🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۱۱۲
*═✧❁﷽❁✧═*
#آخرین_شب
بارها از دوستان شهدا شنیده👂 بودیم که قبل از آخرین سفر، رفتار و کردار آنها تغییر می کرد👌شاید برای خود من باور کردنی نبود😳با خودم می گفتم: شاید فکر و خیال بوده، شاید می خواهند از شهدا🌷 موجودات ماورائی در ذهن ما ایجاد کنند. اما خود من با همین چشمانم 👀دیدم که در روز آخری که هادی در نجف بود چه اتفاقاتی افتاد😱
بار آخری که می خواست برای مبارزه 💪با داعش اعزام شود همه چیز عوض شد! او وصیت نامه اش 📝را تکمیل کرد. به سراغ وسایل شخصی خودش رفته بود و هر آنچه که دوست داشت به دیگران بخشید😍
چند تا چفیه زیبا و دور دوخته داشت که به طلبه ها بخشید. از تمام کسانی که با آنها رفت و آمد داشت حلالیت طلبید✋ یک دوستی داشت که در کنار مسجد🕌 هندی مغازه داشت.
هادی به سراغ او رفت🚶 و گفت: اگر بر نگشتم از فلانی و فلانی برای من حلالیت بگیر😱
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
کانال سفیـــران زینبیــــون
@safiranzenabiyoon
🕊👱🕊👱🕊👱🕊