#یک_نکته_از_هزاران 🌱
روشنگری و افشاگریهای امام باقر (علیه السلام) در حجاز بر ضد حكومت جبار اموی باعث شد كه آن حضرت را با فرزندش امام صادق (علیه السلام) از مدینه به شام تبعید كردند. امام صادق (علیه السلام) گوید: هشام بن عبدالملك (دهمین خلیفه اموی) تا سه روز اجازه ورود به نزدش نداد، بعد از سه روز ما را وارد كاخ خود كردند، هشام بر تخت نشسته بود، و درباریان به تیراندازی و هدف گیری سرگرم بودند. هشام پدرم را با نام صدا كرد و گفت : با بزرگان قبیله ات تیراندازی كن پدرم فرمود: من پیر شده ام و تیراندازی از من گذشته است عذرم را بپذیر. هشام اصرار كرد و سوگند داد كه حتما باید این كار را بكنی و به پیرمردی از بنی امیه گفت : كمانت را به او بده ، او كمانش را به پدرم داد، پدرم تیری به زه نهاد و پرتاب كرد، نخستین تیر درست در وسط هدف نشست ، دومی بر پیكان تیر اول فرود آمد، سومی در پیكان تیر دوم فرود آمد تا تیر هشتم بر پیكان تیر هفتم فرود آمد. فریاد حاضران از تعجب بلند شد، هشام بی قرار گردید، هماندم هشام تصمیم قتل پدرم را گرفت ، پدرم خشمگین شد، هشام دریافت كه به پدرم اهانت شده ، برخاست پردم را احترام كرد و بر تخت نشاند، و با پدرم به گفتگو نشست ، در ضمن گفت : آفرین بر تو این تیراندازی را از چه كسی آموخته ای ؟. پدرم فرمود: می دانی كه مردم مدینه گاهی تیراندازی می كنند، من هم در جوانی مدتی این كار را كرده ام و بعد ترك كردم ، تا حال كه از من خواستی تیراندازی كنم ، بجا آوردم . هشام گفت : تاكنون تیراندازی به این زبردستی ندیده بودم ، آیا فرزندت جعفر صادق نیز می تواند چنین كند، فرمود: ما كمال و تمام را از همدیگر به ارث می بریم ... گفتگو به دارازا كشید، سرانجام هشام ساكت ماند و امام از دربار خارج شد.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
یكی از راویان حدیث ، به نام حسن بصری - كه شغلش تولید روغن زیتون بود - گوید: روزی به همراه یكی از دوستانم - كه از اهالی بصره بود - به محضر مبارك امام محمّد باقر علیه السلام شرف حضور یافتیم . و هنگامی كه وارد شدیم ، حضرت را در اتاقی مرتّب و مزیّن دیدیم ، كه لباسی تمیز و زیبا پوشیده است و خود را خوشبو و معطّر گردانیده بود. پس مسائلی چند از حضرتش سؤ ال كردیم و جواب یكایك آن ها را شنیدیم ؛ و چون خواستیم از خدمت آن بزرگوار خارج شویم ، فرمود: فردا نزد من بیائید. و من اظهار داشتم : حتما شرفیاب خواهیم شد. بنابر این فردای آن روز به همراه دوستم به محضر امام علیه السلام وارد شدیم و حضرت را در اتاقی دیگر مشاهده كردیم ، كه روی حصیری نشسته است و پیراهنی ضخیم و خشن نیز بر تن مبارك دارد. پس از آن كه در حضور ایشان نشستیم ، روی مبارك خود را به سمت دوست من كرد و فرمود: ای برادر بصری ! می خواهم موضوعی را برایت روشن سازم ، تا از حالت شگفت و تحیّر در آئی ، دیروز كه بر من وارد شُدید و مرا با آن تشكیلات دیدید، آن اتاق همسرم بود و تمام وسائل و امكانات آن ، مال وی بود كه او آن ها را برای من مرتّب و مزیّن ساخته بود؛ و من نیز در قبال آن آراستگی و زینت ، لباس زیبا پوشیده و خود را برای همسرم آراسته و معطّر گردانیده بودم . زیرا همان طوری كه مرد علاقه دارد همسرش خود را فقط برای او بیاراید، مرد نیز باید خود را برای همسر بیاراید تا مبادا به نوعی دلباخته دیگری گردد
.
چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحي
᯽────❁────᯽
📚🖌
᯽────❁────᯽
حضور پرشور مردم ارومیه در تجمع یوم العباس تاسوعای حسینی امروز در سه راهی سرداران
,, السلام علی من تهیج قلبها للحسین,,
سلام بر کسی که قلبش
برای حسین از جا کنده شد ...🖤
⁉️ روز عاشورا در کربلا چه گذشت؟
🔻از بانگ اذان صبح روز عاشورا تا غروب عصر روز دهم و آغاز اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ اینجا ساعت به ساعت سراغ رویدادهای دهم محرم سال ۶۱ رفتیم، تا بدانیم آخرین لحظات زندگی سیدالشهدا چگونه گذشت و این زخم ناسور هزارو چهارصد ساله چه طور به جان تاریخ نشست.
🔻طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگارها با این ساعتها تنظیم گردیده است.
ساعت ۵:۴۷ دقیقه - اذان صبح
🔻امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
🔻لشکر مقابل نیز نماز صبح را به امامت عمر سعد [لعنت الله علیه و علیهم اجمعین] خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
ساعت حدود ۶ صبح
🔻امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها را خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
حوالی طلوع آفتاب
🔻کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود، روبروی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند.
🔻صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است.
🔻یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟
🔻اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.»
🔻سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
ساعت حدود ۸ صبح عاشورا
🔻بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.
🔻بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
#لبیک_یا_حسین
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕘 حدود ساعت 9
♦️روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد.
سپس کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند.
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران شهید شدند. (تعداد دقیق معلوم نیست . تعداد شهیدان تیر اندازی. با تعداد شهیدان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)
#لبیک_یا_حسین
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕙 حدود ساعت 10
🔴یسار، غلام زیادین آبیه و سالم، غلام ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(علیه السّلام) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت.
♦️بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه امام حسین(علیه السّلام) حمله کرد؛ امام حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.
♦️بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام (ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام (ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند.
الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است.
♦️گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.
#لبیک_یا_حسین
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕚 حدود ساعت ۱۱
♦️امام دستور تک تک به میدان رفتن را داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده اند، نگذارند کسی از بنی هاشم به میدان برود. انگار برای کشته شدن با هم مسابقه داشتند.
بعضی «در مقابل نگاه امام (ع)» شهید شدند.
یکی از اولین کسانی که شهید شد پیرمرد زاهد بربر بود.
♦️مسلم بن عوسجه بعد از او شهید شد.حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می توانستم وصیت های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است.
♦️یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
#لبیک_یا_حسین
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕓 ۱۶:۰۶ اذان عصر
🏴شهادت امام حسین (ع)
♦️وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
♦️گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕔 حدود ساعت ۱۷
🌹بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
🌹غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت.
🌹یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.
🌹نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
#لبیک_یا_حسین
🏴
آجرکم الله یاصاحبَ الزمان
فی مصیبةِ جدِّکَ الحسین علیهالسلام
اَعْظَمَ اللّهُ اُجوُرَنا وَ اُجوُرَکُم بِمُصابِنا بِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وجَعَلنا وَ اِیّاکُم مِنَ الطّالبینَ بِثارِه مَعَ وَلیِّهِ الاِمامَ الْمَهدی مِن الِ مُحَّمَدٍ عَلَیهِمُ السَّلام
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حَرِکت ، ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد