eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی ها وقتی گرفتار میشن میگن : خدایا مگه من چیکار کردم که باید انقدر بدبختی بکشم؟؟ اینا باید درست حرف بزننن باید بگن :  مگه من بد نماز میخونم که اونقدر گرفتار میشم ... ☺️
امیرالمومنین علی علیه السلام: قلب,کتاب چشم است. :۴۰۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۸۶ *═✧❁﷽❁✧═* وقتی از آن اتاق کثیف به سلولم برگشتم ن
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* شدت دل‌پیچه اجازه نمی‌داد کمرم را صاف نگه دارم و راست بایستم😔 در حالی که دلم را گرفته و به خود می‌پیچیدم با همان بوی متعفن و مشمئزکننده‌ی کفش👟 و شلوار آلوده وارد شدم. حالت رقت‌انگیزی داشتم. خنده‌های تحقیرآمیز 😂آنها از دردی که می‌کشیدم تلخ‌تر و گزنده‌تر بود. به زبان فارسی- کُردی گفت: خدا با چه زبانی با مردم سخن می‌گوید؟ شما با چه زبانی با خدا سخن می‌گویید؟ محمد (ص) و قرآن و کربلا و امام حسین همه عرب هستند و مال ما هستند. شما آمده‌اید ما را مسلمان کنید❓ جواب من فقط سکوت بود و سکوت. دوباره گفت: برایمان انقلاب خمینی را آورده‌ای دختر خمینی؟ بوی انقلاب می‌دهی😏 بوی تعفن کفش‌هایم تمام اتاق را پر کرده بود. آنها بینی‌هایشان 👃را گرفته بودند. دیگر طاقت یک لحظه ایستادن را نداشتم😖 فکر کردم شاید بیماری وبا گرفته‌ام چون کنترلم را از دست داده بودم و نمی‌توانستم روی پا 👣بایستم نشستم اما دوباره به زور اسلحه🔫 و تشر افسر عراقی بلندم کردند که بایستم. می‌گفتند: شما نماز می‌خوانید؟ به چه زبانی؟ عربی؟ آمده‌اید کربلا بروید؟ خمینی برای ما پیام💌 می‌فرستد. او می‌خواهد کشور ما را به هم بریزد، تو چه می‌گویی دختر 🧕خمینی؟ توان حرف زدن نداشتم. فقط به خودم می‌پیچیدم و نمی‌دانستم قرار است کی از این محکمه‌ی جانفرسا بیرون بروم😞حاضر بودم عطای دکتر و دارو 💊را به لقایش ببخشم. تمام سر و صورتم خیس عرق بود و صدای تپش قلبم ❤️را به وضوح می‌شنیدم. زانوهایم وزن بدنم را تاب نمی‌آوردند و حلق و زبانم خشکیده و به هم قفل🤐 شده بود. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۷ وهمانطوری که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمتهای مرا به جا آورید من به طور قطع نعمتهای شما را افزون می کنم واگر از نعمتها قدر دانی نکنید و درست از آنها استفاده نکنید به عذاب و مجازات شدیدمن دچار می شوید.
🦋⃟📸 بھ رو؎ نديده ات قسم! چشمان عاشقم در پۍ واژه ای مے گردند تا نامت را صدا ڪنند..📞 اما چھ ڪنند واژه ها و چھ بۍ معناست! هر واژه ا؎ در برابر معناۍ وجودت..🌿🎶 ❤️|↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیت نجم الدین آل ابراهیم ۲۹ صدتا صلوات هدیه می کنیم
مولای ما وفا خواهد شد! عهد بسته شده با ولایت علی مرتضی سلام الله علیه، میان فوج فوج بندگان در زمانه‌ی باشکوه آمدنت ... حقی که با علی و فرزندان اوست بازخواهد گشت به دست صاحبانش ... خیلی زود ... همین روزها ... با دعاهای من و تو برای ظهورش ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 هر كس به مدار مغناطيسی (علیه السلام) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر می گذارد او می‌شود، او می‌شود، او پاک می‌شود...👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
🔰عید سعید غدیر مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* شدت دل‌پیچه اجازه نمی‌داد کمرم را صاف
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۸۸ *═✧❁﷽❁✧═* کم‌آبی💦 همه‌ی وجودم را بی‌رمق و ناتوان کرده بود. ثانیه‌ها به سختی عبور می‌کردند. دل‌پیچه و فشار اسهال مثل طوفان مرا به زمین می‌کوبید🤕 بعد از این همه سؤال بی‌جواب و سرپا ایستادن، وقتی حس می‌کردم بند بند استخوان‌هایم دارند از هم جدا می‌شوند، تازه نفر سومی وارد اتاق شد و پشت میزی که در کنارش کمدی بود، نشست. با تمسخر 😏پرسید: شنو وجعک بنت الخمینی؟ (دردت چیه بنت الخمینی؟) برای اینکه بیشتر از این آنجا نمانم و به رنجم خاتمه دهم گفتم: دردی ندارم❌ دکتر چهار تا قرص💊 لوموتیل به دستم داد و به سرباز گفت: اخذوها. (ببریدش) وقتی به سلول برگشتم خواهرها خیلی نگران شده بودند. بالافاصله فاطمه پرسید: حالت خوبه؟ درمانگاه بیرون از اینجا بود، با ماشین🚕 بردنت؟ گفتم: نه پشت همین سیاهچال‌ها یک عمارت آینه‌کاری درست کرده‌اند که هیچ شباهتی به درمانگاه ندارد ☹️و برای بازجویی از مریض و مجروحین آنجا نشسته بودند. این امامزاده شفا که نمی‌دهد کور هم می‌کند😑 اسم داروها را در همان مدت کوتاهی که در مرکز امداد جبهه (مدرسه‌ی کودکان استثنایی) با خانم عباسی کار می‌کردم، یاد گرفته بودم 👌اما باز هم از فاطمه پرسیدم: این قرص ریزها همان لوموتیل است؟ نفری یکی از اینها بخوریم. گفت: اینها که آب نبات نیست تقسیمش می‌کنی، تمام آب بدنت رفته، باید هر چهار تا را با هم بخوری😋 بدون آب چهار تا قرص💊 را خوردم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا