احمد زندگی عجیبی داشت که فهم آن از توان هر کسی بر نمی آید. وقتی کودک بود به گفته ی پدر مرحومش، احمد روی دست مادرش سیاهی چشمانش رفت و چشمانش سفید شد و آن پدر با ایمان به سر حوض منزل رفت و وضو گرفت و دعایی کرد که فقط خودش می داند و خداوند متعال... احمد سیاهی چشمانش و زندگیش برگشت. قبل از انقلاب دانشجوی مهندسی الکترونیک دانشگاه علم صنعت فعلی بود؛ همان موقع برای مبارزه با رژیم منحوس پهلوی از هیچ کاری دریغ نمیکرد. وقتی دستگیر شد؛ زندانی ها می گفتند به عُمرمان ندیده بودیم که کسی را اینگونه شکنجه کنند و کم نیاورد؛ ۱۴ ساعت آویزان کردن از سقف همراه با ضربات کابل و فحشهای رکیک چیز کمی نبود. اما روح بلند او آنقدر آسمانی بود که حتی بعد از انقلاب هم،حداقل برای تلافی هم که شده، در دادگاه شکنجه گرانش شرکت نکرد.. این گونه بود که خداوند برای احمد مسوولیت دیگری در نظر گرفت. آرام و قرار نداشت. هر جا که فتنه ای علیه انقلاب بوجود می آمد یه پای کارش احمد بود. وقتی فرمانده ی سپاه مریوان شد؛ خلق و خوی مهربانانه و فروتنانه ی او در برابر مردم کردستان و خشم و شجاعت عجیب او را در مقابل کومله ها و دمکراتهای خائن را که کنار هم می گذاشتی؛ دود از سرت بلند می شد.. آنقدر نامش پر آوازه شده بود که از یک طرف به عنوان پناهگاه مردم مظلوم کردستان شناخته می شد و از طرفی نه تنها نام خودش بلکه نام یارانش نیز رعشه بر اندام منافقین می انداخت. به جنوب رفت و تیپ محمد رسول الله(ص) را با همراهی اسطوره هایی همچون شهید حاج همت، شهید وزوایی و.. تشکیل داد.. انگار تازه کارش شروع شده بود.. طراحی ها و عملیاتهای محیرالعقول این تیپ مثل بمب صدا کرد؛ آنقدر که شهید صیاد گفته بود اگر تدبیر حاج احمد متوسلیان نبود؛ خرمشهر، بدون شک آزاد نمی شد. او چنین مبارزی بود.. وقتی خبر به گوش سربازان خمینی کبیر رسید که اسرائیل غاصب دست به قتل عام مردم در لبنان و سوریه زده است، حاج احمد مسوول اعزام نیرو به لبنان و سوریه شد.. اما داستان ربوده شدن و شهادتش به همراه سید محسن موسوی کاردار ایران در لبنان،کاظم اخوان،خبرنگار جنگی و تقی رستگار مقدم راننده ی حاج احمد که یک لحظه او را رها نمی کرد؛ دیگر در یک پست ایست و بازرسی که تحت کنترل نوکران رژیم صهیونیستی بود؛ حکایتی عجیب دارد، فقط آنقدر کافیست که بدانیم که او آرزو داشت به دست سفاک ترین دشمنان اسلام یعنی اسرائیلی ها شهید بشود و هرگز نمی خواست پُرآوازه از این دنیا برود، هرچند که خواست خدا چیز دیگری بود... حاج احمد متوسلیان یزدی در سال ۱۳۶۱ در سن ۲۸ سالگی در لبنان ربوده و شهید شد و بدن مطهرش هرگز به وطن بازنگشت. عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

خدا می بیند.... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

مَثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؛ کجا کاربرد دارد؟ ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

۲۵فروردین: رزمناو روسی مسکووا در دریای سیاه غرق شد... ۲۷فروردین: میگن: ناو USS The Sullivans در بندر بوفالو آمریکا غرق شده؟!؟! یعنی رویارویی مستقیم روسیه و آمریکا شروع شده؟ 🤔

