eitaa logo
محمود کاوه ستاره طلایی
436 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
54 فایل
پایگاه فرهنگی شهیدمحمودکاوه سفیرآستان ملکوتی امام رضاع و ناجی بلامنازع کردستان، آقای جوانان قرن بیستم، که برفرازقله۲۵۱۹شهیدشد اوفرمانده لشکرویژه شهدا در جبهه غرب وشمال‌غرب کشوربود. @abomoslem ارتباط با آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کربلای دو (بخش سوم) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 در اینجا «جواد حامد» به عنوان پیشنهاد به شمخانی گفت:«چند تا گردان از مشهد برای محمود اومده،که اینا هیچ تجهیزاتی ندارند.اگر شما صلاح بدونی، ما همه اینا رو تجهیزات و سلاح بهشون بدیم. بعد بیاریمشون توی ورزشگاه نقده، اون جا مستقر بشن.چند تا هلی کوپتر هم ببریم توی ورزشگاه،هر جا لازم شد،برای خود محمود از همین نیروها هلی برن کنیم همون جایی که نیاز داره» تا اینجا محمود ساکت بود و حرفی نزد، حامد ادامه داد، علاوه بر این میتونیم از این نیروها برای یگان های دیگه هم که نیاز دارن استفاده کنیم و براشون بفرستیم. تا این را گفت: محمود حرفش را قطعی کرد، و با جدیت توام با ناراحتی ما گفت: «شما کاری به این نیروها نداشته باشید»، شمخانی گفت چرا؟ اتفاقا حرف خوبی زد. پیشنهاد خوبیه.محمود! همین الان اون نیروها رو ببر ورزشگاه نقده. حامد!تو هم کاملاتجهیزشون کن آماده نگهشون دار،به جا ازشون استفاده کنیم. محمود گفت: «حالا شما فعلا همین نیازهای ما رو تامین کنید من یک فکری به حال اون نیروها میکنم». محمود نظرش این بود با توجه به تلفات و خستگی نیروها در مرحله آخر عملیات از لشکر ویژه شهدا استفاده نشود و در این باره به شمخانی توضیح داد، من که گفتم،. یگان ما باید بازسازی بشه،نیروهای ما با تازه نفس ها جایگزین بشن،بعد ما وارد عمل بشیم. ادامه دارد...‌‌ راوی آقای سید مجیدایافت 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کربلای دو (بخش چهارم) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 اما شمخانی نظرش این نبود گفت:نه، شما باید توی همین مرحله وارد عمل بشید و ان شاالله کار رو تمام کنید، محمود وقتی پا فشاری قرارگاه برای انجام عملیات را دید با دلخوری جواب داد:«باشه اشکالی نداره، من خودم امشب عمل میکنم، نیازی هم به هیچ لشکری ندارم، اما اینکار به صلاح هیچ کس نیست». «این رو بدونید که شما دیگه باید فاتحه لشکر ویژه شهدا رو بخونید با اینکار دیگه ویژه شهدایی وجود نخواهد داشت». شمخانی گفت:«نه، ان شاالله مشکلی پیش نمیاد. شما خیالتان راحت باشه و برید عمل کنید». محمود گفت: «باشه من رفتم» موقع آمدن جواد حامد بلند شد و به محمود گفت:«محمود جان دستت درد نکنه،» محمود با حال خاصی جواب داد، «من از تو توقع ندارم، هنوزم که هنوزه من فکر میکنم تو جزو لشکر مایی، برای چی اطلاعات لشکر رو به اینا میدی» حامد گفت:«حرف بدی نزدم» محمود با توپ پری که داشت گفت: «اصلا نباید به این موضوع اشاره میکردی»،این جزو اسرار لشکره» حامد گفت:«محمود این گردانها هیچ کدوم تجهیزات ندارند من از موقعیت استفاده میکنم و از نیرو زمینی امکانات میگیرم خب اگر اینجا تجهیز بشن بکار خودتون میان» محمود دوباره سر بالا جواب داد و گفت:«خیرت قبول تو کاری بکار ما نداشته باش، نمی‌خواد برای ما دلسوزی کنی، این را که