eitaa logo
محمود کاوه ستاره طلایی
519 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
57 فایل
پایگاه فرهنگی شهیدمحمودکاوه سفیرآستان ملکوتی امام رضاع و ناجی بلامنازع کردستان، که برفرازقله۲۵۱۹شهیدشد اوفرمانده لشکرویژه شهدا بود. (این کانال تحت نظر یاران نزدیک شهید کاوه اداره می‌شود) @abomoslem ارتباط با آدمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 یادداشتهای اختصاصی حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمد رضا طاهریان امام جماعت ومسیول عقیدتی لشکر فاتح ویژه شهدا در زمان شهید محمود کاوه ارسالی به کانال⭐️ محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ باسلام ادامه گزارش سفربه خوزستان. همانطورکه عرض شد بعدازناامیدشدن ازکمک دیگران ودرنهایت نجات توسط برف روب اداره راه، باهیبت یک آدم برفی متحرک نشستم داخل کالسکه راننده ماشین و بخاری راروشن کرد وحرکت به سمت جنوب ، درمسیرمان شهردیواندره قرارداشت ووقت نمازهم بودوچون ما سپاهی بودیم برای توقف واستراحت وهرکاردیگری فقط به مراکزنظامی خصوصا سپاه مجازبودیم مراجعه کنیم!!!واردسپاه دیواندره شدیم ازخوش اقبالی ما،مسئول شب سپاه درآنشب مسئول واحدتبلیغات جناب امیر ذوالفقاری اهل کاشمروازدوستان قبل ازانقلابم بود.خیلی خوشحال شدیم وضع بنده راکه دیدگفت باتوجه به سفری که درپیش داریدبایدبدنتون کاملاگرم شود بخاری هیزمی داشتند!!آتشش کردندوصندلی درنزدیک آن گذاشتند،من باهمان هیبت آدم برفی که تازه میداشت یخ برفهایم بازمی شد!!نشستم روی صندلی کناربخاری!! برفهایم شروع شدبه بازشدن ازفرق سرتاکف پا،انگاردوش آب حمام  رارابازکردندوگذاشتندروی سرم،!! چون اززیرلباسهایم آب جاری شده بود وازپاچه هایم بزمین میریخت!! کسی که مطلع نبود خیال میکردچندسطل آب روی تن من ریختند!!!بهرصورت بخاری آتشین وتدبیر جناب ذوالفقاری مؤثربود وکلا یخ لباس وتنم بازشدولباسهایم درتنم خشک شدندواحساس گرما میکردم که دعوت شدیم بنوشیدن یک چای داغ وشام وسپس دعای توسل که توسط بنده و آقای میهماندوست اجراءشدوالحمدلله بسیارهم خوب شدحال وهوای بسیارعالی ومعنوی پیداکردیم.یادش بخیر🌸🌿🌹☘🌲🌴🎋
باسلام دراین روزپنجشنبه یادی کنیم ازرزمندگان عزیزاسلام خصوصاشهدای گرانقدر واموات ازمومنین . این عکس در روز عاشورای سال۱۳۶۳درمهابادمحل استقرارتیپ ویژه شهدا(حسینیه امام خمینی ره) کردستان گرفته شده .ازراست به چپ۱ مرحوم مغفور،سردارسرتیپ پاسدار،قدرت الله منصوری ۲- سردار رشید و بلند آوازه و فاتح بلامنازع کردستان سرلشکرپاسدارشهید محمودکاوه فرمانده محبوب فرهنگی اخلاقی لشکرفاخر ویژه شهدا. ۳- سردارسرتیپ پاسدار مصطفی ایزدی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه که در سال شصت و سه فرمانده قرارگاه حمزه بودند ۴-سرلشکرپاسدارحاج محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه پاسدران انقلاب اسلامی ۵- کوچک وخاک زیرپای همه مردم مومن بویژه عزیزان رزمنده، حقیرمحمدرضا طاهریان ۶- حاج آقای موسوی اهل تبریز،امام جماعت  ثابت لشکرویژه شهدا. نفرهفتم  جناب آقای مداح ازنیروهای واحدتبلیغات لشکر ویژه شهدا پ ن: این معرفی را مرحوم حاج شیخ محمد رضا طاهریان در کانال ستاره طلایی گذاشته بودند در زمانی که خودشون در قید حیات بودند و اکنون به همان جمع پیوسته و شامل صلوات ما هستند در شب جمعه و قطعا ما نیز هر یک به بنوبت به آنها میرسیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی⭐️ @safiremamreza
سلام علیکم گردهمایی رزمندگان عملیات والفجر۹ و گرامیداشت یاد و خاطره رشادتهای شهید محمودکاوه و رزمندگان دلاور لشکر ویژه شهدا در این عملیات پیروزمند زمان چهارشنبه سوم اسفند ماه ۱۴۰۱ همزمان بانمازمغرب مکان شهرستان اسفراین مسجدامام حسین ع سخنران سردار حاج علی صلاحی معاون شهیدمحمودکاوه 🌷محمودکاوه سفیرآستان امام رضاع🌷
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«انتشار برای اولین بار» بازدید سردارحاج اسماعیل قاآنی از آموزش غواصی در دوران دفاع مقدس لشکر ۲۱ امام رضاع ناب ترین مستندهای دفاع مقدس را در اینجا ببینید. 🌷محمودکاوه خورشید حاج عمران🌷 @safiremamreza
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا موسی بن جعفر ع. امام و سرور قلبها و رحلت حضرت ابوطالب ع تسلیت ان شاالله زیارت کاظمین نصیب همه بشود
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا ع 🌷محمودکاوه سفیرآستان امام رضاع🌷
بسم رب الشهدا والصدیقین 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 یاداشتهای اختصاصی حاج شیخ محمد رضا طاهریان امام جماعت ومسیول عقیدتی لشکرپیروز ویژه در زمان فرماندهی شهید محمود کاوه،به کانال ستاره طلایی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 باعرض سلام،🌿🌸☘قسمت هفدهم مهاباد،پادگان شهیدبروجردی لشکرویژه شهداء ومأموریت جنوب"عملیات آبی وخاکی بدر"سال1363🌿🌸☘ همانطور عرض شدخستگی شدید نیروها ازجهات مختلف داشت مشکل سازمی شد که بارقه امیدی همه را جان تازه دمید وآن فرمان حرکت منظم وبا ستون و هرگردان وگروهان پشت سرفرمانده خودشون،  البته هر از چندگاه فرماندهان برای خبرگیری از وضعیت  نیروهای خود از جلو بر میگشتند بین صف وآخرآن راچک میکردند و باعث روحیه بیشتر نیروها میشدند بنده وچند نفر دیگر از جمله سربازغلامرضاحبیبی (امدادگرواهل تهران) هم دربین صفها درحرکت بودیم شاید حدود 3کیلومترکه رفتیم  احساس کردم تمام بدنم بی حس شده ودیگر نمیتوانم ادامه دهم !!!سمت چپ صف درفاصله4یا 5متری سنگرهایی بودکه برخی ازنیروهادقایقی استراحت میکردندو راه می افتادند!! به آقای حبیبی گفتم وضع من فعلا این است. شما که جوان هستی برو من استراحت کوتاهی داشته باشم راه می افتم!!رفتم داخل سنگر یاد شده (سنگر موردگفتگو درحد 5نفر بصورت نشسته جای داشت چون سقف بسیارکوتاه بود)هنوزنشستم وپاهایم رادرازکردم که متوجه شدم سربازحبیبی هم واردشد !!!چند دقیقه ای نشست وآنگاه خطاب به من :حاج آقا فکرمیکنم شماحالاحالاها اینجاهستید؟گفتم نمیدانم قطعا ان شاءالله بیرون میام ممکن است حداکثر20 دقیقه بعد.!!نامه ای راازکوله نظامی اش درآورد که درآن را چسب نزده بود؛ داد دست من! وگفت اگردراین عملیات شهیدشدم این وصیت نامه ام را به خانواده ام برسانید و خودتان هم دراجتماع تشییع کنندگان ویا درمجلس بزرگداشتم آن رابرای مردم بخوانید،ازهم خداحافظی کردیم  وحلال بودی طلبیدیم، ایشان رفت من مانده بودم داخل سنگریادشده تنها، بفکرفرورفتم وباخودم گفتم اینها شاگردان سرکلاس توهستند، ازت پیشی گرفتندبروعقب نمانی!!انگار این فکر یک الهام غیبی بودکه بلافاصله خودم راسرحال وبدون خستگی یافتم!!!آمدم بیرون وراه را،ادامه دادم تارسیدم به یک خاکریزمثلثی که تعدادزیادی ازبرادران خسته ارتشی !!شل وپل و واداده وگویاخیلی هم تشنه!!!به خاکریزتکیه کردند وچون دیدندمن که عمامه بسرداشتم ولباس نظامی بتن!! تک وتوکی ازآنها گفتند حاجی نروخطرناکه!! این ناکسا نامردانه میکوبند!!