جای جایِ دفاع مقدس ما عنایت اهل بیت(ع) بود، آنقدر که حتی به تک تک لحظاتِ سربازان خود نیز دقت می کردند.. برادر امیر سرافراز شهید خلبان مصطفی اردستانی تعریف می کرد: برادرم مصطفی یک روز به ما گفت تمام پیروزیهای جنگ ما عنایت اهل بیت(ع) بود، یادم می آید در برگشت از یک عملیات موفق، یک لحظه حس غرور در وجودم ایجاد شد؛ در همان لحظه کنترل هواپیما از دستم در رفت که داشتم به زمین برخورد می کردم، فقط یادم هست بلند گفتم: یا حسین(ع)، دیگر نفهمیدم که چطور هواپیما به جای برخورد با زمین به سمت آسمان در حرکت بود!!! محسن وزوایی: از جمله شهدای جوان و بسیار باهوشِ جنگ ما کسی بود به نام محسن وزوایی، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف.. در عملیاتی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ محسن وزوایی فرمانده گردان شد. در حین عملیات با وجود مجروحیت و شهادت و مجروحیت اکثر یارانش، با رشادتی مثال زدنی توانست با کمک اندک بارانِ باقیمانده اش ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرد! در حین تخلیه اسیران، یکی از افسران عراقی با اصرار خواستار ملاقات با فرمانده نیروهای ایرانی شده بود. دوستان محسن به علت مسایل امنیتی، شخصی دیگر غیر از او را معرفی کردند، ولی افسر بعثی ناباورانه گفت: «نه! این فرمانده شما نیست. او سوار بر یک اسب سفیدی بود و ما هر چه به طرفش تیراندازی می کردیم، به او کارگر نمی شد. من او را می خواهم ببینم». بعدها شهید محسن وزوایی در مصاحبه ای از این واقعه، به عنوان «عنایت ائمه هدی علیهم السلام به رزمندگان اسلام» اشاره کرده بود.

نمی‌شود از عملیات عظیم فتح المبین گفت ولی یادی از محسن وزوایی نکرد. عملیاتی که حاج «احمد متوسلیان» مسئولیت سخت‌ترین و حساس‌ترین مأموریت آن را به این فرمانده جوان سپرد؛ ۲۰ کیلومتر نفوذ شبانه در دل دشمن و ازکارانداختن توپخانه عراق. از هرکس می‌پرسیدی، می‌گفت نشدنی است اما توکل و شجاعت محسن، چیز دیگری می‌گفت. یکی از اعضای گردان «حبیب بن مظاهر» که شهید وزوایی آنرا هدایت می کرد؛ در جایی گفته بود: «قرار بود گردان ما توپخانه لشکر عراق را تصرف کند. شبانه حرکت کردیم اما با وجود عملیات‌های شناسایی دقیق، در آن منطقه گم شدیم! یکی دو ساعت در آن دشت سرگردان مانده‌بودیم و روند عملیات عملاً متوقف شده‌بود. نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. اگر ما توپخانه دشمن را از کار نمی‌انداختیم، نیروهایی که قرار بود بعد از ما عمل کنند، با همان توپخانه قتل عام می‌شدند.» در آن دقایق سخت و پرالتهاب، تمام نگاه‌ها به محسن وزوایی بود و همه با زبان بی‌زبانی از او می‌پرسیدند چه باید کرد؟ و آقا محسن، کاری کرد کارستان: «یک‌دفعه همه دیدند فرمانده قامت بست و شروع کرد به نماز خواندن! نماز و استغاثه ی آقا محسن که تمام شد، بلند شد و دستور حرکت داد. آن شب هیچ‌کس درمقابل دستور او چون و چرا نکرد چون همه به فرماندهی که ذوب در خدا بود، اعتماد کامل داشتند. و توکل و توسل آقا محسن در دل تاریک شب چنان راه را برای ما باز کرد که حتی از اهداف عملیات هم جلو زدیم و علاوه‌بر تصرف گردان توپخانه عراق، تا لب مرز هم پیشروی کردیم... اینها همه رمز پیروزی محبین اهل بیت است؛ اگر به واسطه ی عنایت حضرات معصومین علی الخصوص حضرت حجت(عج) نبود؛ شک نکنید نامی از ایران دیگر باقی نمانده بود. سرانجام این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه‌ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات‌های متعدد و به ویژه «بیت المقدس»، در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ خورشیدی در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. هنگامی که عباس شعف یکی دیگر از رزمندگان بالای سرمحسن رسید، او را دید که به همراه معاون دومش حسین تقوی منش و بی سیم چی شان به خاک شهادت غلطیده اند؛ سپس با ملایمت چفیه سیاه رنگ دور گردن محسن را باز کرد و با همان، صورت خاک آلود دوست و برادر شهیدش را پوشاند، گوشی بی سیم را به دست گرفت. احمد، احمد، شعف، متوسلیان: شعف، احمد بگوشم، «حاج آقا، خوب گوش کن؛ آتیش سنگین؛ محرم بی علمدار شد؛ آقا محسن... آقا محسن...» عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز می گردند. #فلسطین ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