گفت:من ناراحتی را در چهره حامد دیدم، بهر حال خداحافظی کردیم و آمدیم ادامه دارد..... راوی آقای سید مجید ایافت 💐💐💐💐💐💐 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کربلای دو (بخش پنجم) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 موقع برگشت محمود خیلی ناراحت بود، هر کاری کردیم جلو بشیند قبول نکرد،و رفت و عقب وانت نشست. من و منصوری که عقب نشسته بودیم از یک طرف میخواستیم ناراحتی او را کم کنیم، و از طرف دیگر این دغدغه تمام ذهن مان را به خود مشغول کرده بود که با جلو رفتن او در عملیات چه کنیم. ما دستور اکید داشتیم که نگذاریم محمود شخصا در عملیات جلو برود مطمین بودیم که او خودش امشب وارد عملیات میشود «باید مانعش می‌شدیم». منصوری پیش دستی کردو گفت: «خب حالا مشکلی نیست،شناسایی ها رو که کردیم،الحمد الله نیرو هم داریم،اماده شون میکنیم، به جای شهدا هم نیرو جایگزین میکنیم. بچه ها هم که دیشب به خط زدند و آشنا هستند من خودم هستم مجید هست، میرزاپور و صلاحی و سهرابی و فرمانده گردان هم همه هستند». «ان شاالله می‌زنیم به خط توکل بخدا» منظور منصوری این بود که یعنی ما می‌زنیم بخط و نیازی نیست شما شخصا وارد عملیات شوید محمود ساکت بود و حرفی نمی‌زند هم من هم منصوری صحبت های زیادی کردیم، چون محمود ساکت بود به خیال خودمان موفق شدیم. اما در یک لحظه او تمام رشته های ما را پنبه کرد «لازم نکرده نیازی به این حرفها نیست، من خودم امشب میرم جلو، یا ارتفاع رو میگیرم یا پیش همون بچه ها می مونم » هر چه تلاش کردیم از تصمیمی که گرفته منصرفش کنیم موفق نشدیم. حرفش یکلام بود به قرارگاه لشکر که رسیدیم محمود بدون فوت وقت گفت:مجید برو بچه های اطلاعات محورامون رو بگو بیان،زفتم سراغشان همه درب و داغون بودن و بعضاً با سرو صورت خونی،پیغام محمود را که دادم،بعضی حاضر به آمدن نشدند،معتقد بودند که هیچ منطق نظامی اجازه عملیات برای امشب را نمی‌دهد. میگفتند چطور میشه با یک لشکر لت و پار، توی هم چین منطقه ایی دوباره عملیات کرد؟اینکار شدنی نیست. من اصلا به آنچه در جلسه قرارگاه و جریان« نارضایتی محمود » گذشته بود اشاره ایی نکردم، وگفتم این حرفها رو نزنید و روحیه دیگر بچه ها رو تضعیف نکنید «ان شاالله به حول و قوه الهی امشب به خط می‌زنیم» و تعدادی از آنها را با خودم به قرارگاه تاکتیکی لشکر در تپه شهید عباسی بردم ادامه دارد...... راوی آقای سید مجید ایافت 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کربلا ۲ 🌷حرکت شهید محمود کاوه بسوی شهادت 🌷 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 در قرارگاه کماکان با محمود بر سر جلو نرفتن چانه می‌زدیم و او قبول نمی‌کرد اما ناگهان در کمال ناباوری نظرش برگشت و گفت باشه قبول، من جلو نمیرم و توی قرارگاه میمانم منصوری!تو هم نمی‌خواد بری مجید!تو هم همین جا بمون خود فرمانده گردان ها میرن توی محور هاشون عملیات رو انجام میدن نفس راحتی کشیدیم، انگار دنیا را بما داده بودند،خیال مان راحت شد محمود همه ی لشکرما بود و اگر اتفاقی برای او می افتاد لشکر ویژه شهدا از هم می‌پاشید. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با حالی خوش به محمود گفتم، همین که نمی ری جلو عملیات برای من پیروز شده به حساب می آد. دیگر فکرم آزاد شد،آستین هایم را بالا زدم و از سوله فرماندهی بیرون زدم،کنار یکی از تانکرها نشستم و مشغول گرفتن وضو شدم حین وضو چند نفر را در حال بیرون آمدن از قرارگاه دیدم. آنها به طرف خط حرکت کردند. تاریکی شب اجازه نداد چهره شان را تشخیص بدهم.اما از آنتن های بیسیم هایشان حدس زدم، مسئول محورها هستند. بعد از وضو داخل سوله آمدم منصوری نشسته بود نماز مغرب را شروع کردم، در حین نماز صدای محمود را که از گوشی بیسیم بیرون می آمد شنیدم حسابی حواسم را پرت کرد،اصلا نفهمیدم نماز را چطور تمام کردم،سلام را گفته و نگفته به منصوری نهیب زدم،«محمود کجاست مرد حسابی؟!»عاجزانه گفت:رفت حالم خراب شد، با تشر گفتم «کی. آخه چرا گذاشتی بره» مگه قرار نبود نره جلو؟این ها را که گفتم منصوری از کوره در رفت و داد زد «مگه کسی از پس این آدم بر می آد؟مگه کسی میتونه جلوشو بگیره؟هر کاری کردم نره فایده ایی نداشت، منو پس زد و رفت. دیدم وضع او از من بدتر است، تازه شصتم خبر دار شد که چه رودستی خوردیم. محمود برای آنکه ما زیاد پاپیچش شده بودیم،سر کارمان گذاشته بود.آن چند نفر هم که من در تا یکی دیدم محمود و چند تا بیسیم چی بودند، مثل یخ در زمین وا رفتم، کار از کار گذشته بود، محمود به محور «گردان امام سجاد علیه السلام»رفته بود و حالا در نوک پیکان عملیات و حمله قرار داشت. راوی آقای سید مجید ایافت 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
سخنگوی انصار الله اعلام کرد که در صورت هدف قرار گرفتن هر نقطه از یمن، تمامی تاسیسات گاز طبیعی و نفت اسرائیل را یک شبه نابود خواهند کرد. وی اعلام کرد که اگر عربستان و امارات کمک کنند به همین سرنوشت دچار خواهند شد. 👇👇 🆔️ @safiremamreza
چزیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارندودرکهف گمنامی خیش ماوا گرفته اند بیادشهدای گمنام انان که درزمین گمنامن ودراسمانها مشهورند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شهید محمود کاوه" هر آنچه از خدا می خواهید با واسطه از شهدا، در نماز اول وقت طلب کنید .. 🌷 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ صفحه هات رسمی بنیاد خراسان رضوی: 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi 🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi 📌ستاد اقامه نماز بنیاد خراسان رضوی: 🌷@namaz_bsh
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات بر قامت بی سر شهیدان صلوات از دامن زن مرد به معراج رود بر دامن مادر شهیدان صلوات شهید کاوه بر بالای پیکرسردارشهیدقمی ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت زمانیکه آقا«امام حسین علیه السلام» مهر تایید شهادت شهید کاوه را در یازدهم شهریور سال شصت و پنج زد خوشابحال شهدا که امام حسینی بودند راوی مرحوم بختیاری ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوتین تا دم ماشین رئیسی رو بدرقه کرد زبان بدن‌دونا بیان تحلیل کنن :) @safiremamreza
