eitaa logo
کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
2.1هزار دنبال‌کننده
617 عکس
191 ویدیو
19 فایل
به نام او که نامش مایه آرامش روح و روان است. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شـــود که روزیِ ما کــربلا کنند کانال #اشعار_آیینی_بروز_و_مناسبتی اشعار #مدحی و #مرثیه و #مولودی و دارای سبک سروده های رقیه سعیدی(کیمیا)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ صبحی که به نام پدر آغاز شود درهــای امیــد روی مـا باز شود ✨✨✨✨✨✨✨✨ خورشید به اذن نور رخسار پدر بر مطلـع صبح ، نور پرداز شود ✨✨✨✨✨✨✨✨ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• روزۂ روز نهــم عـطــر گــل یـاس گرفت ذکــرهای سحـرم را نـمِ احسـاس گرفت مَشک را اشک تَرَم خوب به تصویرکشید دلم از تشنـگی و روضــهٔ عبـــاس گرفت °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ لینک کانال اشعار در ایتا👆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز نهم ماه رمضان✨ @saeidikimya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤اشعار رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها🖤 ⏬⏬⏬⏬⏬⏬
به نام خدا •••••••••••••••••••••••• کرامــت ، نقــشِ دستــان خدیجه سخاوت ، محـــوِ احسان خدیجه نجابــت ، رسمِ اُمُّ المومنین است محبـــت ، مِهـــرِ شـــایان خدیجه از آن روزی که شــد همـراه طاها وفــا خیـــزد ، ز پیمــــان خدیجه زنــی در شــأن پیغــمبـــر نبـــوده به غیـــر از او به  دوران خدیجه خدیــجه مَحـــرمِ  قــرآنِ  طــاهــا مـحمـّــــد ، روحِ  قـــرآنِ   خدیجه برای  رویــش  بــاغ گـــل یــاس ســـزاوار است ، دامــان خدیجه بهشــت آمـــد پــدیــد از دامـــن او جهـان شد مستِ ریحــان خدیجه مـــدال اولیــن بانــوی اســلام به عــالَـــم گشــت از آنِ خدیجه یقیـــن آورد بر وحـــــی و نبـــوت یقین  شــد رمـــزِ  ایمـــانِ  خدیجه فرستادش ســلام از عــرش اعــلا به سویش ، ربّ سبحــان خدیجه چو شـد همسنـگر دین ، مصطفـی را تکــامل یــافت عـــرفــــان خدیجــه به راه  دین و پیغمـــر فــدا شــــد تمــام مــال بـا جـــان  خدیجـــه غمی دیگر  به عامُ الحزنِ طــاهـا رقـــم زد داغ هجــــران خدیجـه ز داغ یــاور و همسنگـــرِ دیــن محمــد شــد ، پریشــانِ خدیجه هـــزاران غصـــهٔ ناگفــتــه دارد حدیثِ چشــم  گریــان خدیجه عزادارِ در و دیــوار و زهــراست دلِ  لبـــریزِ  تـــوفــانِ خدیجه چو پـروانه به دورِ شمـــعِ مادر شده زهــرا نوا خـــوانِ خدیجه سـزاوار است در مدحش بگوییم همه جـانها به قـــربــان خدیجه و اُمّ المومنیـــن جز او نبـــاشـــد که این نام است عنــوان خدیجه ••••••••••••••••••••••••• ✍رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ لینک کانال در ایتا👆 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃﷽❃ _________________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را _______________________ رقیه سعیدی(ڪیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر ایتا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا