.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_هفتادوششم🌸/#انسانالهی✨
بعضی روزها از او خبر نداشتیم او مریض بود و ما بی خبر بودیم. دوست نداشت کسی بداند! از مشکلات و از امور دنیایی حرف نمی زد، انگار که هیچ مشکلی ندارد. اما می دانستیم که اینگونه نیست. خوب درس می خواند و زود مطلب را می گرفت. خوب می فهمید. در کنار دروس حوزوی فعالیتهای بسیاری انجام می داد. یکبار در مسیر کربلا با او همراه بودم متواضع اما بشاش و خنده رو بود. از همه دیرتر میخوابید و زودتر بلند میشد. کم خوراک و کم خواب بود. اهل عبادت و زیارت بود. وقتی به کنار حرم معصومین می رسید دیگر در حال خودش نبود. همه فن حریف بود. در نبرد و مبارزه مرد میدان جهاد و به نوعی فرمانده بود، در دیگر کارها نیز همینطور خاکی و افتاده بود. بارها دیدم که سینی چای را در دست دارد و به سمت برخی نیروهای ساده می رود. عاشق زیارت شب جمعه در کربلا بود. وقتی هم که شهید شد، چهار روز پیکرش گم شده بود، البته این حرف ها بهانه است. هادی دوست داشت یک شب جمعه ی دیگر به کربلا برود که خدا دعایش را مستجاب کرد. روز یکشنبه شهید شد و شب جمعه در کربلا و نجف تشییع شد. درست در اولین روز فاطمیه!
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