم... 🎬حضور خواهر شهید ابراهیم هادی در برنامه "کاملا دخترونه" (۱۳۹۷/۱۱/۲۱) 《 کانال @rafiq_shahidam96 🇮🇷 @shahidmedadian 🕊🕊⤵️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هدایت شده از 
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 مسابقه- مسابقه 🌹سومین مرحله مسابقه از کتاب ستارگان حرم کریمه🌹 سلام وعرض ادب و احترام خدمت همراهان همیشگی در کانال شهیدان زین الدین سومین سوال از کتاب ستارگان حرم کریمه زندگی نامه سردار شهید مهدی زین الدین سوال مسابقه : آقامهدی زین الدین وقتی آمد سوسنگرد ، آموزش هایی که دیده بود خیلی خوب آورد توی میدان عمل .علم شناسایی، استفاده از قطب نما ، نوشتن گزارش ، این کار آقامهدی چه اثری داشت ؟ جواب سوال را تا فردا شب ساعت ۲۰ به آیدی خادم کانال ارسال فرمایید.↙️ 👇👇👇 @Zsh313 👆👆 https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟رفیق مثل رسول 🌟۶۸ _بشین برات چایی بریزم،البته تو لیوان خودت. من چایی لیوانی خیلی دوست داشتم،برای همین مامان یک لیوان با سایز خیلی بزرگ خریده بود.همین طور که چایی می‌ریخت، رفتم سر یخچال یک ظرف شیرینی آوردم و گفتم:مامان میخوام ماشینمو عوض کنم،هرچی بخرم به اسم شما میکنم. _دستت درد نکنه.مگه قراره به این زودی بری؟ _اونجا یکم کار سخت شده،باید برم. _قراره برم کربلا، برات چی سوغات بیارم؟ یک لحظه خواستم بگویم:((کفن))اما یادم افتاد اولین سفری که همراه بابا رفته بودم،کفن خریدم.متبرکش هم کردم.گفتم؛من انگشتر با سنگ عقیق دوست دارم. فرصت نکردم،بخرم. مامان گفت :باشه، حتما. اسم کربلا که آمد،دلم رفت.😭راستش خیلی دلم میخواست بروم کربلا،حدود ده سالی بود که دلم میخواست زائر آقا شوم.با خودم گفتم:این ماموریت که بیام،حتما میرم کربلا.هربار قبل از رفتن روی یک برگه کوچک،یک سری چیزهایی که شخصی بود را می‌نوشتم مامان گفت:رسول با این شرایط کاری که داری،اینجوری یادداشت ننویس،بشین وصیت نامه بنویس. _آخه برام سخته. _وصیت نامه شهید خلیلی تاثیر گذار و مهمه.انشاالله که سلامت میای،ولی اگه شهید شدی،ما وصیت نامه ات را داشته باشیم. قبول کردم و قول دادم قبل از رفتن حتما وصیت نامه ام را بنویسم.یکی دو روز آخر کارهایم را مرتب کردم،حتی مبلغی که مربوط به خمسم میشد را امانت به بابا دادم.بعد از خرید ماشین،کارهای سند و....را به روح الله سپردم. خبر شهادت مهدی عزیزی 😭و رضا کارگربرزی😭 را امیر به من داد.شنیدن این خبر خیلی سخت و تلخ بود.رضا نخبه الکترونیک بود و بعداز محرم یکی از بهترین بچه های تخریب بود.با حاج محمد هماهنگ کردیم و برای تحویل پیکر رضا با هم به معراج برویم.کارهای تغسیل و....رضا را من و حاج محمد انجام دادیم. تمام مدت متوسل به حضرت زهرا س شده بودم و در دلم گفتم:خوش به حال رضا ،مثل مادر سادات پهلویش آسیب دیده.بعد از تمام شدن کارهای اولیه،قرار شد خانواده رضا را برای وداع به معراج بیاوریم.ما زمان کم داشتیم.خداروشکر موفق شدم سروقت خواهرهای رضا را برای دیدن برادرشان به معراج برسانم.این آخرین وداع خیلی لحظات سختی بود.