حاج مختار: در روز ۷ اکتبر به یک‌جشن حمله شد تو اون جشن تعداد ۲۵۰‌جوان در حال رقصیدن و مست بودند ولی فرق اون جوان‌ها با جوانهای عادی این بود که در بازوهاشون،زیر پوستشون تراشه هایی داشتند این جوان‌ها نخبه های ای تی و کامپیوتر در سراسر جهان بودند این جوان‌ها نیروهای واحد مخوف ۸۲۰۰ اسرائیل بودند ۸۲۰۰ همون واحدی است که ویروس استاکس‌نت رو برای تخریب برنامه ی هسته ای ایران درست کرده بود همون واحدی که ویز و ساخته بود واحد ۸۲۰۰ همون واحدیه که نیروهایی در تلگرام‌ما هم داره،کارش تخریب سیاسیون کشور ها کد گذاری و حمله های سایبری و پروژه ی مخوف هوش مصنوعی برای آینده ی جهانه این‌۲۵۰ نفر در کشورهای خودشون آموزش‌ها رو دیده بودن و توجیه شده بودن و فردا قرار بود شروع کار اونها باشه قرار بود ۸ اکتبر حمله به حماس و حزب الله باشه و این نیروها برای شروع باید حملات سایبری قوی به حماس و حزب الله و ایران داشته باشند هدف از قبل مشخص شده بود،حمله به ۸۲۰۰،حماس حمله رو شروع کرد،ولی به ۲۰ پایگاه حمله کرد تا نیروهای واکنش سریع اسرائیل نتونن به موقع عمل کنن نیروهای واکنش سریع اسرائیل ادعا کرده بود در کمتر از ۷ دقیقه به هر حادثه امنیتی خواهد رسد در اون حمله که از جانب حماس بود،نیروهای واکنش سریع همه ی پایگاه ها رو رها کردن فقط به سمت ۸۲۰۰ رفتند هیچ کدوم از نیروهای ۸۲۰۰ نباید اسیر می شد هیچ تجهیزاتی نباید از پایگاه ۸۲۰۰ خارج می شد حماس شروع به حمله کرد،تعدادی نیرو وارد پایگاه شدند و تعدادی برای گرفتن اسیر اقدام کردند نیروهایی سمت ۲۵۰ جوان رفتند، وقتی نیروهای واکنش سریع متوجه این اقدام حماس شدند،به مرکز این موضوع رو اعلام کردند،و مرکز دستور داد اگر حماس میخواست کسی را اسیر کند،نیروی حماس و نیروی ۸۲۰۰ را هدف قرار دهید تا کسی اسیر نشود تعدادی از نیروها به سمت خانه های سازمانی فرار می‌کنند و تعدادی به سمت دشت باز می گریزند دستور آتش می رسد و ارتش اسرائیل به سمت نیروهای ۸۲۰۰ آتش گشودند و از نظر آنها تمام نیروها کشته شدند و هیچ کس خارج نشده تعداد جنازه ها و تعدادنیروها همخوانی نداشت نزدیک به ۴۰ نفر از آنها به اسارت در آمدند حماس با توجه به اطلاعات قبلی از نیروهای ۸۴۸ و۱۸۱ و۵۱۵ می‌دانست که این نیروها تراشه هایی زیر پوست دارند قبل از ورود به تونل ها،یک پزشک تراهش ها را از زیر پوست آنها خارج کرد اتفاقی مهم: خبر رسید که حماس سیستم ها و سرورهای اصلی که هم قیمت با یک کشور با تمام‌منابع زیر زمینی است را با خود برده اند۰ این آتشی بود بر جان آمریکا و اسراییل و کشورهایی که در پروژه های مخوف آینده ی جهان شراکت داشتند۰ رییس جمهورها، یکی پس از دیگری به فلسطین اشغالی امدند۰ نیروهای دلتا فورس آمدند۰ نه روءسای جمهور توانستند حماس را راضی به پس دادن سرورها کنند،و نه نیروهای دلتا فورس توانستند آنها را در نبرد زمینی پس بگیرند برخی اطلاعات ساده که در آن" سیستم سلام" بود برای کشورها بسیار مهم بود مثلا د ر کشور ایران چه تعداد بازیگر و سیاسیون و خبرنگار با اسرائیل در تماس هستند.این اطلاعات با عکس و مشخصات سجلی و خانوادگی آنها بود۰ دست و پا زدن اردوغان هم برای همین است که می ترسد نامش و ارتباطش فاش شود این پیروزی بزرگ بر حماس وجبهه مقاومت مبارکباد۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقوی و پرهیزگاری از آیینه نگاه ناجی کردستان شهید محمود کاوه ⭐محمود کاوه ستاره طلایی⭐ @safiremamreza
