IMG_20210307_165935_407.jpg
1.25M
عکس نوشته با کیفیت #حکمت_یازدهم
#نهضت_نهج_البلاغه
#سلاممولاےمن
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ
در هواے بوے خاڪت
بےقرارم
#صبحتون_امامحسنے
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لـــقـــمه حــــلال #قسمت_سےدو با تکانهای پدرم از,خواب شیرین سحرگاهی بیدارشدم,وضو گرفتیم وبه جماعت
لــقـمــه حـــلال
#قسمت_سےســه
ساعت از ۹شب به وقت عراق گذشته بود که به موکب موردنظرمان رسیدیم.
هنوز وارد موکب نشده بودم که همهمه ی داخل موکب خبر از افرادی میداد که انجا جمع شده بودند.
خدای من ,پدرم درست حدس زده بود ,همه ی اعضای گروه انجا جمع بودند ,از صورت ونگاهشان میتوانستم کنجکاوی درونشان را بخوانم.
به محض وارد شدن من وبابا به داخل موکب ,همه ی افراد دورمان راگرفتند,انگار پدر من مرادشان بود وانان مرید بابا احمد....
هرکس حرفی میزد ,صدا به صدا نمیرسید ,بابا باانگلیسی به ارامش دعوتشان کرد واز,همه خواهش کرد که بنشینند ویکی یکی سوالهاشون را بپرسند.
همه ی افرادگروه که خودشان را به موکب رسانده بودند روی پتوهای اطراف نشستند وپدرم رویرصندلی روبه روی انها نشست وبلند گوی دستی موکب را گرفت تا هرکس که میخواهد سوالش رابپرسد ,کنار بابا بیاید وداخل بلندگو طوری که دیگران هم بشنوند ,سوال رامطرح کند تا بابا احمد در حد وسعش جواب دهد.
ابتدا مردجوانی جلو امد وخودش را دیوید از فرانسه معرفی کرد وگفت:اقا غلام حسین ,چرا این همایش مثل بقیه ی همایشها که درسطح جهانی برگزار میشود نیست؟یعنی جمعیت شرکت کننده بسیار بسیار زیاد است اما تبلیغ برای کسانی که علاقه مند به دوو وپیاده روی دارندنمیشود,اگر شما مارا به این همایش دعوت نمیکردید ما هرگز از وجود چنین اجتماع عظیمی خبر دارنمیشدیم وسوال دومی که دارم این است,بانی این همایش کیست؟اخه بهترین خدمات را میدهند اما کوچکترین هزینه ای نمیگیرند.....
دیوید با پرسیدن این دوسوال ,میکروفن بلندگو را به بابا داد وسرجایش نشست.
ادامه دارد...
سرانجام:
شهید رحیمی در حالی که تنها ۶ روز تا تولد ۲۲ سالگی اش باقی مانده بود،در ساعت ۷:۴۵ صبح مورخ ۱۸ اسفند ۱۳۹۰؛در خرمشهر مقابل پادگان دز،زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر ۸ در منطقه اروند کنار آبادان بود بر اثر برخورد یکی از اتوبوس های راهیان نور به وی از ناحیه پهلو مانند مادرش حضرت زهرا و کبود شدن صورت دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نایل آمد.
تاریخ شهادت
#12_18
شادی روحش پنج صلوات
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
InShot_۲۰۲۱۰۳۰۸_۰۲۲۸۳۸۶۵۵.jpg
3.62M
عکس نوشته با کیفیت #حکمت_دوازدهم
#نهضت_نهج_البلاغه
#تفسیر_حکمت_12
🍃حکمت۱۲:
تو قرآن برای دوست یابی آیه داریم از بس مهمه
اگر خداوند دوست خوبی سر راهت قرار داد تشکرکن و تامیتونی تلاش کن دوستتو از دست ندی...
#نهج_البلاغه
#نهضت_نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
دوستی و برادری-شرح حکمت۱۲.mp3
3.83M
شرح #حکمت_12 نهج البلاغه💚
🎙 حجت الاسلام #مهدی_ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_نهج_البلاغه
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باگریهــرضا"؏"روصدامیزنے💔
#حاجمهدیرسولے🎤
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
.○•🌱
"رفقا با امامحسینعلیهالسلام
دردِدل کنیم
هر مشکلی داریم به ارباب بگیم..
ارباب نمیذاره گمُبشیم،توشبایِتیره...💔
#شبتون_حسینے
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
عــــــــــشق تـــــو شـــــد دنـــــیاے مـــــن..؛
پـــــیداے مـــــن!
پنھـــــان مـــــن! . . .
