فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غزفه بعدی سه تا خانواده شهید توش ساکن بودند
بازهم تماس با حاج اقا آبیار...
مثل دفعه قبل به ساعت نکشید و همون موقع با دعوت حاج اقا خانواده شهدا را سوار کردیم بردیم شواغیر تا خیمه هایی که اونجا برای خانواده های شهدا تجهیز کرده بودند رو ببینند.
بزرگترها دیدند وخیلی هم خوشحال شدند، قرارشد فردا وسایلشان راجمع کنند و به شواغیر منتقل شوند.
لذت کار جهادی همینه
اینکه سرعت ِاقدام بالاست
تو درگیر نامه زدن و دفتر و دستک نمیشی
بجای پشت میز، تو خط مقدمی
بجای غرور رئیس ومسئول بودن همیشه خجل و شرمنده از کاستیهایی
شب که میای خونه، چون از صبح بین مردم بودی و رنجهاشون رو دیدی بجای نارضایتی از نداشته هات، شاکر شدی به داشته هات
بجای حرص برای بیشتر، راضی میشی به قناعت...
نمیدونم چرا هر وقت تو سرکشی ها یه گره کوری از زندگی مردم باز میشه، دلم هوای شهید رئیسی رو میکنه 😔
اینجاهم وقتی از شواغیر برمی گشتیم، یادم به مراسم تنفیذ اخیر افتاد و بیانات اقا در مورد شهید رئیسی...
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من عرض میکنم با روحیهی جهادی میشود کوههای مشکل را از جا کَند. کار جهادی یعنی چه؟ یعنی خستگیناپذیری، بیمزد و بیمنّت کار کردن، هدف را انجام وظیفهی انسانی و خدایی قرار دادن، و پیش رفتن؛ این کار جهادی است. البتّه چهارچوبهای قانونی و اداری وجود دارد، باید رعایت بشود، امّا کار جهادی، کیفیّت است، نوع کار است. صد درصد کار قانونی میشود انجام داد، به صورت جهادی و به غیر صورت جهادی؛ خیلیها هستند ظاهر قانون را رعایت میکنند امّا کار پیش نمیرود، کار انجام نمیگیرد... ما با کار جهادی کارهای بزرگی در کشور انجام دادیم: دفاع مقدّس هشتسالهی ما با کار جهادی پیش رفت؛ توطئههای پیچیدهی رنگارنگ دشمن در این سی چهل سال، با کار جهادی خنثی شد. شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) اهل کار جهادی بود؛ واقعاً شب و روز نمیشناخت؛ واقعاً دنبال آفرین و احسنت برای اینهمه کاری که میکرد نبود؛ این را ما از نزدیک دیدیم، حس کردیم. به معنای واقعی کلمه تلاش میکرد، کار میکرد، هر آنچه از دستش برمیآمد انجام میداد، خیلیها هم نمیفهمیدند؛ یعنی کارهایی نبود که جلوی چشم مردم باشد، ولی کار میکرد. این هم توصیهی بعدی ما که [عبارت بود از] کار جهادی، ورود مجاهدانه در میدان و اجتناب از کنترل از راه دور؛ اینکه مدیری بخواهد از راه دور کارها را کنترل کند، نمیشود؛ باید برود در دل کار.
۱۴۰۳/۰۵/۰۷
بیانات در مراسم تنفیذ حکم چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از نماز مغرب رفتیم پیش خیمه ها و بازهم بچه های تیم مشغول تاسیسات شدند و محمد حسین و بچه ها هم مشغول بازی...
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته وگرسنه داشتیم می رفتیم که بریم خونه دیدیم چنتا موتور سوار کنار خونه شیخ جاد ایستادند و منتظرند شیخ جادهم خونه نبود.
پرسیدیم کارِتون چیه؟ گفتند خونمون سرد ِ هیچ وسیله گرمایشی نداریم میشه یه کپسول گاز بدید
ماهم با کپسول پشت سرشون رفتیم سمت یک پارک در وسط شهر...
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور کلبه های چوبی پارک رو با بنر تبلیغات نوشابه و.. پوشونده بودند و نزدیک سی نفر تو این جاهای تنگ زندگی میکردند وتنها تجهیزات گرمایشیشون چنتا پتو بود و یک بخاری کوچک که کپسول گاز نداشت.
کپسول گاز رو که دادیم متوجه شدیم یک پیرزن نیاز به ویلچر داره پس دوباره برگشتیم برای برداشتن ویلچر
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتیم دنبال ویلچر که بچه های حزب الله اومدن دنبالمون که بیاید بریم یه مکان رو برای چادرهای خانوادگی ببینید اگر خوب بود اونجا رو آماده کنیم برای خانواده هایی که بچه زیر دوسال دارند.
رفتیم یه زمین بزرگ بود که معلوم بود گود برداری شده برای ساخت وساز
وقرارشد بچه های حزب الله بیان برای صاف کردنش
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی رسیدیم جلو پارک
جوانها جلو در پارک منتظر ویلچر ایستاده بودند، دقایقی در اتاق سرد انها مهمانشان بودیم ودلجویی از بابت کاستیها
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
همیشه فکر میکردم که این پستهای ترفند که با بطریها میزارند رو کی اجرا میکنه؟
مگه یه جا اسکاچی یا لیوان مسواک وخمیردندون یا تفاله گیر سینک چقدر قیمتشه که بخوای با بطری درست کنی؟!
اما اینجا وقتی دیدم برای خرید هرکدوم باید کلی دلار خرج کنم
تصمیم گرفتم خودم از این ترفندها استفاده کنم
خداییش اگه معاملات با دلار باشه، آدم کمتر خرج میکنه😂
مخصوصا که اینجا دستگاه پوز ندارند و وقت پول دادن با چشم می بینی از ۵۰دلار یهو چند سنت بیشتر برات نمیمونه درحالیکه هیچی نخریدی😢
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
صبح چهارشنبه مثل خانمهای کدبانو دهه شصت پتوها رو کنار اتاق چیدم و فرش رو جارو زدم و به سر و وضع خونمون رسیدم.
خونه که درواقع یک کلاس از یک آموزشگاه در طبقه سوم یک مجتمع تجاری
که پر از میز و صندلی وتخته و...بود.
تا نزدیک ظهر مشغول مرتب کردن خونه جدید بودم ویه قابلمه گذاشتم رو چراغ مازوتی با یکم هویج وسیب زمینی تا شب آب پز بشه برا شام.
حاضر شدم که باحاج خانم بریم برای توزیع ویلچر که یهو سید گفت صاحب مجتمع فهمیده ما اینجا ساکن شدیم ناراحت شده و اصرار که شما نباید اینجا باشید باید بیایید خونه من و برای ما لبنانیها بده مهمونمون تو مدرسه بمونه و ازین حرفا
به زور واصرار سید کمال الحسینی که صاحب سنتر و آموزشگاه هرمل بود رفتیم تا ما را به منزل جدید منتقل کند.
مجتمعی رفاهی شبیه بومگردیهای خودمان پر از درخت پرتقال و...
یک طرف حیاط منزل خودش بود که بیشتر شبیه کافه بود و پر بود از وسایل عتیقه از کل دنیا
ظروف مسی ایرانی و انواع تپانچه وحتی یک کالسکه قدیمی فرانسوی و....
طرف دیگر حیاط هم اتاقهای بومگردی با تم چوبی که در ایام جنگ شده بود انبار
گفت اینجا راتمیز میکنم باید بیایید اینجا و دراین اتاق ها ساکن شوید
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
سفرنامه لبنان
ظرف شستن در هوای سرد با آب سرد... اینجا هرگوشه اش نشانی از زنان مقاوم دارد. آنهایی که با کمترین امک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سریع اومدیم به سمت المنصوره برای توزیع
سر راه یه سر جلو حسینیه ایستادیم همان حسینیه ای که خانمها با آب سرد ظرف می شستند.
حالا بچه های تاسیسات برایشان آشپزخانه و آبگرم ساخته بودند و خانمها ظرفهایشان را با آبگرم می شستند.
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
18.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازهم جانبازی دیگر...
جوان رعنایی که صورت پر غمش مثل ماه می درخشید...
چروکهای کنار چشمش نشان میداد در همین چند ماه به اندازه چند سال پیر شده
گوشه حیاط روی صندلی نشسته بود و سرش را پایین گرفته بود.
نزدیک شدم، نگاه محجوبش مانع می شد جلوتر بروم وسلام کنم...
مادر وهمسرش آمدند و کم کم سر حرفهایمان باز شد...
خودش وهمسرش هردو فرزند شهید بودند و حالا خودش جانباز...
معلوم بود مادر با دیدن جوان رعنایش در کنج خانه هر لحظه جان می دهد، اما وقتی دستهایش را گرفت تا او را سوار ویلچری کند که به مدد بانیان برایش تهیه شده بود، جانِ دوباره گرفت..
حالا دیگر محمد ساکت نبود، سرش را بالا آورده بود و فرزندش را در آغوش گرفته و می بوسید...
وقاب عکس های خانوادگی
همسر شهید
فرزندان شهدا
وفرزند جانباز
این تصویر قابهای شهر هرمل است
هر کنج این شهر قاب عکسی است از مقاومت، جهاد، شهادت
و نگاه های منتظر
وقت خداحافظی به رسم همیشگی گفتم
سنصلی فی القدس ان شاالله...
لبخند محمد و ان شااللهی که از آن عطر امید جاری بود
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از مردم مهربان لبنان هم گوشه حیاطش منزلی را برای این جانباز تدارک دیده بود اما هنوز تکمیل نشده بود. علی الظاهر صاحبخانه انها گفته باید خانه را ترک کنند چون خودش دیگر به خانه اش نیاز دارد وحالا یک خانه دیگر برایش داشت آماده میشد