😔رسیدن خواهرهای رضا بالای سر پیکر با شاخه های گلی که روی رضا میریختند،روضه مجسم بود و چقدر در این لحظات میشد بی قراری دل حضرت زینب س و صبرشان را تصور کرد. با فاصله یک روز،مراسم تشییع مهدی عزیزی بود.مهدی چون به قول معروف ((بچه هیئتی بود))،تمام کارها و مراسمش را دوستان هیئتی اش به عهده گرفته بودند و ما به آن ها کمک می کردیم. روز مراسم،من،حاج محمد،حسین و محمد با یک ماشین رفته بودیم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۶۹ مراسم تدفین که تمام شد،از شدت گرما و فشار کارهای این چندروز،حس کردم دیگه تحمل نگه داشتن روزه ام را ندارم. خیلی حالم بد شده بود،بقیه بچه ها هم شرایط بهتری نداشتند،درست هفتادو دوساعت بود که هیچ کدام نخوابیده بودیم،سحری و افطاری هم که به قول معروف پیشکش. به حسین گفتم :قبل از اذان خودمون رو برسونیم، از حد ترخص خارج بشیم،حسین قبول کرد محمد هم گفت:من مطیع جمع هستم.حاج محمد گفت اگر بخوایم باید زودتر حرکت کنیم. چهارنفری به سمت قم راه افتادیم.من چشمم به کیلومتر ماشین بود.حد ترخص را رد کردیم،گوشه ای نگه داشتیم و روزه مان را افطار کردیم.آنجا کمی غذا خوردیم و یکی دوساعتی استراحت کردیم.به شدت ضعف کرده بودیم،یکی از بچه ها خندید و گفت:توان بدنیمون تموم شده،هماهنگ کنیم شهید بعدی تو خنکی هوا باشه. آن شب وقتی رسیدم شهرک،نزدیک مقبره الشهدا احمد را دیدم،دلم خیلی گرفته بود.خستگی و بغضم را نمی‌توانستم پنهان کنم.احمد پرسید :رسول چی شده؟چقدر بهم ریختی؟عکس مهدی عزیزی و رضا کارگر را نشانش دادم و گفتم:از بچه های یگان ما بودند،توی یک روز شهید شدند.سه روزه که پلک نزدم.بچه ها خیلی غریبانه شهید شدند.احمد حالا ببین من شهید بعدی یگانم.😔 احمد شروع کرد به شوخی کردن و مسیر حرف را عوض کرد.آن قدر سربه سر من گذاشت تا حالم بهتر شد.وقتی در مورد مراسم اعتکاف امسال در مسجد تعریف میکرد.من آنقدر خندیدم که طبق معمول، همیشه اشک از چشم هایم راه افتاد.احمد دستی روی شانه ام زد و گفت؛همیشه این خندیدنت را دوست دارم و هروقت دل تنگت بشم،این تصویر برام تداعی میشه.از ته دل خدا را شکر کردم که رفقایی دارم که داشتنشان می‌تواند این قدر حس خوب و آرامش را به من منتقل کند🥰🙏
🌟رفیق مثل رسول 🌟۷۰ محل کار پیگیر اعزام مجدد بودم.یک مقدار بین اعزام به لبنان یا سوریه مشکل پیش آمده بود.فکر کنم سه مرتبه به من برنامه اعزام دادند و کنسل میشد.حسین هربار تا فرودگاه با من میامد،دفعه سوم که کنسل شد،حسین گفت:خودم میبرمت یه منطقه خوش آب و هوا،دیگه هم این قدر نریم و بیایم.تمام مسیر برگشت را خندیدیم و باهم به شهر ری رفتیم.امیر و محمد با دیدن من شروع کردند به مسخره بازی و شوخی کردن که این چه مدل منطقه رفتنه؟برو دیگه ،از این خداحافظی کردن خسته شدیم.این چه وضع اعزام کردن نیرو ..)امیر داخل سیستم ما یکی از وظایفش شناسایی، تایید هویت و تحویل پیکر شهدا بود.روحیه خیلی شادی داشت و گاهی بچه ها متهمش می‌کردند به سنگ دلی،اما وقتی پای درد ودل امیر می‌نشستیم، می‌فهمیدیم در این کار چه فشار روانی را تحمل می‌کند.آن روز که دور هم بودیم،امیر به من گفت:چقدر کلاهت قشنگه. من هم کلاهم را از سر برداشتم و به او دادم. وقتی به صورت امیر و خنده هایش نگاه کردم،خیلی خوشحال شدم که می‌توانم با بخشیدن چیزهایی که دوست دارم،دوستانم را خوشحال کنم. حتی اگر چیزی را میبخشم.خیلی دوست داشته باشم ،حسی که از رفقایم به من منتقل میشد،برایم باارزش تر بود.🌸😍چندروز بعد دومرتبه به من تاریخ اعزام دادند.با حسین قرار گذاشتیم برای خرید لباس و تجهیزاتی که برای کار لازم داشتم،حسین گفت:اینارو از یگان تحویل بگیر.گقتم؛اونا سرشون شلوغه ،خودم میخرم میبرم. دو دست کامل لباس شبیه هم خریدیم،بعد هم به شهر ری رفتیم. محمد گفت امیر حسابی سرماخورده و حالش خوب نیست ،گفتم:بریم دیدنش.بچه ها گفتند امیر اصرار کرده چون بیماریش واگیر داره به دیدنش نریم.نتوانستم به دیدن امیر نروم،بدون اینکه به او اطلاع بدم رفتم خانه شان.امیر خیلی خوشحال شد و این خوشحالی برایم یک دنیا ارزش داشت.مسیر برگشت به خانه ،یاد سفر چندماه پیش افتادم ،برای تکمیل دوره عقیدتی ،من و محمد باید به مشهد میرفتیم.حسین و هادی هم خودشان را به مشهد رساندن،خیلی سفر خوبی بود.روزها بعداز کلاس با بچه ها به زیارت و سیاحت میرفتیم. انگشتر حدید بازوبندم را در همین سفر خریدم. 🌟رفیق مثل رسول 🌟۷۱ وقتی رسیدم خانه،ست لباس نظامی ام را پوشیدم تا مامان ببیند.چندتا عکس هم انداختم.بعد هم چندساعتی وقت گذاشتم تا یک کتابخانه کوچک،گوشه اتاقم سوار کردم.با جا به جا شدن کتاب ها،حسابی اتاق مرتب شد.بعداز نماز فرصت خوبی برای نوشتن وصیت نامه پیدا کردم و این طور نوشتم: 😔😔 بسم الله الرحمن الرحیم سوره آل عمران،آیه ۱۹۵ آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند ،جهاد کردند و کشته شدند،همانجا بدی های آنان را می‌پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است،داخل میکنیم و این پاداشی است از جانب خدا. با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و درود به محضر صاحب العصر و الزمان عجل و روح پاک امام راحل رحمة الله علیه و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سیدعلی خامنه ای ظله مد )و روح پاک تمامی شهدای اسلام بخصوص سیدالشهدا اباعبدالله الحسین ع که جان ها همه فدای آن بزرگوار. به موجب آیه شریفه(کل نفس ذائقه الموت)تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می‌باشد. این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن،و تمامی ما باید برویم وراه این است.دیر یا زود فرقی نمیکند،اما چه بهتر که زیبا برویم. پدرومادر عزیزم که درود خداوند برشما باد،از شما کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید.از شما عذرخواهی میکنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و درحق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام.از شما می‌خواهم که مرا حلال کنید. در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که اورا ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد.میدانم که شما ناراحت نیستید ،زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا