✍
آیا فکر گناه در پرونده اعمال به عنوان گناه نوشته مي شود؟
انسان در برابر کارهایی که از روی اختیار انجام می دهد مسئول است و در برابر آنها بازخواست می شود. افکار معمولا به صورت ناخواسته به ذهن می آیند و به همین خاطر گناه محسوب نمی شوند.
پيامبر اکرم (ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهنشان خطور مىکند، عفو شده است، تا وقتى که آن را به زبان جارى نکرده و عملى انجام نداده باشند».(۱)
اما از این جهت که افکار منفی زمینه برای تبدیل شدن به گفتار و رفتار را دارند باید از آنها پیشگیری کرد.
حضرت علي (ع) مي فرمايند: «كسي كه زياد به گناهان فكر كند به سوي گناه كشانده مي شود»(۲) از این رو، حضرت مسیح (ع) به پیروان خود فرمود: «موسى بن عمران به شما دستور داد، زنا نكنید؛ اما من به شما سفارش مى كنم، فكر زنا را هم نكنید؛ زیرا كسى كه به زنا بیندیشد، مانند كسى است كه در اتاق زیبا و رنگ آمیزى شدهاى، آتش روشن كند. در این صورت، هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد؛ لكن دست كم دود، آن را سیاه و خراب مى كند». (۳)
صفحه ذهن آدمي، صحنه آمد و شد دائمي افكار و خيالاتي است كه كمابيش در انتخاب راه زندگي و پيمودن مسير آن موثر است. گرچه حضور فكر، وهم و يا خيال در ذهن، ابتدا امري غير اختياري مي نمايد، ولي با بررسي منشاء آنها، به اين حقيقت پي خواهيم برد كه آنچه ذهن انسان را مشغول مي كند قابل پيش بيني، پيشگيري يا زمينه سازي است. از اين رو بايد با شناخت انواع فكر و زمينه هاي حضور آنها در ذهن در صدد جلوگيري از ورود آنچه مضر به حال ماست برآييم و افكار مفيد و پسنديده كه موجب سعادت دنيوي و اخروي ما مي شود را جايگزين نماييم.
کنترل چشم و گوش، انتخاب دوستان شایسته، پر کردن اوقات فراغت با کار و ورزش، اذکار مخصوصا ذکر شریف لا حول و لا قوة الا بالله و تلاوت قرآن از راهکارهای سالم سازی ذهن است.
پی نوشت:
۱. بحارالانوار، علامه مجلسي، ج ۶۶، ص ۴۲، بيروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ ق.
۲. آمدي، شرح غررالحكم، جمال الدين خوانساري، محمد، انتشارات دانشگاه تهران، ج ۵، ص ۳۲۱.
۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ناشر موسسه الوفاء، ج ۱۴، ص۳۳۱، باب۳۴، بیروت ۱۴۰۴ه ق.
کانالــــ پرسمــان "313"
@porseman313
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
امیرالمؤمنین علیه السلام:
هر كس كينه را از خود دور كند، قلب و عقلش آسوده مى گردد
مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ
غررالحكم حدیث 8584
اجازه دخالت در احساساتتون رو به دیگران ندهید!
عصبانی بودن و ناراحت بودن از کسی، یعنی اینکه به او اجازه می دهید احساسات شما را کنترل کند و بر زندگی شما تاثیر بگذارد.
✍
چرا دینداران که معتقدند همه امور دست خداست بوقت بیماری سراغ بهترین پزشکان می روند؟
عوام اگر پای منبر علما، دین شان را آموخته باشند، حتما بارها این جمله را شنیده اند که : از تو حرکت، از خدا برکت.
در نگاه صحیح دینی که عالمان دینی به مردم آموزش می دهند، این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که، خدای متعال عالم را از طریق اسباب اداره می کند. و هیچ مطلبی دال بر تشویق به بی توجهی به اسباب و علل مادی وجود ندارد. حتی خود ائمه نیز برای درمان به طبیب مراجعه می کردند، اگر چه طبیب مسلمان نیز نبود. قرآن شریف نیز آنجا که سخن از توکل می گوید، می فرماید:
فإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (۱۶۰ آل عمران) و آنگاه که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.
یعنی توکل پس از عزم و اراده برای انجام کار است. آنچه افراد ناآشنا با معارف دینی، در آن دچار خطا می شوند، این است که تصور می کنند، اعتقاد به عالم غیب و اسباب معنوی، با توجه به اسباب مادی متعارض است.
حال آنکه در منظر مومنان باید دو چشم برای عالم غیب و شهود داشت. و توجه صرف به یک عالم، نوعی لوچی و احولی است. از همین رو مومن در فعالیت عادی و روزمره از جهت ظاهری با کفار، فرقی ندارد. مومنان نیز به کسب و کار می پردازند. بیمار می شوند و به طبیب مراجعه می کنند و ...
فرق مومن و کافر در اینجاست که مومن علاوه بر بهره گیری از اسباب مادی، به اسباب معنوی نیز توجه دارد. از همین رو جایی که بنابر محاسبه اسباب عادی، امیدی باقی نمی ماند، مومن همچنان امیدوار است. چون او عوامل دیگری را هم می شناسد که ممکن است تاثیر عوامل مادی را به هم بریزد. کما اینکه اگر بنابر محاسبه اسباب مادی، همه چیز رو به راه باشد، او باز محاسبه عوامل دیگری را می کند. از همین رو توکل می نماید.
چرا که تعارض اسباب بسیار است. و چه بسا پنبه ای که با اندک شعله ای باید مشتعل شود، به دلیل خیسی آتش نگیرد. تفاوت نگاه مومن و کافر در اینجا معلوم می شود که کافر دائم به شانس و تصادف و ... پناه می برد و جهل خود برای شناخت عوامل هستی را درمان نمی کند. اما مومن با دو چشم بینا، می فهمد آنچه شانس و تصادف نامیده اند، همه معلول نظامی دقیق و متقن است و امر بی حساب و کتاب نداریم.
در کنار شناخت فرق مومن و کافر، به بطلان تصور مطرح شده نیز می رسیم که بین عالمان دینی و مردم مقلد نیز تفاوتی وجود ندارد. هر دو هم به اسباب عادی و طبابت معتقدند و هم به شفاء دهنده واقعی توجه دارد. ولی افراد بهانه جو و شبهه پراکن، به خاطر شراکت با شیطان، هر کدام از عالم و مقلد را با یک چشم می بینند. عالم را به گونه ای می بینند که توسل و دعایش را انکار کنند. و مقلد را به گونه ای می بینند که رجوع به طبیب او را انکار کنند.
گویی لوچی و احولی سرنوشت محتوم و همه جایی کفاری است که شیطان را بر خود سوار کرده اند.
کانالــــ پرسمــان "313"
@porseman313
امام سجّاد عليه السلام:
رأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ
همه خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم
الكافی جلد 2 صفحه 148
@porseman313
✍
آیا جبرئیل نزد حضرت زهرا (س) می آمد؟
یکی از مطالبی که در رابطه با حضرت زهرا(س) در روایات بدان اشاره شده، این است که فرشتگان الهی از جمله جبرییل امین،خدمت آن حضرت می رسیدند:
امام باقر علیه السلام مى فرمایند: چون خداوند اراده كرد كه مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئیل، میكائیل و اسرافیل دستور داد آن را به فاطمه علیهاالسلام برسانند و این قضیه در نیمهى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند كه آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحویل دادند.
فاطمه علیهاالسلام پس از تحویل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفیران پروردگارم سلام.»
قابل توجه است جبرئیل، میكائیل و اسرافیل، كه هر سه از بزرگان ملائكه به حساب مى آیند، حامل سلام خدا به فاطمه علیهاالسلام بوده اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى رسانند و با وى به گفتگو مى پردازند.
حضرت امام صادق علیه السلام در مورد نزول ملائكه به حضور فاطمه علیهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى فرمایند:
«انما سمیت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتنادیها كما تنادى مریم بنت عمران... فتحدثهم و یحدثونها... فاطمه علیهاالسلام را از این جهت محدثه خواندند كه ملائكه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مىكردند و سخن مى گفتند، همان طورى كه با مریم دختر عمران چنین بودند.»
حضرت امام خمینی (ره) در ۱۱ اسفندماه سال ۶۴ در دیدار با طلاب جامعةالزهرا سخنانی را در باب حضرت زهرا (س) و الگو بودن ایشان برای تمام زنان جهان میفرمایند: ... برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه (س) را روز زن قرار دادهاند، افتخار است و مسؤولیت.
در این ۷۵ روز (بعد رحلت پیامبر ص تا شهادت حضرت زهرا س ) مراودهای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است. من راجع به حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ـ خودم را قاصر میدانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق (ع)میفرماید: فاطمه ـ سلام الله علیها بعد از پدرش ۷۵ روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسائلی از آینده نقل میکرد.
ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز مراودهای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف ۷۵ روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیهای که واقع میشده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریه او میرسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر؛ همان طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است ـ و البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم ـ کاتب وحی حضرت صدیقه در این ۷۵ روز بوده است. مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۷۸.
اصول کافی؛ ج۲ص ۳۵۵.
کانالــــ پرسمــان "313"
@porseman313
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
💠 بهتر از این نمی شد!
خداوند همیشه بن بستهای این انقلاب الهی را با شهادت بهترین ها باز کرده است و هر شهید مشعلی است تا دوباره راه روشن شود.
اما حاج قاسم اگر دیرتر از همه رفت، بهتر از همه رفت!
نزاع انقلاب با اصلی ترین دشمن خود به حساس ترین جای خود رسیده است وباز نیاز به مشعل برای پاره ای از جامعه بود. مشعلی ویژه وفراگیر که همه را یک دل کند. شهادت حاج قاسم ملت ایران وعراق را باهم یکدل علیه آمریکا می کند.
حاج قاسم به دستور اصلی ترین دشمن خدا(رئیس جمهور آمریکا) به دوستان شهیدش رسید.
مسلم بن عقیل وقت شهادت به عبیدالله گفت: از خداوند خواسته بودم توسط پست ترین دشمن خدا شهید شوم!
طوبی لک سردار!
محسن قنبربان۹۸/۱۰/۱۳
✍
آیا حضرت زهرا(س) در روزهای پایانی عمر شریفشان از ابوبکر راضی شدند؟!
گزارشی در برخی منابع اهلسنت وجود دارد مبنی بر اینکه ابوبکر در روزهای پایانی عمر کوتاه حضرت زهرا(س) نزد ایشان آمده و چنین گفت: «به خدا قسم! خانه و زندگی و مال و ثروتم و خویشانم را ترک نکردم، مگر برای به دست آوردن رضایت و خوشنودی خدا و رسول و شما اهلبیت پیامبر! سپس تلاش کرد تا رضایت فاطمه را جلب کند و در نهایت او نیز رضایتش را اعلام کرد».[1]
صرف نظر از اینکه این نقل از ضعف سند برخوردار است؛ چون مرسل میباشد،[2] توانایی مقابله با نقلها و شواهدی که دال بر عدم رضایت حضرت فاطمه(س) از شیخین میباشد را ندارد. خصوصاً روایتی که بخاری در صحیح خود نقل کرده و همه راویان آن ثقه هستند. در این کتاب چنین آمده: «ابوبکر به حضرت فاطمه گفت: پیامبر خدا(ص) فرمود: ما از خود ارث باقی نمیگذاریم و هرچه که از اموال ما باقی میماند، صدقه است. حضرت فاطمه دختر پیامبر خشمگین شد و با ابوبکر قهر کرد تا این که از دنیا رفت».[3] باز بخاری در جایی دیگر از همین کتاب و با سندی دیگر که روایان آن نیز ثقه هستند، سخن از قهر حضرت زهرا با ابوبکر به میان میآورد و میگوید: «فاطمه هرگز با او سخن نگفت تا اینکه از دنیا رفت».[4]
ابن قتیبه نیز در کتاب خود از روزهای پایانی عمر حضرت زهرا چنین روایت میکند: ابوبکر و عمر با وساطت حضرت علی(ع) اجازه ملاقات با فاطمه(س) را پیدا کردند. حضرتشان پس از اقرار گرفتن به اینکه پیامبر(ص) فرموده هرکس فاطمه را خشمگین سازد، خدا را غضبناک ساخته، خطاب به آن دو نفر فرمود: «من خدا و فرشتگانش را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا خشمگین ساختید و هرگز مرا خوشنود نساختید. اگر با پدرم ملاقات کردم نزد او از شما شکایت خواهم کرد». در این حال ابوبکر به شدت به گریه افتاد بهطوری که نزدیک بود قالب تهی کند. ولی حضرت فاطمه اینطور میفرمود: «در همه نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد».[5]
دفن شبانه حضرت زهرا خود شاهدی دیگر بر ادامه نارضایتی ایشان است.[6] بخاری میگوید: هنگامی که فاطمه(س) از دنیا رفت، همسرش علی(ع) او را دفن کرد و به ابوبکر اطلاع نداد و خودش بر او نماز خواند.[7] همچنین در ادامه آورده که بعد از حضرت فاطمه، افراد جامعه (که گرایش به حکومت داشتند) اندک احترامی که به امام علی(ع) میگذاشتند را نیز ترک کردند. وقتی چنین اوضاعی پیش آمد، حضرت علی(ع) نزد ابوبکر رفت و با او بیعت کرد.[8]
از جهتی دیگر در منابع اهل سنت آمده است که ابوبکر اواخر عمر خود میگفت: «ای کاش! متعرض خانه فاطمه نمیشدم».[9] این سخن ابوبکر، بیانگر نگرانی او از نارضایتی حضرت فاطمه(س) نسبت به رفتارهایش میباشد.
خلاصه اینکه؛ ضعف سند نقل شعبی در مقابل ادله و قرائن متعددی که نشان میدهد حضرت زهرا هنگام ترک دنیا از شیخین ناراضی بود، مانع پذیرش این گزارش میشود. بر فرض اینکه نقل شعبی را هم بپذیریم، تقدم زمانی آن بر روایات معارض آنرا از اعتبار ساقط میکند؛ چرا که شواهد نشان میدهد ایشان تا لحظه فرارسیدن مرگ، بر آنان غضبناک بود ولی نقل شعبی فقط به برهه خاصی از زمان حیات ایشان مربوط میشود و اشارهای به استمرار رضایت ایشان تا انتهای حیات مبارک آنحضرت ندارد.
[1]. بیهقی، احمد بن الحسین، الاعتقاد و الهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و أصحاب الحدیث، ص 353، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، 1401ق.
[2]. این قضیه را بیهقی با چندین واسطه از شَعبی نقل کرده ولی سخن از کسی که شعبی از او روایت کرده به میان نیامده لذا این حدیث مرسل است.
[3]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر(صحیح بخاری)، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 79، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[4]. صحیح بخاری، ج 5، ص 139.
[5]. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 31، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1410ق.
[6]. نارضایتی حضرت زهرا از بعضی صحابه 8139
[7]. صحیح بخاری، ج 5، ص 139.
[8]. همان.
[9]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج 3، ص 430، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
کانالــــ پرسمــان "313"
@porseman313
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
امام سجّاد عليه السلام:
حقّ همسر، اين است كه بدانى خداى عزّوجلّ، او را مايه آرامش و اُنس تو قرار داده و بدانى كه اين، خود، نعمتى است از جانب خداوند عزّوجلّ به تو. پس، او را گرامى بدارى و با او مهربان باشى
مكارم الأخلاق جلد2 صفحه301
کانال #دختـــر بایـد خانـــــوم باشـد
@dokhtarbayadkhanoombashad
✍
اینکه در زیارتنامه حضرت زهرا(س) میگوییم «یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة»، منظور چیست؟
در فرازی از زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع آمده است، هنگامی که بر سر مزار آنحضرت قرار گرفتی اینگونه خطاب کن: «السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی[1] خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَة»؛[2] ای امتحان شده! آن کسی که تو را آفرید، تو را امتحان کرد قبل از اینکه تو را بیافریند. پس تو را در مقابل آنچه که به آن امتحان کرد، صبور یافت.