🌷#حـــــسینجانـــــم🌷
#صبحتون_حسینے
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺#مـــــداحے
لالـــــہ ے گلشـــــن، هَـــــل اَتـــــایے
تـــــو بـــــہ درد دو عـــــالم دوایـــــے
ڪُـــــنج زنـــــدان، بـــــہ دســـــتان بستـــــہ
گـِــــره از ڪـــــار خلقتـــــ گـــــشایے
بابـــــ المُراد مـــــایے
آرامـــــش دلهـــــایے
تـــــو یوسفـــــ زهرایے
یـــــا سیدے یـــــا مظلوم
◾️ #شهادتـــــ_امـــــام_ڪاظم (ع) تسلیتـــــ بـــــاد
سبک و شعر سائل
لــقـمــه حـــلال #قسمت_سےســه ساعت از ۹شب به وقت عراق گذشته بود که به موکب موردنظرمان رسیدیم. هنو
لــقــمــه حـــلال
#قسمت_سےچـــهــار
پدرم هرچه که دیوید پرسید با فارسی روی برگه ای یادداشت کرد واینبار دختری زیبا باموهای طلایی که با,شال گردنش سعی کرده بود بپوشاندشان وبا سربند یا علی اصغر...جلوامد خودش را ماریان از امریکا معرفی کرد وسوال کرد:اقا غلام حسین,من خیلی خیلی سوال برام پیش امده ,میخواستم بدانم ،هماهنگ کننده ی این همایش کیست؟چه کسی افراد را برای خدمت رسانی به شرکت کننده ها سازمان دهی میکند؟چه کسی به انها حقوق میدهد؟
اخه من در میان کسانی که خدمت میکردند از همه نوع سن وجنسی دیدم,من دختربچه ی کوچکی را دیدم که با پای برهنه ,دستمال کاغذی وآب معدنی پخش میکرد,چرا دختر بچه ای دراین سن که حتی کفشی برای پوشیدن ندارد,مجبوراست اینجا کار کند وپول در اورد؟؟
من پیرمردی را دیدم که با پاهای معلول که برروی ویلچر نشسته بود ,با التماس وخواهش از شرکت کنندگان میخواست تا کفشهایشان را تعمیر کند وواکس بزند,اخه چرا این مرد دراین سن که باید در خانه استراحت کند,بااین وضعیت مجبور به کار کردن باشد؟
درسته از ما هیچ هزینه ای نمیگیرند ,اما بالاخره کسی این هزینه ها راپرداخت میکند ,اصلا شما گفتید همه ی خرج ومخارج با اقای شماست,این اقای شما کجاست؟نشانمان بدهید,مگر بیل گیتس است که چنین ثروت سرسام اوری دارد ودلیلش چیست برای برگزاری این همایش؟
با پرسش ماریان,همهمه ای در گرفت,انگار این سوال خیلی از,افراد شرکت کننده بود.
ادامه دارد....
#تفسیر_حکمت_13
🍃حکمت۱۳:
وقتی خداوند پی در پی بهمون نعمت میده میخواد امتحانمون کنه ببینه با نعمت هاش در راه خیر قدم بر می داریم یا شرّ!
مبادا تو راه شر باشیم تا نعمت رو پس بدیم
چون خداوند نعمت رو نمیگیره ما با ناشکری و اقدام اشتباه پس میدیم متاسفانه!
#نهج_البلاغه
#نهضت_نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
1_580189066.mp3
8.21M
شرح #حکمت_13 نهج البلاغه💚
🎙 حجت الاسلام #مهدی_ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_نهج_البلاغه
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
#یااباعبدالله♥️
آمدم بهر گدایی
به در خانه ی تو
بدهدر راه خدا
هرچهصلاحاست #حسین
#شبتونکربلایی
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریه عشاق در سحر داری
به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن
#صبحتون_امام_حسنے
#مڪتب_الحــــســـن_ع
https://eitaa.com/joinchat/2871001114C314b32ded3
سبک و شعر سائل
لــقــمــه حـــلال #قسمت_سےچـــهــار پدرم هرچه که دیوید پرسید با فارسی روی برگه ای یادداشت کرد وای
لـــــقـــمــه حــــلال
#قسمت_سےپنج
ماریان که نشست ,مرد میانسال دیگری از جا بلند شد وبه سمت پدرم امد,مشخص بود خیلی در فکر است,اصلا خودش را معرفی نکرد ورفت سراصل مطلب وگفت:راستش دیشب خیلی زود خسته شدم ,میخواستم جایی استراحت کنم وباهزار زحمت منظورم را به اطرافیان فهماندم ,عده ای تا متوجه منظورم شدند دوره ام کردند وهرکس با ایما واشاره به من اصرار میکرد که همراه او بروم من به گمان اینکه اینان شاگرد هتل دارانی هستند که برای جذب مشتری,امده اند بایکی از انها که از همه سمج تر بود رفتم.
درکمال تعجب مرا به خانه ی پیرزنی برد که در اوج بی امکاناتی,خدمات هتل پنج ستاره وحتی بیشتر را برایم انجام دادند,لباسهایم را باکمال احترام بردند وشستند واتوکردند ,چندین نمونه غذای لذیذ که درمنوی هیچ هتلی ندیده بودم ,برایم طبخ کردند,حتی پسرکی که درانجا بود وگویا نوه ی پیرزن بود,تمام بدنم را ماساژ داد,درست است که درخانه ای فقیر بودم اما احساسم چیز دیگری میگفت.
فکر میکردم وقت رفتن هزینه ی تمام خدمات را از من خواهند گرفت اماهنگام رفتن, وقتی که به انها فهماندم که چقدر باید پرداخت کنم؟
با لبخندی انتهای این جاده را نشان دادند و میگفتند:حسین...حسین...
به اینجا که رسید چهره اش برافروخته شد وگفت:اقا....این حسین کیست که بدون شناختن من,مخارجم را حساب کرده؟از صبح هرچه که پذیرایی میشم ,هرچه که میخورم ,میگویند از حسین است ودست درجیبش کرد جوراب نویی را دراورد وادامه داد حتی این پوشیدنیها را پیرمردی با اجبار به من داد وخوشحال ازاینکه من هدیه اش راقبول کردم ومیدانم اگر میگفتم بهایش چقدر است؟ جواب میشنوم که حسین حساب کرده.....
بگو حسین کیست؟این مرد بزرگ کجاست؟که اگر الان نفهمم حتما دیوانه میشوم....
ادامه دارد....