فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا هادی و رهنما تویی گم نشویم
بازیچه ی گمراهی مردم نشویم
از نسل سفینه النجاتی با تو
با موج گناه در تلاطم نشویم
🆔eitaa.com/safirannoor
44.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎥فیلم گزارشی از برگزاری دوازدهمین سوگواره و نمایشگاه تجسمی یاس کبود
🗓ایام فاطمیه / ۶ الی ۳۰ آذر ماه سال ۱۴۰۲
📍در جوار حرم حضرت عبدالعظیم (ع)
🔹قرارگاه جهادی سفیران نور
🆔eitaa.com/safirannoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ برای حاجات دنیایی از امام جواد (علیهالسلام) بخواهید...
🎤 حجت الاسلام و المسلمین عالی
👌طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!
🔰فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید:
اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!!
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید:
"سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:
"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید."
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است!
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید!
چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟
راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:
*به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند*
*به آسمان رود و کار آفتاب کند*
📕 منبع: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
🔴 این عکس طرف «رکن یمانی» دیوار کعبه است و همان ترک دیوار هنگام ورود فاطمه بنتاسد به کعبه و به دنیا آمدن امام علی (علیهالسلام)
🔹وهابیون سال ها کوشیدند که با تعمیر و پوشش این ترک، آن را از چشم مردم مخفی کنند ولی این ترک از بین نمیرود تا امامت را بر همگان نشان دهد.
🔹همه مسلمانان اعجاز ولادت حضرت علی (علیه السلام) در کعبه را پذیرفتهاند. با توجه به تخریب و تجدید بنای کعبه در سال های بعد از ولادت و زندگی حضرت امیر ، شکافی دائمی در رکن یمانی کعبه است که بارها توسط رژیم آلسعود ترمیم شده ولی فایده ای نداشته!
🔹خیلی جالب برانگیز است سعودیها با این همه امکانات مهندسی و این همه تعصب و تلاش در نفی ویژگی های ممتاز امیرالمومنین، نتوانستهاند محل شکاف کعبه را بپوشانند. هر راهی را امتحان کردند اما کاری نتوانستند انجام دهند.
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 چرا امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) چنین دلآشناست و فراموششدنی نیست؟
استاد شهید مرتضی مطهری
22.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ سازمان اطلاعاتی ۸۵ میلیون نفری
52.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴سرنوشت کسانی که امام خمینی (ره) را در پرواز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراهی کردند چه شد؟!
▪️روزی که امام کاظم(علیه السلام) آنچه هارونالرشید رشته بود پنبه کرد
▪️سالروز شهادت حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (علیه السلام) تسلیت باد!
🔹هارون عجیب از موسی بن جعفر (سلام الله علیه) رنج میبرد. ائمه(ع) هم کار خودشان را انجام میدادند. هارون و مأمون اگر خدمتهایشان به تمدن اسلامی را در نظر بگیریم و اگر نبود جنایتهایشان و اگر نبود اینکه ائمه(ع) باطن اینها را به مردم معرفی کردند، امروز جزء قدّیسین بودند. الان هم شما میبینید که این سنّیهای متعصب چقدر به اینها افتخار میکنند! مثلا خیلی افتخار میکنند که در بغداد خیابانی را به نام هارون نامگذاری کردهاند (شارع الرشید).
🔹ولی [با روشنگریهای ائمه(ع)]رشتههای بنی العباس همه پنبه شد. از جمله کوششهای بنی العباس این بود که میخواستند به کارهایشان رنگ مذهبی بدهند، بر خلاف امویها؛ میخواستند مردم را معتقد کنند که اصلا ما خلیفه به حق پیغمبریم، چون ما از اولاد عباس هستیم و عباس عموی پیغمبر بود و خلافت هم ارثی است و پیغمبر وقتی که از دنیا رفت یک عمو بیشتر از او باقی نمانده بود و نزدیکترین افراد به پیغمبر عمویش عباس بود. دختر پیغمبر زنده بود، ولی دخترْ که خلیفه نمیشود و در میان ذکور نزدیکترین افراد عباس بود. این مطلب را خیلی تبلیغ کردند.
🔹هارون در یک سفر به مدینه آمد. همه مردم را وادار کردند که به استقبالش بروند. وقتی وارد مسجد مدینه شد حضرت موسی بن جعفر(ع) آنجا بودند. او خواست یک استفاده تبلیغاتی به نفع خلافتش بکند. چشمش که به قبر مبارک پیغمبر اکرم(ص) افتاد فریاد کرد: «السلام علیک یابن العمّ» (پسر عمو سلام عرض میکنم)؛ یعنی من به دلیل اینکه پسر عمویت هستم، خلیفه هستم. حضرت موسی بن جعفر(ع) فورا فریاد کرد: «السلام علیک یا ابتاه» (پدر سلام بر تو) یعنی ما اولادش هستیم.
🔹 همین سبب شد که دیگر هارون طاقت نیاورد؛ به قدری عصبانی و ناراحت شد که شبانه دستور داد موسی بن جعفر(ع) را حرکت بدهید و ببرید، که دیگر همان شد که سالها موسی بن جعفر(ع) در زندان بود.