مجله ی اکونومیست نزدیک یک ونیم قرن است که چاپ می شود! ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

آزاده ای که فکر میکردند شهید شده است؛ پس از اسارت بر سر مزار خود رفت.. ای کاش ما هم می فهمیدیم که خواهیم رفت... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

اهمیت خانواده در کلام رهبری... (جنگ امروز دنیا، جنگ با خانواده ها و بی خانواده هاست؛ از این روست که به راحتی هشتگِ من بی ناموسم می زنند! و به آن افتخار هم می کنند) سه استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

پیوند ناگسستنی ایران و یمن.. توییت یکی از همتباران یمنی که مشغول آموزش زبان فارسیه👆 ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

نمازی که قطعا" قبول شده است😆 ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

گوسفند به روایت تصویر.... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

آدم عقده ای به روایت تصویر.... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

خسته نباشی🤣🤣🤣 ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

بدبختا سرویس شدید رفت... 💪 ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

کجاست اون تکنولوژیهای پیشرفته ی آمریکایی؟! کجاست اون سلاحهای پیشرفته ی آمریکایی؟ واقعا" کجاست؟! عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

خوب دقت کنید... یه نفر تو فلسطین اشغالی از میان جمعیت در زمان پرتاب سنگ به سمت اتوبوسهای رژیم صهیونیستی، با لحجه تهرانی میگه: ایولا!!! خداییش جریان چیه؟! 😎 داستان داره ها.... عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

اینم تائیدیه ش💪🤣🤣🤣🤣

شکر خدا جنگ جدی تر شروع شد.. در شبهای قدر دعا کنیم خداوند ریشه آل یهود خبیث رو از روی زمین برداره.... 💢لحظه شلیک راکت از قلب نوار غزه به سمت سدیروت.... الحمدلله گنبد آهنین هم خوابش برده🤲

فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه😔😔😔

این دیگه از کجا اومد؟! 😳 ایولا

یهودیان مارانوس چه کسانی هستند؟

نگاهی کوتاه به شیطنتهای خبیثانه ی سریال خاتون و تحریف تاریخ..

یمنی ها ایرانی تبار هستند... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

وقتی گنبد آهنین رژیم صهیونیستی تبدیل به الاغ آهنین می شود!!!! دو سامانه ی پدافندیِ گنبد آهنین به هوای شلیک راکت از طرف غزه به اشتباه همدیگر را هدف گرفتند.... ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane

شهید دیگری در ماه مبارک... چه خوش سعادتید شما شهدا... شهید مجتبی میر ویژه ی استوری عضویت در کانال(ایتا) دل نوشته های روزانه @delneveshtehayeroozane