گاهی اوقات که کارد به استخوان می رسه، مانند همین حوادث پیاده نظام زنان و مردان انقلاب جنسی اسرائیلی ها و....در سال گذشته ، سخنرانی های شهید محمود کاوه رو در مورد آینده انقلاب اسلامی که گوش میکنم، قوت قلب میگیرم که با چه شور و شعفی در دهه ۶۰ که ما دستمون خیلی خالی بود و در اوج جنگ انقلاب اسلامی رو در همان دوران یک ابر قدرت میدانست، که بر روی تمام حوادث جهان اثر گذار خواهد بود و در اوج بحبوهه، درگیری های متفاوت میفرماید دیگر هیچ قدرتی توان مقابله با ما را نخواهد داشت من به شهید محمود کاوه، و تحلیل های او ایمان دارم . تنها کسیکه در دنیا حرف های شهید کاوه را بیان میکند، فقط استاد او حضرت آیت الله العظمی امام سید علی آقا خامنه ای است ولاغیر، که شهید کاوه علمداری و سرداری و سروری و بزرگی بر جبهه های جنگ رو از مکتب آموزشی استاد بلامنازعش امام خامنه ای و شهیدان هاشمی نژاد و سید رضا کامیاب فراگیری کرده است. و در دهه شهید کاوه فقط و فقط حضرت امام ره بود که اینطور مقتدر سخنرانی میکردند. @safiremamreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان جالب جانباز پیشکسوت ،سید هاشم موسوی جانباز دفاع مقدس در مورد رشادت ها و ذکاوت و مهارت و ورزیدگی فوق العاده شهید محمود کاوه در مبارزات تن به تن کردستان ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سلام بر تو ای پرستوی مهاجر محمود کاوه» 🌷حرکت بسوی شهادت🌷 فیلم هایی کوتاه از صحنه عملیات کربلای دو شب یازدهم شهریور ماه سال شصت و پنج طبق روایت آقای ایافت ، که البته دیگران غیر از این روایت میکنند، و اساسا نوع روایت ایشان با بقیه رزمندگان و فرماندهان بالاخص آنان که شهید محمود کاوه را در شب آخر تا آخرین قدم و واپسین نفس همراهی کردند، خیلی متفاوت است ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
مراسم گرامیداشت سردار شهید جانباز وهب اصغری، مسئول واحد مخابرات لشکر ویژه شهدا سخنران:سردار علی صلاحی، قائم مقام لشکر ویژه شهدا در دوران دفاع مقدس و معاون و نایب شهید محمود کاوه زمان دوشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ مکان، خراسان شمالی، بجنورد ، خیابان ۱۷ شهریور جنوبی، خیابان فارابی ، حسینیه قمر بنی هاشم جانبازان ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
هر وقت که بیدار شدم😅 راوی سردار صلاحی سال ۶۴ پس از عملیات بدر، وقتی خبر حمله به خط پدافندی ما در جبهه جنوب منطقه شط علی رسید شهید کاوه که همان لحظه مهمان منزل ما در ارومیه بود تا صبح آرام و قرار نداشت. فردا صبح به اتفاق بنده و حاج حسن خرمی و دوستش ۴ نفری راهی جبهه جنوب شدیم، خرمی که راننده خودرو بود و دوستش جلو نشستند، من و برادر محمود هم عقب. به سقز که رسیدیم ناهار را خورده و دوباره به راه افتادیم، و شهید کاوه که همچون من ،شب قبل را تا صبح بیدار بود، سرش را گذاشت روی پای من و گفت من میخوابم، (وقتی بیدار شدم) تو بخواب، گفتم باشه تو بخواب من بیدارم، خلاصه به جایی رسیدیم و برای نماز عصر نگه داشتیم و محمود را بیدار کردیم و اقامه نماز که شد و به راه که افتادیم دیدم دوباره محمود سرش را گذاشت روی پای من که بخوابد گفتم محمود الوعده وفا، فرمود بابته؟گفتم مگه قرار نشد تو بخوابی و من بیدار باشم و وقتی که بیدار شدی، من بخوابم، گفت چرا، گفتم پس چرا دوباره خوابیدی؟ گفت: گفتم وقتی بیدار شدم، الان من بیدار شدم؟ یا اینکه بیدارم کردی؟ 😅گفتم نه بیدارت کردم، گفت: پس من میخوابم، هر وقت که بیدار شدم ، نوبت تو می رسه که بخوابی. 😅 خلاصه تا مغرب و عشاء خوابید و بعد از نماز، بیدار ماند و من خوابیدم. ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 کربلا ۲ بسوی شهادت میرود 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 آن شب سه گردان را آماده کردیم و بعد از غروب همراه «کاوه»به طرف ارتفاعات راه افتادیم. تاریکی محض بر منطقه حاکم بود و چشم چشم را نمی دید. کاوه به من گفت:علی!برو آخر ستون رو جمع کن، ستون بهم خورده. برو ببین همه هستن یا نه؟ به انتهای ستون که رسیدم اطلاع دادم و دوباره به حرکت ادامه دادیم در بین راه پیکرهای بسیاری از شهدا به چشم می‌خورند کاوه با دیدن آنها خیلی منقلب شد از من پرسید، بچه ها بیشتر کجاها جا موندند، گفتم، دیگه از همین جا شروع میشه. به غیر از شهدا هنوز زخمی هایی را می‌دیدیم که در انتظار کمک بودند، کاوه به طرف پیرمرد مجروحی رفت، سرش را بلند کرد و گفت:حاجی منو میشناسی؟ خون زیادی از پیرمرد رفته بود و رمقی برای حرف زدن نداشت، با این حال از صدای کاوه او را شناخت و گفت: «آره میشناسمت، تو کافه ایی» کاوه خیلی تلخ خندید و بمن گفت:ببین آخر عمری کافه چی هم شدیم. دستی روی سر پیرمرد کشید و گفت:حاجی جان!ما ان شاالله می ریم، بر میگردیم و میبریمت عقب، کاوه آن شب بالای سر خیلی از این زخمی های جا مانده رفت و از آن ها دلجویی کرد. این اولین عملیاتی بود که من با کاوه می رفتم و تا قبل از این از قاطعیت و اقتدار محمود کاوه سخن ها شنیده بودم.چهره ایی که از کاوه برای من ترسیم شده بود با رفتارهایی که آن شب از او می‌دیدم فرق میکرد. آرامش آشکاری داشت و هیچ رفتاری که علامت نگرانی و اضطراب باشد در او دیده نمیشد، با نرمی و وقار راه می‌رفت و حتی یکی دوبار که قدم های من تند شد، دست انداخت بین موهایم و گفت: علی جان! یه کم آهسته تر، بذار ستون برسه.رسیدیم به صد متری پایگاه عراق باید آنجا را دور می‌زدیم تا بتوانیم هدف را بگیریم ادامه دارد...... راوی آقای علی چناری 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کربلای دو بسوی شهادت میرود 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ساعت از نیم‌‌ گذشته بود که رسیدیم به صد متری پایگاه عراق،باید آنجا را دور می‌زدیم تا بتوانیم هدف را بگیریم. به کاوه گفتم: اینجا همون جاییست که دیشب زمینگیر شدیم. عراقی ها چهارلول و تیربار گذاشته بودن، اجازه نفس کشیدن بهمون ندادن پرسید چکار کردین؟ گفتم:هیچ کاری!من خیر سرم بلند شدم رجز خوندم که کجایید عمارها!کجایید مقدادها!اون قدر آتش شدید بود که یکی پای من را کشید و گفت:بشین بابا، مگه نمی‌بینی چخبره؟چند تا از بچه ها که بلند شدن از پیچ رد بشن سریع تیر خوردن و افتادن، گفت:خب حالا باید چکار کنیم، چه راهی هست تا برسیم به پایگاه، گفتم:قطعا از راهی که دیشب رفتیم نمیتونیم بریم، دیشب خیلی تلاش کردیم گفت: خب، شما پاشو برو یک وراندازی بکن ببین میتونی جایی پیدا کنی که نیروها رو از اونجا ببریم گفتم باشه چشم، به یکی از فرمانده گردان ها که در حال حاضر زنده هست هم گفت: شما پاشو با علی برو، فرمانده گردان تمرد کرد، وقتی برای چانه زدن نبود، تا رفیقمون گفت من نمیرم «کاوه»به من گفت:خودم میام بریم. به همراه یک بیسیم چی خودمان را بالای ارتفاع رساندیم ستون پایین نشسته بود و آماده دستور تسلط خوبی از آنجا بر ارتفاع داشتیم من کمی از وضع منطقه برای کاوه توضیح