🌱🌸🌱🌸
#سوره مبارکه ی عبس آیه ۱۷
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
👈قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَآ أَكْفَرَهُ .
👌مرگ بر این انسان، چقدر كافر و
ناسپاس است!
#سلام_امام_زمانم #مهدے_جان🌹
💠آلوده ایم، حضرٺ باران ظهور ڪن
💠آقا تورا قسم بہ شهیدان ظهور ڪن
💠گاهے دلم براے شما تنگ مےشود
💠پیداترین ستارهے پنهان ظهور ڪن
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🖼 #عکس_نوشته
📌 ثمرهٔ خون پدران
👤 #امام_خمینی :
🔆 و آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه به جمهوری اسلامی که ثمرهٔ خون پدرانتان است تا پای جان وفادار بمانید و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیا و الاولیا، حضرت بقیة الله - روحی فداه - فراهم سازید.
📚 صحیفه امام خمینی، ج۲۰، ص۳۸
🇮🇷 ویژهٔ #دهه_فجر
🌷🌷🌷🌷🌷
رفتید ولی به یاد ما می مانید....
در خاطر سرخ لاله ها می مانید...
سرباختگان راه عشق ای شهدا...
ما رفتنی هستیم و شما می مانید...👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 مهدویت در اندیشهٔ #امام_خمینی (قسمت هشتم)
📝 مهدی، مجری عدالت در تمام شئون انسانی
🔆 اجرای عدالت جزء اساسیترین اهداف و انگیزههای الهی انبیاء و اولیاء و مصلحان الهی در طول تاریخ بوده است و همچنین اجرای عدالت در حکومت عدلگستر جهانی نیز به عنوان اصل بنیادین مطرح است و در روایات متعدد بر آن تأکید شده و بزرگان اهل عرفان نیز با استناد به روایات و معارف شهودی خود اظهار داشتهاند که خداوند خلیفهای دارد که روزی ظهور میکند و زمین را که از ظلم و بیداد پُر شده است، از عدل و قسط پُر مینماید.
📖 امام خمینی در اینباره میگوید: «قضیهٔ غیبت حضرت صاحب، قضیهٔ مهمی است که به ما مسائل میفهماند، مِن جمله این که برای یک همچون کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود در تمام بشر نبوده کسی اِلّا مهدی موعود… هر یک از انبیاء که آمدند برای اجرای عدالت آمدند لکن موفق نشدند حتی رسول ختمی که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود باز در زمان خودشان موفق نشدند و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی میفهمند که فقط قضیهٔ عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت...».
📚 امام خمینی، صحیفه امام (مجموعه آثار امام)، ج ۱۲، ص ۴۸۲
📌 مهدویت در اندیشهٔ #امام_خمینی (قسمت نهم)
📝 مفهوم انتظار
🔆 موضوعِ «انتظار» مورد توجه ویژهٔ امام خمینی بود و ایشان تلاش کرد تا با نقدِ برداشتهای ناصحیح از این موضوع، مفهومِ درست آن را که پاسخگوی انسان معاصر باشد، ارائه دهد بدینترتیب امام خمینی با هرگونه برداشت که موجب تخدیر مردم از انتظارِ ظهور شود به شدّت مبارزه کرد و با نقد و نکوهش کسانی که اندیشهها و برداشتهای ناصواب از انتظار حضرت مهدی ارائه میدهند و از خود سلب مسئولیت میکنند و همه مسئولیتها را متوجه امام زمان و محول به آن حضرت مینمایند، میگوید: «یک عده دیگری بودند که میگفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است، آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَمِ باطل است، آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هرکس عَلَم مهدی به عنوان مهدویت بلند کند، حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش اینست که از ما دیگر تکلیف ساقط است؟ این خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن است… شاید الآن هم بسیاری باور کنند که نه حکومت نباید باشد و زمان حضرت صاحب بیاید، و هر حکومتی در غیر زمان حضرت باطل است، این یعنی هرج و مرج، ما درستش میکنیم تا حضرت بیاید.»
📚 امام خمینی، صحیفه امام (مجموعه آثار امام)، ج ۲۱، ص ۱۷
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۸ *═✧❁﷽❁✧═* اما باز هم وقت برگشتن از مدرسه دیدیم خب
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۹
*═✧❁﷽❁✧═*
بعد از چند روز که تمام فامیل آمدند و چیزهایی گفتند، بالاخره از فال گوش👂 ایستادن و حرف های بریده بریده فهمیدیم چند روزه که آقا در بیمارستان🏨 بیهوش و ممکنه حالا حالاها خوب نشه ❌و به این زودی ها نتونه به خونه برگرده.
تا آن موقع فقط فهمیدیم برای آقا که در پالایشگاه کار می کرد حادثه ای رخ داده است😰
بعد از یک ماه🌙 از طرف محل کار اقا سه نفر آمدند و ضمن توضیح جزئیات حادثه که ما برای اولین بار می شنیدیم 👂گفتند :
این طلای سیاه لعنتی که ته زمین🌍 خوابیده، هم خیر داره هم شر. تا بره اجاق های مردم رو گرم کنه، جون صدها آدم رو می گیره👌
〽️آنها به کارگرانی که در طول این سالها در چاه های نفت و کوره ها و پالایشگاه های نفت جان داده اند، اشاره کردند و گفتند:
((ما نونمون رو تو خونمون می زنیم))✅ بعد همکار آقا شروع کرد به شرح حادثه: وقتی بشکه ی🔋 داغ قیر روی پای آقای آباد برگشت، فقط صدای فریاد🗣 سوختم، سوختم رو می شنیدیم اما خودش رو نمی دیدیم❌
متوجه شدیم آتش♨️ تمام هیکل درشتش رو گرفته . اون فقط می دوید🏃♂ و از ما و مخازن دیگه دور می شد.
اگه با اون آتیشی♨️ که به تنش افتاده بود و دم به دم شعله ورتر می شد کنار مخازن می ایستاد تمام بخش، آتیش می گرفت👌 و یه نفر هم زنده نمی موند.
همین طور که می دوید 🏃♂لباساش رو می کند تا جایی که خودش افتاد و ما با یه پتو تونستیم آتیش♨️ رو خاموش کنیم و سریع به بیمارستان اعزامش کنیم اما دیگه تمام هیکلش سوخته بود😢
معنی کار بابا را بعد ها فهمیدم و این اولین تصویر من از واژه ی فداکاری 💪بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#سوره مبارکه ی مطففین آیه ۲۲
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
👈إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ .
👌مسلّماً نیكان در انواع نعمتاند
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم
#مهدی_جانم
🍃🌺 زنده می کرد مرا
دم به دم امید وصال
ورنه دور از نظرت،
کشته هجران بودم 🌺🍃
🍃🌸 تا مگر یک نفسم
بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر
مرغ سحرخوان بودم 🌸🍃
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲💐
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷🌷🌷🌷🌷
اینجا ستاره ای است در تاریکی شهر
برای آنان که راه گم کرده اند!👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#الله_اکبر
#دهه_فجر
#مردم_انقلاب
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
♥️🌼✨
کجا نشان تو جوییم اي مهر فروزنده ي هدایت و نصر!
با کـه گوییم حدیث تلخ هجران و انتظار؟
شکایت فرقت یار بـه آفریدگار بریم کـه او دانای اندوه درون ماست.
اي آخرین عشوه ي عرش،
اي نخستین امیر غایب از نظر!
مولای من، یوسف فاطمه!
#اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۹ *═✧❁﷽❁✧═* بعد از چند روز که تمام فامیل آمدند و چ
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۳۰
*═✧❁﷽❁✧═*
یک سالی📆 در بیمارستان O.P.D که یکی از پیشرفته ترین بیمارستان های کشور بود بستری شد و تحت مداوا قرار گرفت. دو ماه اول بیهوش بود. یواش یواش به هوش آمد اما چیزی یادش نبود❌
حتی ما رو نمی شناخت. زندگی برای ما مخصوصا برای مادرم خیلی سخت شده بود😖
دسترنج قیر و نفت خرج دوازده سر عائله می شد.همه ی بچه ها محصل📚 بودند. فقط برادر بزرگم کریم بعد از کلاس نهم به هنرستان فنی حرفه ای( کارآموزان) رفته بود تا بعد از تحصیل🎓 استخدام شکرت نفت شود و در بخش فنی کار کند. حادثه ای که برای بابا پیش آمد به یکباره همه ی ما را بزرگ💪کرد.
کریم و رحمان می خواستند جا
ی خالی آقا را پر کنند و خودشان یک پا آقا شده بودند. من هم دیگر آن دختر بچه ی شاد قبلی نبودم❌ لبخند می زدم اما لبخندم آنقدر کمرنگ بود که بیشتر به گریه😭 شبیه بود.
جای خالی آقا آنقدر خانه🏡 را بی رمق کرده بود که همه ی برادرهای بزرگ تر بعد از مدرسه چند ساعتی⌚️ در نانوایی یا بقالی پادویی می کردند و یکی دو تومانی به خانه می آوردند و سفره هنوز به برکت بازوی💪 آنها باز و بسته می شد.
حالا دیگر آنها هم نان🥖 آور خانه بودند; خانه ای که تا دیروز آقا تنها نان آور آن بود و دائما در حال بنایی و جوشکاری و رنگ کاری بود و در اوقات استراحتش به هر هنری مشغول می شد👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد...
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️