ما این امانت را به اهلش میسپاریم ✌️🏻 دمت گرم آقای رسولی ؛ ببینید چطور دولت روحانی رو کوبید. #انتخابات #سعید_جلیلی #نه_به_دولت_سوم_روحانی

اگر از صبح که پا میشی تا شب تمام اعمال خوبت رو هدیه به امام زمان علیه السلام کنی:) تو هم کم کم شبیه یارای واقعی میشی ان شاءالله فقط باید مراقبت کنی🌼❤️ خشمتو به خاطر آقا بخور... تو خونه کار می کنی غذا می گذاری...محبت می کنی درس می خونی و... همه رو لحظه به لحظه هدیه به امام زمان علیه السلام کن🌼 آقاجان مهربانه...مدیون هیچ کس نمی مونه! جایی که فکرشو نمی کنی گره گشایی می کنه برات🌸 فکر کن؟ ما بدون ولایت خدا و آقا جان چی هستیم؟ هیچی! همه رزقمون از سمت خدا به دست آقاجان بهمون می رسه😉🌻

جمهوری اسلامی ایران به فکر پیشرفت مردم و کشوره شک‌نکنید👌

یه‌جاخوندم امام‌حسین‌عاشوراروانداخت‌عقب... تاحربرسه؛ شایدالانم‌امام‌زمان‌هی‌داره‌میندازه‌عقب تامابرگردیم..💔:) بیابرگردیم‌به‌خاطرپسرفاطمه‌هم‌که‌شده.. #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #انتخابات #جلیلی 🕊🕊🕊 @sadrzadeh1

💥این کلیپ باید سرتاسر فضای مجازی رو پر کنه تا مردم فرق جلیلی با پزشکیان رو متوجه بشن. 💥نشر حداکثری با شما برای موفقیت جبهه انقلاب. 💥یا علی بگو و نشرش بده

🔺رئیس جمهوری که فاقد این ویژگی باشد کشور را به فلاکت می‌کشاند! @sadrzadeh1

📗 کتاب صوتی #راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 7⃣ @sadrzadeh1

🎥این کلیپ خیلی به دل میشینه این کلیپ باید سرتاسر فضای مجازی رو پر کنه تا مردم فرق جلیلی با پزشکیان رو متوجه بشن. ◀️نشر حداکثری با شما برای موفقیت جبهه انقلاب. یا علی بگو و نشرش بده

انگشتر1⃣ سید شخصیت عجیبی داشت .در مواقع خنده و شوخی سنگ تمام میگذاشت اما از حد خارج نمیشد . یک روز جمعه برای انجام غسل جمعه به حمام عمومی دانشکده رفتیم .تا جایی که به یاد دارم هیچ گاه غسل جمعه سید ترک نشده بود .حمام عمومی بود و سید شروع به شوخی کرد یکبار آب سرد به طرف ما میپاشید و یکبار آب گرم . خلاصه بساط خنده به راه بود . وقتی سید مشغول شستن خودش بود و حواسش نبود یک لگن آب سرد به سمتش پاشیدم سید متوجه شد و جا خالی داد .ولی اتفاق بدی افتاد . سید انگشترهایش را درآورده بود و کنار حوض گذاشته بود .وقتی اب را پاشیدم رنگ از چهره سید پرید .او به دنبال انگشترهایش میگشت .سید چند تا انگشتر داشت یکی از آنها از بقیه زیباتر بود .بعد از مدتی فهمیدم این انگشتر هدیه ازدواجش بوده .شدت آب انگشترها را به داخل چاه برده بود .دیگر کاری نمیشد کرد . به شوخی گفتم : این به دلیل دلبستگی تو بود .تو نباید دل ببندی . گفت : راست میگویی .ولی این هدیه همسرم بود، خانمی که ذریه حضرت زهرا (س) است .اگر بفهمد همین اول زندگی هدیه اش را گم کرده ام بد میشود . خلاصه روز بعد به همراه سید برای مرخصی راهی مازندران شدیم . در حالی که جای خالی انگشتر در دست سید کاملا مشخص بود .هنوز ناراحتی را در چهره اش حس میکردم .او به منزلشان رفت و من هم به سمت بابلسر رفتم .دو روز مرخصی ما تمام شد و سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم .سرم را گذاشتم روی شانه سید .خواب چشمانم را گرفته بود .چشمانم در حال بسته شدن بود که یکدفعه نگاهم به دست سید افتاد . خواب از سرم پرید . دستش را در دستانم گرفتم . *** همراهان گرامی در ادامه این خاطره با ما همراه باشید . ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها مصطفی_باصفا ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