گفتم اگرنروم ازیگانم دورمی افتم وگم میشوم !!گفتندپس واردمثلثی که میشوی نشسته حرکت کن زیرا بالای خاکریزرا بوسیله توپ تخریب کردندورخنه ای بوجودآمده که باسمینوف پیشانی رزمنده هارا،هدف قرارمیدهند.!! واردمثلثی شدم ونگاهی به خاکریزعراقیهاکردم دیدم برادران درست گفتند خمیده حرکت میکردم ،چشمم افتادبه جوان رعنایی که بزمین افتاده بود چقدرشبیه حبیبی بود!!! اماوقتیکه بالای سرش نشستم متوجه شدم سربازمشهدی بنام بخشی هست که خیلی آرام باتیرمستقیم عراقیها به سجده گاهش(پیشانی)فرشتگان ، جانش را دریافت کردند.روحش شادبادویادش گرامی وراهش پر رهروباد 🌸🎋🌺🌿🌹🌴🌻☘ان شاءالله ادامه دارد بشرط حیات وتوفیق🍃🌼🎍💐🌳🍁🥀🌷💐🌾 ⭐️محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️ @safiremamreza
بسم الله 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 خاطرات عملیات بدر 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 راوی؛حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضا طاهریان امام جماعت لشکرویژه شهدا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 باسلام وعرض پوزش ازتاخیر گزارش.💐 قسمت هیجدهم ادامه حضوردرعملیات آبی وخاکی بدرسال۱۳۶۳💐خدمتتون عرض کردم که ازدوستان جاماندم وبدنبالشان حرکت کردم وپس ازمواجهه بابرادران خسته وشّل وپّلِ ارتشی وتذکربجای آنان ، واردخاکریزمثلثی شدم ودقیقا مقابل رخنه ای که بالای خاکریزایجادکرده بودندورزمندگان راهدف گلوله تفنگ دوربین دار سیمینوف قرارمیدادندجسدجوانی رادیدم که گویا خوابیده بالاسرش رفتم اثرتیرراکه به سجدگاهش اصابت کرده بودمشاهده کردم جداکه چه آرام خوابیده بودفکرمیکردم همان سربازتهرانی غلامرضاحبیبی هست اما باکمی دقت معلوم شد برادربسیجی بنام بخشی اهل مشهداست.! ازکنارش گذشتم وحالا دّر بِدّر به دنبال رفقایم میگشتم  ازشدت تبادل سنگین آتش روی نیروها، محشری بپاشده بود! هرکس به فکرجان خودش ازیک سو ومواظبت براینکه عراقیها درزیراین آتش تک نزنندوواردخاکریزمانشوند ازیک سو وضع رابسیاردشوارنموده بود! دراین اوضاع واحوال بهرکدام ازنیرهای لشکرمیگفتم ازرفقای من فلانی وفلانی چه خبرفقط میگفتندازماجلوتربودند!!درهمین کش وقوسها برادررزمنده شجاع سردارجوادحامدبورنگی رادیدم که باموتورتریل کنارم ایستادوبعد ازسلام و..پرسیدکجا؟قصه عقب ماندگیم راگفتم! گفت بنشینید پشت سرمن ، خودتون رامحکم بگیرید،نشستم پشت سرش وایشان هم پاراگذاشت روی پدال گازوباسرعت هرچه بیشتر، زد به آنورخاکریزخودی ! بین خاکریزایران وعراق !!عراقیها ، مرتب موتورراباگلوله توپ وخمپاره و...تعقیب میکردندوجلو وعقب وراست وچپ مون رامیزدند!! حامدکه عین خیالش نبود!! اماحقیقتش من خیلی ترسیدم وچندبارگفتم جواد، جانِ مادرت برگرد!الکی خودت ومارا بکشتن میدی ها؛ درنهایت ازآن مهلکه بیرون آمدیم وکنارهور که ظاهرا اعضای ستادلشکرهم آنجا بودندپیاده ام کردورفت، کنارهورایستاده بودم ،انگار دریارامیبینم (آخر من جزیکبار که دربندرامام خمینی ره دریا رادیده بودم  وصرف نظرازدریاچه ارومیه!!هرگزاینهمه آب ندیده بودم) !مات وحیران به اطراف هورمینگریستم که صدای آشنایی بگوشم رسید:حاج آقا اینجا چه میکنید؟نگاهش کردم سردارعلی صلاحی را دیدم که درقایق نشسته ومدام درحال ارتباط است(بنده خداسیاه چرده بود اماآفتاب روی هورآنقدرموثربودکه درنگاه اول سختم بود بفهمم سردارصلاحی است!)دعوتم کرد به داخل قایق ویک لیوان آب ! ساعتی باهم بودیم شب شدجایی برای نماز واستراحت نمازدرکنارهوروبادسردی که شبها میوزید واستراحت ، کنارشهدای عزیزی که بصورت پراکنده درحاشیه هور آرام خفته بودند منهم درازکشیدم ولی تاساعتهابا آنان نجواداشتم والبته ساعتی هم درخواب عمیق فرورفتم......🌺🌹🎋🌴🌿💐ان شاالله بشرط حیات وتوفیق ادامه دارد. ⭐️ محمود کاوه ستاره طلایی ⭐️ @safiremamreza
تصویری تاریخی و منحصر بفرد  از سال ۶۰ درگیری شهید کاوه در منطقه بیجار که ستون اسکورت سپاه سقز مورد کمین ضد انقلاب واقع شد و همان اول چهار نفر مجروح شده و تمام پاسداران زمینگیر شدند  تا اینکه شهید کاوه بعد از شنیدن خبر حمله تک و تنها وارد منطقه درگیری شده و هر شش نفر ضد انقلاب را که کمین دوبل زده بودند با همت یارانش به جهنم واصل میکند. در تصویر حاج مهدی مختاری از یاران دلاور شهید کاوه در سال ۶۰ پای جنازه های حاصل از نبرد ایستاده که بعد از اینکه لاشه آنها را در منطقه چرخاندند به مسجد بردند تا تحویل صاحبانشان دهند. ⭐️محمود کاوه سفیر آستان امام رضا ع ⭐️ @safiremamreza
تصویری از سردار شهید ناصر کاظمی فرمانده سپاه کردستان و فرمانده تیپ ویژه شهدا در حال ورزش فوتبال وی کاپیتان تیم ایرانا بوده و در حد ملی فوتبال را دنبال می‌کرد در تصویر سردار شهید را در حال رو پایی زدن با توپ می‌بینید 🌷بیاد شهید محمود کاوه🌷 @safiremamreza
تیغ در دست تو تا مرتبه حیدر رفت ز تو از خاطره ها  کاوه  آهنگر  رفت ☘بیاد شهیدمحمودکاوه☘ @safiremamreza
بسم الله. 💐💐💐💐💐💐💐 توپ غنیمتی، 💐💐💐💐💐💐💐 راوی آقای جواد نظامپور عملیات آزاد سازی سردشت پیرانشهر مرحله به مرحله و گام به گام پیش می‌رفت تا رسیدیم به روستای چاکو،کاوه خبر داشت که تو روستا یک توپ با ارزش غنیمتی مستقره که ضد انقلاب از ارتش به غنیمت گرفته بود، و مصربود حتما توپ رو تصاحب کنیم و از ضد انقلاب غنیمت بگیریم، من و یک نفر دیگه مأمور اینکار شدیم که با یک تراکتور بسمت توپ حرکت کنیم حالا دقیقا باید از وسط معرکه و آتش ضدانقلاب هم رد میشدم و امکان هر خطری وجود داشت رانند تراکتور که خودش کرد بود اصلا جرات نمی‌کرد بیاد به یک زحمتی راضیش کردیم گفتیم اینا محض ابروشن تو روستا تو رو هدف نمیگیرن ،فقط با ما کار دارن،خلاصه با ترس و لرز راه افتادو خدا خواست ما رو نزدن و از تیررس شون خارج شدیم، رفتیم سیم بکسل آوردیم،  الحق توپ خیلی بزرگ بود و ضد انقلاب هم یک طوری جاسازی محکم کرده بود که نمیشد تکونش داد، حتی سیم بکسل هم با یک حرکت تراکتور پاره شد و تنها وسیله ایی که میشد اینو باهاش حرکت داد جرثقیل بود، برگشتیم، آقا محمود گفت چیشد، جریان و تعریف کردیم خیلی ناراحت شد گفت: امشب توپ رو میبرن باید می اوردیش، گفتم خاطرت جمع نمیتونن ببرن، گفت جواد اگر ببرنش اعدامت میکنم،گفتم باشه قبول ، خلاصه روستای چاکو تصرف شدو اونجا مستقر شدیم،کاوه منو صدا کرد گفت برو پیش توپ وایسا تا من برم از ارتش جرثقیل بگیرم برا انتقال توپ، از طرفی ارتش هم دنبال این توپ بود  تنهایی رفتم کسی حاضر نشد با من بیاد، کاوه گمانم با شهید آبشناسان و یکی از فرماندهان ارتش با جرثقیل آمدند نزدیک توپ،تیمسار آبشناسان که از دور منو میبینه میگه آقای کاوه اون فرد کیه که رو توپ نشسته، و برادر کاوه هم میگه صاحبش هست نشسته رو توپ منتظر جرثقیله،و اینطور شد که توپ با ارزش غنیمتی رو آخر سر لشکر ویژه شهدا تصاحب کرد ☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌷بیاد شهید محمود کاوه🌷 @safiremamreza