مرا نتوان به ناز و سر گرانی صید خود کردن
نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمی گردد
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
حضور خاطر اگر هست در شکیبایی است
دلی که صبر ندارد همیشه در سفر است
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
مکن پهلو به بستر آشنا صائب چو بیدردان
سری چون غنچه بر زانو بِنِه رندانه در شبها
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
گرچه ما سر پیش از جوش ثمر افکنده ایم
همچنان از حس سعی باغبان شرمنده ایم
هر سر خاری به خون ما گواهی می دهد
گرچه چون گل پیش هر خاری سپر افکنده ایم
جای نیش تازه ای وا کرده ایم از شوق درد
در بیابان طلب خاری گر از پا کنده ایم
زین بیابان گرمتر از ما کسی نگذشته است
ما ز نقش پا چراغ مردم آینده ایم
یوسف مصر وجودیم از عزیزیها، ولیک
هرکه با ما خواجگی از سر گذارد بنده ایم
نیست ما را جز خموشی لذتی از زندگی
ما به جان بی نفس مانند ماهی زنده ایم
آتش دوزخ شود بر ما گلستان خلیل
بس که از اعمال ناشایست خود شرمنده ایم
چون گل صد برگ صائب در میان خارزار
زیر شمشیر حوادث با لب پرخنده ایم...
#صائب_تبریزی
#غزل
✍️ @saeb_org
جگرگاه زمین شد رفتهرفته یوسفستانی
زبس بردند زیر خاک، عشاق آرزویش را
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
از روی نرم سرزنش خار می کشم
چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟
ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟
ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
تمام دلخوشی روزگار در عشق است
تو را که عشق نوَرزی ز روزگار چه حظ؟
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
بزم بی دردان اگر روشن ز شمع است و چراغ
گوهر شب تاب ما در ظلمت شبها دل است
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org
تا زین جهان مرده، رهایی دهد مرا
یک زِندهدل زِ جمله یارانم آرزوست
#صائب_تبریزی
✍️ @saeb_org