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
[1]. در برخی منابع دیگر اینطور آمده: «امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ»؛ طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق، خرسان، محمد بن الحسن، ج 6، ص 10، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار، تحقیق، ابطحی، محمد باقر، ص 178، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 8، ص 511، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحکام، تحقیق، رجایی، مهدی، ج 9، ص 25، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق.
[5]. «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»؛ اعراف، 172.
[6]. یس، 60-61.
کانالــــ پرسمــان "313"
@porseman313
هدایت شده از دختر باید خانوم باشد
امام على عليه السلام :
غايَةُ الخِيانَةِ ، خِيانَةُ الخِلِّ الوَدودِ و نَقْضُ الْعُهُودِ .
اوج خيانت ، خيانت كردن به دوست صميمى و شكستن عهد و پيمانهاست .
( غرر الحكم : ۶۳۷۴ )
#خیانت
#نفوذی
کانال #دختـــر بایـد خانـــــوم باشـد
@dokhtarbayadkhanoombashad
✍
در جریان یورش به خانه حضرت علی(ع)، آیا حضرتشان با خلیفه دوم درگیری فیزیکی داشته و وی را بر زمین زده بودند؟
از شبهاتی که به حوادث حمله به خانه حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) وارد شده آن است که چگونه حضرت علی(ع) با آن شجاعت و غیرت بینظیر، از همسرشان دفاع نکردهاند؟! گرچه بیشتر منابع به درگیری فیزیکی امام علی(ع) با حملهکنندگان اشارهای نکرده و برخی تحلیلگران اسلامی و شیعی نیز این عدم مقاومت جدی را برای حفظ مصالح اسلامی عنوان کردهاند که به نظر میرسد، بهترین پاسخ نیز همین باشد، اما گزارشی نیز وجود دارد که حضرت علی(ع) در مقابل آن گستاخیها سکوت مطلق نیز نداشته و در ابتدای یورش، واکنش تندی نشان داده اما تنها به دلیل اینکه پیامبر(ص) او را توصیه به صبر کرده بود، از برخورد تنشافزا با شخص او دست برداشت، اما در ادامه با دیگر یورشآورندگان نیز درگیر شد، ولی به دلیل تعدا بسیار آنان، در نهایت حضرتشان را با استفاده از ریسمانی اسیر کردند:
«عمر آتش طلبید و در خانه را آتش زد. سپس با هُل دادن، در را باز کرد و وارد خانه شد. حضرت زهرا(س) به سمت او آمد و ندای "یا اَبَتاه" سر داد. عمر با شمشیری که در غلاف بود به پهلوی او زد. حضرت زهرا ناله سر داد و "یا اَبَتاه" گفت. عمر با تازیانه به بازوی او زد. حضرت زهرا صدا زد: ای پیامبر خدا! ابوبکر و عمر بعد از تو بدترین رفتار را کردند. در این هنگام، حضرت علی(ع) گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولی به یاد سخن پیامبر(ص) و وصیتی که به او کرده بود افتاد، فرمود: قسم به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید، اگر مقدرّات الهی و عهدی که پیامبر با من بسته است، نبود، میدانستی که هرگز نمیتوانستی وارد خانه من شوی ...».[1]
آلوسی(م 1270ق)، از مفسران اهل سنت نیز این جریان را به نقل از کتاب فوق در تفسیرش نقل کرده است.[2]
در پایان ذکر این نکته لازم است که حتی اگر حضرتشان به دلایلی، دست به هیچ مقاومتی هم نزده باشند، نعوذ بالله این نشان از بی غیرتی نبوده بلکه نشان از غیرت والای حضرتشان در حفظ اسلام دارد.
[1]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی(متوفای 76 ق)، ج 2، ص 585 – 586، قم، الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[2]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، علی عبدالباری، ج 2، ص 120، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.