─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم ❤️
#ماه_رمضان
#سحرهفدهم
#ظهور
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آقا ســلام ، هفتـــه به آخر رسیده است
صــبر تمام منتـــظران سر رسیده است
نزدیک جمعه هست و به درگاهت آمدم
کار دلم دوباره به این در رسیده است
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۱/۹
@saeidikimy
❃﷽❃
#مدح
#حضرت_علی_علیه_السلام
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد
علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد
علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا
علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا
علی ! ای آیـه آیـه خــــط قـــرآن
علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان
علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب
نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب
علی ، شاهنشه مردانِ مرد است
علی ، پیــروز میـدان نبـرد است
علی جان رسول ، آغاز و پایان
علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان
اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست
زمین ، جایی برای آسمـان نیست
زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی
امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی
نه تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی
دو عــالــم را امیــــرالمومنیــنی
حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت
ز تو آغـــاز شـــد راه امــامت
ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند
میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند
لِوای سبـــز اســلام است "لامت"
بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت
و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم
گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم
بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست
خــداوندت تو را تک آفریده ست
علی دست خـداوند کــریـم است
علی تنهــا صراط مستقیــم است
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
┄┅✵﷽✵┅┄
#امیرالمومنین_علیه_السلام
قد قامتِ تازه بست در سجدهٔ عشق
تیغی به جَبین نشست درسجدهٔ عشق
در عرشِ خدا ندا بر آورد مَلَک
ارکان هُدیٰ شکست در سجدهٔ عشق
شعر: رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
به نام خدا
#شب_قدر
#شهادت_امیر_المومنین_علیه_السلام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
•••••••••••••••••••••••••
از شام تاسحرگاه ، محراب گریه می کرد
در قلب لیلةالقدر ، مهتاب گریه می کرد
آه از دمی که شمشیر،درسجده گاه خونین
از کارخود پشیمان ، بی تاب گریه می کرد
وقتی شکست شمشیر ، آیینهٔ وِلا را
آیینهٔ شکسته ، درقاب گریه می کرد
پیچید در دل شهــر ، فُزتُ وَ رَبّ کعبه
از غربتش نگاهِ اصحاب گریه می کرد
آسوده خواب رفتند نامردمان کوفه
تنها یتیم کوفه بی خواب گریه می کرد
از موج اشک و ماتم ،گردابِ غم به پا شد
چشم فلک میان گرداب گریه می کرد
پر زد خیالم امشب ، تا نهر علقمـــی که
لب تشنه دست عباس درآب گریه می کرد
با یاد گریه ها و لبهای خشــک اصغر
یک مشک پاره پاره بی تاب گریه می کرد
شرمنده شدفرات از،شرمندگی عباس
وقتی کنار سقّا ، ارباب گریه می کرد
••••••••••••••••••••••••••
رقیه سعیدی(کیمیا)
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال ایتا👆