دادم با دقت دنبال راهکاری می‌گشتیم برای نیروها هنوز حتی یک تیر هم رد و بدل نشده بود همین طور که نشسته بودیم صدای سوت خمپاره ایی آمد و در ده متری ما به زمین خورد من سرم را کمی خم کردن صدای انفجار که خوابید چشم چرخاندم و کاوه را ندیدم با اوصافی که از شجاعتش شنیده بودم کمی برایم عجیب آمد که پناه گرفته باشد متوجه شدم روی زمین افتاده. هیچ حرکتی نمی‌کرد. سرش را که بلند کردم، دستم خیس شد. پشت سر کاوه خونی بود سرش را روی پایم گذاشتم با آخرین نفسی که کشید، خون از بینی اش بیرون زد و تمام. قدرت الله منصوری دائم پشت خط بیسیم می آمد و میخواست با کاوه صحبت کند. پشت سرهم تکرار میکرد . من بیسیم را گرفتم منصوری گفت:گوشی رو بده به محمود گفتم:محمود نیست، گفت: کجا رفته، گفتم:رفت پیش قمی، و به این ترتیب مصیبت را اعلام کردم با شهادت کاوه عمرا امکان عملیات از بین رفت ما تنها توانستیم دوباره نیروها را به پایین ارتفاعات هدایت کنیم. آن شب موفق نشدیم پیکر سردار شهید محمود کاوه را با خود بیاوریم فردا بچه های تخریب رفتند و او را برگردانید راوی آقای علی چناری ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
محمود کاوه ستاره طلایی
بسم الله 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 #عملیات کربلای دو #سردارشهیدمحمودکاوه بسوی شهادت میرود 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ساعت از نیم‌‌ گذ
محمود کاوه ستاره طلایی: سوال ؟ ☘🌹🌸🌼🌺 به برندگان و پاسخ دهندگان جایزه تعلق میگیرد؟ 🌼🍀🌹☘🌸 طبق روایت برادرعلی چناری در اون شب معبر دوتا شده از یک معبر آقای صلاحی رفتند با گردانی به فرماندهی آقای تهرانی پس اون گردان نبوده که تمرد کرده حال سوال این است فرمانده گردان معبر چناری و شهید کاوه که تمرد کرده نامش چیست حدس بزنید و جایزه بگیرین؟ پاسخ رو به آیدی آدمین ارسال فرمائید @alia_1313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم اغفرلی الذنوب التی...❗️ 🕊️نوید شاهد خراسان رضوی🕊️ 📱 می توانید مارا با لینک های ذیل در شبکه های اجتماعی دنبال کنید 🌷 کانال رسمی پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت خراسان رضوی 📣 eitaa.com/navideshahed_kh 🌐 mashhad.navideshahed.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی محمود کاوه درباره علی آقای قمی اینطوری روح و روان رو بهم میریزه، امان از اخلاص و و معرفتت ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
محمود کاوه ستاره طلایی
وقتی #آقا محمود کاوه درباره علی آقای قمی اینطوری روح و روان #ما رو بهم میریزه، امان از اخلاص و #ادب
خیلی ها تو این سالها رو اسم شهید کاوه ویراژ دادند و خودشون رو که هیچی نبودند مطرح کردند ، که باید دستی شون رو بکشیم
سال ۱۳۹۷ اردوی راهیان نور لشکر ویژه شهدا به مناطق عملیاتی جبهه شمالغرب کشور مرز تمرچین ، و یادمان شهدای عملیات کربلای۲ که چندین اتوبوس از خراسان به آذربایجان غربی و محل شهادت آقا محمود کاوه و پادگان شهید کاوه در تاریخ ۱۱ شهریور ۹۷ به سرکردگی سردار حاج علی صلاحی معاون و هم رزم آقا محمود کاوه عزیمت کردند، انتظار میرود که ان شاء الله در سالهای آینده نیز حرکت گسترده ای مانند آنچه در گذشته انجام شد صورت گیرد. ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza