eitaa logo
صفائیه ی زیبا
129 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5هزار ویدیو
249 فایل
جهت ارتباط با ادمین کانال به آدرس زیر مراجعه نمایید: @safayieh_ziba
مشاهده در ایتا
دانلود
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طبیعت و سکوت... خیلی به هم میان😍 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آخرین لحظه خدا میاد بالا سرت...!!! به چیدمان خداوند شک نکنید 🙏 ‌─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯وضعیت حومه لس‌آنجلس پس از آتش سوزی گسترده ‌‌‌ چوب خدا... ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
«داستانی خنده دار و آموزنده»😄 رفیقم میگفت : ۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز . رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم .🚌 صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه تُپل و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.👶 اتوبوس راه افتاد. ۱۶ ساعت راه بود. طی راه ؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود؛ هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.😁 چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید...😁 دست بچه یه کاکائو که نمیخوردش . تو دالی بازی ؛ یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم . بچه کمی خندید..😁 کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.☺️ دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند. خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه؛ یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.😁 مدتی بعد خسته شدم. چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهو ای واییییی..😱 مردم از دل پیچه.....دل و رودم اومد تو دهنم..سرگیجه داشتم.. داشتم میترکیدم.😱 دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم. راننده با غرغر 😏 تو یه کافه وایساد. عین سوپر من پریدم و رفتم دستشویی برگشتم واز راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی. اتوبوس راه افتاد. هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که درددل شروع شد. طوری شده بود که صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم‌.چه دل پیچه وحشتناکی..تموم بدنم را میکشیدند..مردم خدا....😭😱 دویدم پیش راننده و با عز والتماس وضعیتم را گفتم. . راننده اومد اعتراض کنه؛ حالت چهره مو دید،😰 راننده زد بغل جاده و گفت: بدو داداش پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس. تشکر کردم.. از درد داشتم میمردم. دهنم خشک بود و چشام سیاهی میرفت. رفتم روی صندلی نشستم. گفتم چرا اینجوری شدم. غذای فاسد که نخورده بودم. دیدم دست بچه باز کاکائو هست. از پدر بچه پرسیدم : بچتون کاکائو خیلی میخوره؟ پدرش گفت: نه ؛ کاکائو براش بده. اومدم بپرسم پس چرا کاکائو بهش میدی؟ که مادرش گفت: حقیقت بچمون یبوست داره. روی کاکائو ،ملین زدم تا شاید افاقه کنه؛ تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده. من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد. میخاستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم .😱😱 رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست. برو بشین.😡 مونده بودم بین درد و خجالت. یه فکری کردم. برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یبوست دارم . میشه به من هم کاکائو بدید.. ۳ تا کاکائو ملین گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: 😅 عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست. معذرت میخام. بیا و دهنت را شیرین کن‌.. راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت : ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.😰 ۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کردو گفت: داداش ؛ جون بچت چی به خورد من دادی؟؟ترکیدم. داستان کاکائو و بچه را براش گفتم. راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین. خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق.. مسافرها هم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره... ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.😌😃
حیف نون بالای درخت چنار نشسته بود، یکی ازش میپرسه بالای درخت چنار چیکار میکنی؟ حیف نون میگه دارم توت میخورم یارومیگه الاغ، این درخت چناره، توت نداره که حیف نون میگه توت تو جیبمه، الاغم خودتی😁😁😂😂 ‍‌‎‎‌‎‌‌‎‍‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‍‍‌‎‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هـیچگاه از ایـن کـه در زندگیتان بـا کــســـی آشنا شـدیـد افــســــوس نـخوریـد آدمـهـای خوب خــاطــره میشوند و آدمــهــای بــــد درس عـــبـرت
زخم هایت را به کسی نشان نده این روزها قیمت نمک ارزان تر از مرحم است ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪه: ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ میای ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﻢ ﺑﺨﺮ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﺭﺳﻮﻧﻪ.!؟😋 ﺷﻮﻫﺮ میگه : ﻓﺘﺎﻧﻪ ﮐﯿﻪ ؟🙄 ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﻢ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﯼ !؟😠 ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ : ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻢ😋😛 ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺗﻮ ﻓﺘﺎﻧﻪ رو از کجا میشناسی؟🤨🤪😙 ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ؟!😊😇🙂 ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﻭﺍﯾﺴﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎم😨😠 ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﺠﺎﯾﯽ😯🙄 ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻫﺴﺘﻢ... ﺷﻮﻫﺮﻩ میخنده😉 ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﺭﻡ ﻫﺴﺘﻢ😌 ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﺨﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﻧﻪ عزیزم....☺️😊 موجودات زرنگی هستن روز مرد پیشاپیش بر مردانِ مرد مبارک 💫💫😂 حامد کمال. رسانه خانواده
از طرف... ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| صبوری روحانی میانسال در برابر اهانت، واقعیت را به تصویر کشید. ◽️از زبان استاد اخلاق فیلم سینمایی «فرشته‌ها باهم می‌آیند» درباره و اثرات آن بشنویم. ◽️این فیلم به نویسندگی و کارگردانی حامد محمدی ساخته شده و محصول است. ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ️وضعیت عجیب و آخرالزمانی آمریکا. ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba
🔴 تعطیلی کلیه ادارات و مراکز آموزشی استان اصفهان / لغو کلیه امتحانات 🔻 شنبه ۲۲ دی ماه کلیه ادارات دولتی، موسسات عمومی، بانک ها، مدارس، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی در سراسر استان اصفهان به استثنای مراکز امدادی، درمانی و خدماتی تعطیل می باشد. 🔻 ضمنا خاموش بودن کلیه سیستم های گرمایشی و روشنایی در مراکز مذکور الزامی است. 🔻 تعطیلی مذکور شامل عدم برگزاری امتحانات در مراکز آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه ها و همچنین همایش ها و سمینارها نیز می گردد. ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅کانال https://eitaa.com/safayyehziba