eitaa logo
ثاقبین
1.7هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
162 فایل
ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس بگو https://eitaayar.ir/anonymous/aC13.WB6bV @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🛑 عقل و دل 🔻در مكتب عرفان يك چيزهايى تحقير شده است كه اسلام با آن تحقيرها موافق نيست و به همين دليل انسان كامل عرفان انسان نيمه كامل است‏ . 1️⃣ تحقير عقل‏ 🔻عرفا بيش از اندازه عقل را تحقير كرده ‏اند و گاهى- نه خيلى- تا حد بى ‏اعتبار بودن عقل هم جلو رفته ‏اند. 🔻در اينكه مقام عشق را از مقام عقل بالاتر برده ‏اند، شكى نيست. به قول حافظ: «جناب عشق را درگه بسى بالاتر از عقل است». 🔻ولى در مرحله تحقير عقل گاهى تا حد افراط هم جلو رفته ‏اند؛ يعنى اساساً تفكر و تعقل و منطق و استدلال و برهان را سخت بى ‏اعتبار معرفى كرده ‏اند، تا آنجا كه آن را «حجاب اكبر» هم ناميده ‏اند و گاهى در حيرت فرو رفته ‏اند اگر ديده ‏اند حكيمى به جايى رسيده است. 🔻بنابر این در عرفان، خيلى علم و عقل تحقير شده است؛ در حالى كه اسلام در عين اينكه دل را قبول دارد عقل را هم تحقير نمى‏كند؛ در عين اينكه دل را قبول دارد، عشق و سير و سلوک را قبول دارد، هرگز حاضر نيست عقل و فكر و استدلال و منطق را تحقير كند؛ براى عقل و فكر و استدلال و تعقل نهايت احترام را قائل است. 🔻اين است كه در دوره ‏هاى اسلامى و بالخصوص در دوره ‏هاى متأخر گروهى پيدا شدند كه براى دل و عقل، هر دو [احترام قائل شدند.] 🔻شيخ شهاب الدين سهروردى (شيخ اشراق) تقريباً راهش همين است و صدر المتألهين شيرازى از او بيشتر مى ‏خواهد راه عقل و راه دل، هر دو را به پيروى از قرآن محترم بشمارد؛ نمى ‏خواهد مثل بو على مثلًا راه دل را تحقير كند و نمى ‏خواهد مانند بعضى از عرفا و متصوّفه راه عقل را تحقير كند، مى ‏خواهد هر دو راه را محترم بشمارد. 🔻پس آن جنبه ‏هايى كه علم و عقل در عرفان يا لااقل در سخنان بعضى از عرفا تحقير مى ‏شود، مورد تأييد اسلام نيست. انسان كامل قرآن انسانى است كه كمال عقلى هم پيدا كرده است، كمال عقلى هم جزء كمالات اوست. 📚 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان كامل)، ج‏۲۳، ص: ۲۱۴- ۲۱۳ و ص: ۲۰۸-۲۰۷ -با تلخیص و ویرایش @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایشون همون مسیحی معروف( جرج جرداق ) هستن که درباره امام علی علیه السلام کتاب نوشتن😍 واقعا مجنون نهج البلاغه شده این مرد✨ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثاقبین
💠جایگاه زن در خانواده ✨نگاهی که یک زن به جایگاه خود در خانواده دارد باعث پیشرفت یا عقب ماندگی او ش
💠مقصود از پیشرفت و عقب ماندگی زن چیست؟ ✨ پیشرفت و عقب ماندگی در دل خود یک پیش فرض دارد. ابتدا یک هدف را انتخاب کرده و وقتی به آن هدف نزدیک شوید احساس پیشرفت و وقتی از آن دور شوید احساس عقب‌ماندگی می‌کنید. آن مقصد(هدف) چیست❓ ✨در نگاه قرآن مقصد آفرینش زندگی نزدیک شده باشد و آن کس که از مقصد بندگی دور شده باشد انسانی عقب مانده است. وَ ما خَلَقتَ الجِنَ وَ الاِنسَ اِلا لِیعبُدون 📚آسمانی نشان، آسمانی بمان @saghebin
📨 سلام پس خداحافظ سالار تا پنج تیر قسمت ۱۵گذاشتید اون تموم نشده رفتید سراغ کتاب صوتی حر؟ چجوریه الان؟ 🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨ سلام دوست عزیز کتاب صوتی با کتاب متنی متفاوته به علت مشغله ای که پیش اومد نتونستم باقی کتاب خداحافظ_سالار رو قرار بدم ان شاالله از امشب ادامه داستان ارسال میشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ببینید:| منتظران آخرالزمانی پیش خدا محبوبترند ✅برادران رسول خدا صلی الله علیه و آله 🔻ابوبصیر و او از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) روایت نموده که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمایان. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من می‌باشید، برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می‌آورند، با این که مرا ندیده‌اند.
ثاقبین
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت پانزدهم بچه ها با تردید همدیگر را نگاه کردند
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت شانزدهم نزدیک اذان ظهر بود و ما مجبور بودیم تا زیارتنامه را مختصر کنیم چپم باید طوری تنظیم می کردیم تا حسین به کار مهمی که داشت برسد و هم وقت کافی برای رفتن ما به بیروت وجود داشته باشد. بعد از زیارت که داخل حیاط شدم، صحن شلوغ تر شده بود. حسین پیشنهاد داد که نماز را همانجا و در کنار همان عده ی کمی که برای اقامه نماز آمده بودند به جا آوریم. بعد از نماز بلافاصله پا شدیم رفتیم سمت ماشین. ابوحاتم داشت با آن دو نفر که پشت تویوتا بودند صحبت می‌کرد. با دیدن ما، هر سه شان سلام دادند و سرهایشان را پایین انداختند. حسین به سمت آنها رفت و بعد از جواب سلام، زیارت قبول و خسته نباشی به آنها گفت. بعد هم چند کلامی آهسته با آنها صحبت کرد. احساس می‌کردم حسین وظایفی دارد برای خودش و من هم وظیفه ای برای خودم، به همین خاطر هیچ به ذهنم خطور نکرد که باید بفهمم که چه صحبتی بین آنها رد و بدل شده است. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم، تسبیحم را از جیب کیف کوچکم بیرون آوردم و شروع کردم به گفتن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله‌علیها. میانه راه، از داخل یکی از ساختمانها رگباری به طرفمان گرفته شد. باز هم حسین پایش را گذاشت روی گاز و به سرعت از محل دور شد، نگاهی به سارا انداختم ببینم اینبار عکس العملش در برابر این نوع رانندگی پدرش چگونه است، سارا فارغ از اطراف چشم دوخته بود به زهرا و به وضوح حرص میخورد از اینکه نتوانسته است جای او کنار پنجره ای بنشیند که مسلحین از آن سمت تیراندازی می‌کردند. ابوحاتم که گوشش پر بود از صدای تیر و انفجار با لهجه ای عربی این آیه را خواند: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.» حسین انگار که نتیجه فتح الفتوح بزرگی را دیده باشد، نگاهی افتخارآمیز به ابوحاتم انداخت، لبخندی از سر رضایت زد و گفت: احسنت! احسنت. و در حالی که همان لبخند روی لبش مانده بود، سر چرخاند رو به جاده و طوری که کاملاً معلوم بود از عمق جانش میگوید گفت:الحمد الله. از توی آینه داشتم چهره جذابش را که با آن لبخند جذاب تر هم شده بود نگاه می کردم، هنوز کلام کوتاهش تمام نشده بود که دیدم قطره اشکی از گوشه چشم چپش سر خورد روی محاسن سپیدش. حسین از توی همان آینه نگاهی به من انداخت و تعجبم را از این حالش فهمید، گفت: ما که کاری از دستمون برنمی آد اما فکر می‌کنم خدا بیچارگی ما رو دیده و نظر لطفش داره کار رو درست می‌کنه. حالا با وجود بسیجی هایی مثل ابوحاتم، حرم به دست مسلحین نمیافته و برنده این معرکه ما هستیم! ناهار را توی یک بازار قدیمی و آرام دیگر که فاصله زیادی با حرم حضرت رقیه نداشت، خوردیم. آنجا هم مانند بازار کنار حرم، آثاری از جنگ دیده نمی شد. تنها فرق عمده ای که به چشم می‌خورد، مردمانی بودند که در بازار رفت وآمد داشتند. سارا با غمی که دلیلش خیلی برایم روشن نبود، از حسین پرسید: اسم این بازار چیه؟ حسین هم پاسخ داد: الحمیدیه. سارا آهی کشید و جمله ای گفت که دلیل آه کشیدنش را روشن می‌کرد: کاش حرم حضرت زینب هم کنار این بازار بود. حسین بلافاصله انگار که جواب را از آستینش درآورده باشد، گفت: «اگر می شد خوب بود اما ظاهراً نمیشه! اینجا بازار شامه، بازار شام هم که اسمش با خودشه! مکث کوتاهی کرد و با حالت کسی که کشف بزرگی کرده باشد، گل از گلش شکفت وادامه داد: البته یه راه داره!. حسابی درگیر بحث شده بودم و منتظر بودم که حرفش را ادامه بدهد تا بفهمم که چه راهی وجود دارد اما دیگر چیزی نگفت. کنجکاوی ام ناخودآگاه اجازه سکوت را به من نداد و گفتم: چی؟ اون راه چیه؟ نگاهی به من و بچه ها انداخت، طوری که هر سه مان از نگاه عجیبش فهمیدیم روی صحبتش کاملاً با ماست و دلش میخواهد با جان و دل به صحبتش گوش بدهیم، احتمالاً برای همین هم صبر کرد تا من از او بخواهم تا آن راه را به ما نشان بدهد. از توجه ما که مطمئن شد گفت: تنها راهش کاریه شبیه کار حضرت زینب! ایشون اون روز کوفه و کاخ یزید رو متحول کرد و امروز هم ما باید شام رو متحول کنیم! سوریه مملکت هفتاد و دو ملته، مسیحی داره، یهودی داره سنی داره، شیعه داره، دوروزی و علوی هم داره. ما باید حقانیت اسلام و مظلومیت حضرت زینب رو به همۀ دنیا برسونیم.! لحظه ای مبهوت نگاهش کردم اما برای اینکه کسی از احوالاتم باخبر نشود سرم را پایین انداختم. این چندمین باری بود که حسین، امروز ذهنم را میخواند و نپرسیده پاسخ سؤالاتم را می‌داد. قبل از این هربار به نحوی سعی میکردم تا این آگاهی را بر چیزی مثل فراست و تجربه یا درک پدرانه و همسرانه او حمل کنم اما این بار دیگر قابل توجیه نبود. او چگونه فهمیده بود سؤالی را که بعد از زیارت خانم و آن اتفاقات داخل حرم، ذهنم را پر کرده بود؟! ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
💠 تشويق به گناه‏ : 1. تشويق به گناه حرام است. (1) 🔹 2. تشويق به گناه، به گونه‏هاى مختلف مطرح مى‏شود. گاه با كردن به گنهكار، گاه با در برابر گنهكار، گاه با ابراز و گاه با در مجلس گناه. (2) 💬 پرسش: در برخى از مجالس عروسى، به عنوان تشويق، به رقاص پول مى‏دهند. آيا شرعاً حلال است؟ ✅ پاسخ: اگر مجلس گناه باشد و پرداخت پول موجب ترويج گناه شود، حرام است و رقاص مالك پول نمى‏شود. (3) 📚 پی نوشت: 1- منهاج الصالحين حكيم، ج 1، ص 428. 2- نساء/ 140. 3- مسائل جديد، ج 2، ص 23. @saghebin
شبتان حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 | ۲۶ تیرماه ۱۴۰۲ 💫 : شورای نگهبان مانع این است که نظام اسلامی از خطّ دین و اسلام و همچنین از خطّ قانون اساسی منحرف شود. 🗓 ۱۳۷۴/۱۱/۱۴ @saghebin
ثاقبین
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ 🔴 ایمان (۹) 🔹مؤمنین نباید در اعتقادات خود ذره ای شک و تردید داشته باشند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا» (حجرات/۱۵) ❌ اولین ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ نداشتن ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺩﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ، مؤمن باید در ایمان خود مقاوم و ثابت قدم باشد. ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻗﺮﺁﻧﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻨﺠﺶ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﻳﻢ ﻣﻌﻠﻮم ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ نفر ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﺍﺳﻠﺎم ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺆﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﭼﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮﻯ... ❌ ايمانی کامل است که انسان از وجود آن خجالت نکشد، یعنی چه خجالت نکشد؟ یعنی یک خانم محجبه در جمع بی حجابان از حجابش خجالت نکشد، بلکه به آن افتخار کند، یک نماز خوان در جمع بی نمازها از اقامه نماز خجالت نکشد، مسخره می کنند؟ اشکال ندارد، در عوض روز قیامت خداوند آنها را مسخره می کند، اگر تحمل کنی در عوض تو در روز قیامت آنها را مسخره می‌کنی، به آنها می‌خندی، به شرطی که مثل آنها نشوی، در دنیا آنها تو را مسخره می‌کنند، در آخرت تو آنها را مسخره می‌کنی... «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» (مطففین/۳۴) ﭘﺲ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ میﺧﻨﺪﻧﺪ ❌ خودت که به آنها می‌خندی هیچ، خداوند هم آنها را مسخره می‌کند «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» (بقره/۱۵) خداوند آنان را استهزاء می‌کند، و آنها را در طغیانشان نگه می‌دارد. وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی ادامه دارد ان‌شاءالله @saghebin
🔰درس‌های عاشورایی آزادگی @saghebin
غول چراغ جادو اومده پیشم گفت : یه آرزو بکن گفتم : یه خونه میخوام💪 گفت : اگه اینکار ازم برمیومد خودم تو آفتابه نمیخوابیدم😒 خدایی خیلی قانع شدم😂 دقیقا مثل دکتر کاشت مو که خودش کچله و دکتر لیزر چشم که خودش عینکیه.😜😄 به نام خدای حق مدار سلام 🍃 حق محور در قرآن کریم فرمودند: وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـكْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَ نْتُمْ تَعْلَمونَ حق را با باطل مخلوط نكنيد، و حقيقت را با اين كه مى دانيد، پنهان نكنيد. [سوره بقره📖، آيه ۴۲✨] ✍🏻امتياز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد شكّ و وسوسه و شيطنت، حقّ را مى‌پوشانند و شناخت صحيح را از مردم مى‌گيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفته‌اند و اين بزرگترين ظلم است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نيست. (چون مردم آگاه مى‌شوند و آن را ترك مى‌كنند.) و اگر حقّ نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى‌شود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده شود كه زمينه‌ى تسلّط شيطان بر هوادارانش فراهم شود. البته اگر ما شاهد فریب و جانشینی باطل برای حق باشیم باید دیگران را آگاه کنیم زیرا در جایی که حق و باطل درحال جنگند سکوت کردن جز دفاع از باطل نیست. ✍مشاور @saghebin
ثاقبین
📗کتاب صوتی #شاهرخ_حر_انقلاب قسمت 4⃣ #کانال_ثاقبین @saghebin
با عذر خواهی از دوستان گرامی وتشکر از یادآوری شما دوست عزیز قسمت چهارم تقدیم شد
ثاقبین
💠مقصود از پیشرفت و عقب ماندگی زن چیست؟ ✨ پیشرفت و عقب ماندگی در دل خود یک پیش فرض دارد. ابتدا یک ه
💠اصل بندگی جنسیتی نیست❗️ ✨خدا وقتی که ما را آفرید میل به بندگی را با گلمان عجین کرد. خانه ما در آسمان بود و به زمین آمدیم. بال بندگی را برای پریدن به ما داد و گفت هر کس با بال خودش. اگر مرد بخواهد با بال زن به آسمان برود یک وجب هم از زمین فاصله نمی‌گیرد و زن نیز اگر بخواهد بال مرد را قرض بگیرد بالش می‌شکند. ✨مقصد آسمان است مرد و زن هم ندارند کار ما پرکشیدن است این هم مرد و زن ندارد اما بال‌ها نباید جابجا شود زیرا این یکی مرد و زن دارد. کاش زن‌ها می‌فهمیدند که بال سنگین مردان که به آنان برسند آن بال‌ها دیگر برای پر کشیدن نیست برای بیشتر به زمین چسبیدن است.⚠️ ادامه دارد... ✍محسن عباسی ولدی 📚آسمانی نشان، آسمانی بمان @Saghebin
📢 پیام تشکر رهبر انقلاب به مناسبت قهرمانی تیم ملی والیبال جوانان در جهان ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی، از تیم ملی والیبال جوانان جمهوری اسلامی ایران به مناسبت قهرمانی در جهان تقدیر کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسمه تعالی جوانان عزیز قهرمان والیبال دل ملت ایران را با بازی خوب خود شاد کردید. از همه‌ی شما متشکرم. سیّدعلی خامنه‌ای ۲۶ تیرماه ۱۴۰۲ @saghebin
ثاقبین
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت شانزدهم نزدیک اذان ظهر بود و ما مجبور بودیم
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هفدهم بعد از خوردن غذا، به سمت سفارت ایران که در نزدیکی بازار بود حرکت کردیم. به سفارت که رسیدیم، حسین گفت: از اینجا باید برم دنبال کاری، شمام با ابوحاتم برید به سمت بیروت. اونجا هماهنگی های لازم با دوستان سفارت برای اسکان شما انجام شده، اونجا بمونید و دعا کنید اوضاع آروم بشه تا بتونم خیلی زود بیام پیش شما! من هم که دقیقا مثل دخترها مشتاق بودم تا دوباره به سوریه برگردیم و در متن حوادث باشیم، گفتم: فردا ماه مبارک شروع میشه، ما اونجا قصد ده روز میکنیم و بعدش میایم پیش شما. حسین که به خوبی کنایه ام را فهمیده بود، با خوش رویی گفت: «ان شاء الله، سالار!» مدت زیادی بود که سالار صدایم نکرده بود. دخترها قصۀ سالار را نمی دانستند چند بار پرسیده بودند که چرا بابا شما را سالار صدا می‌کند اما من طفره می‌رفتم. سالار قصه کودکی ام بود و نمیخواستم به آن روزهای سخت فکر کنم. نزدیک های عصر بود که از هم جدا شدیم. حسین رفت و شور و حال را هم از بینمان برد. عصرهای جمعه به خودی خودش دلگیر هست، حالا حسین رفته بود و هیچ کداممان حال و حوصله هیچ چیز را نداشتیم. هرکدام به سویی چشم دوخته بودیم و زیر لب دعایی را به نیت سلامتی حسین می‌خواندیم. ابوحاتم که این پژمردگی ما را دیده بود، به واسطهٔ دلبستگی ای که به حسین داشت، دلش برای ما سوخت و خواست که تغییری در حال ما ایجاد کند، برای همین گفت: میبینید؟ هرچه از دمشق دورتر میشیم اثرات تخریبی جنگ کمتر می‌شه، البته این به اون معنی نیست که مسلحین اینجاها نیستن. اونا خیلی از مناطق اطراف دمشق رو هم تصرف کردن مثل همین منطقه زبدانی که سر راهمونه. نام زیدانی خیلی برایم آشنا بود، اما یادم نمی آمد که کجا و چطور آن را شنیده ام! کمی با خودم کلنجار رفتم تا یادم آمد که نام آن را سال‌ها قبل، در دوران دفاع مقدس از حسین شنیده بودم. روزهای پس از آزادسازی خرمشهر در خرداد ۶۱، پس از عملیات رمضان برایم گفته بود که رزمندگان لشکر محمد رسول الله به فرماندهی حاج احمد متوسلیان برای مقابله با حمله احتمالی اسرائیل به منطقه زیدانی رفتند. حسین همیشه حسرت آن روزهایی را می‌خورد که پای پله هواپیما از حاج احمد متوسلیان جدا شد. حسین به جبهه بازگشت و حاج احمد رفت به جنوب لبنان. رفتنی که البته تا امروز بازگشتی نداشته است. وقتی بعد از چند لحظه از فضای یادآوری این خاطره بیرون آمدم، ابوحاتم هنوز داشت به حرفهایش ادامه می‌داد انگار او هم خاطراتی از زبدانی داشت که از پدر شهیدش شنیده بود و اتفاقا با خاطراتی هم که چند لحظه پیش داشتم مرورشان می‌کردم بی ربط نبود. او که معلوم بود کاملاً با افتخار صحبت می‌کند، می گفت: زبدانی، محل تولد مقاومت لبنان و پیدایش حزب اللهه. حتی سید مقاومت هم از ثمرات آموزشهاییه که رزمندگان ایرانی سال‌ها قبل، همینجا به شیعیان لبنان دادن. مسیر دو ساعت و نیمۀ دمشق تا بیروت به کندی می‌گذشت و حرکت خودروهای مردمی که از ترس هجوم تکفیری‌ها به سمت لبنان می‌گریختند، آهنگ رفتنمان را کندتر هم می‌کرد. به غیر از خودروها حاشیه های جاده نیز، از انبوه زنان و کودکان و پیرمردهایی که بار و بنه چند روزهای صرفاً برای زنده ماندن با خود به دوش می‌کشیدند، پر بود. نگاهشان میکردیم؛ بیشتر کودکان، پابرهنه بودند، چقدر این صحنه شبیه روزهایی بود که زنان و کودکان عرب خوزستان از سوسنگرد و بستان و هویزه و حمیدیه آواره بیابان‌ها بودند و به طرف اهواز فرار می‌کردند. دلم از درد ریش ریش شده بود اما چکاری از دستمان برمی آمد؟ نزدیک مرز لبنان که رسیدیم، ابوحاتم گذرنامه هایمان را به مأموران لبنانی داد و آنها مهرشان کردند. برای عبور از مرز مشکلی نداشتیم. اما نمیدانستیم که مردم آواره سوری، چگونه از این مرز عبور می‌کنند و اصلاً به اینجا می‌رسند یا نه ؟ ای کاش می‌ماندیم و با تاول پاهایشان، با چشمان اشک بارشان و دلهای شکسته شان همراهی می‌کردیم. لبنان کشور نسبتاً کوچکی است، از مرز تا بیروت خیلی راه نبود، وارد شهر که شدیم همه چیز برعکس دمشق بود. خلوتی خیابان‌ها، جای خود را به ترافیک سنگین خودروها داده بود. تقریباً کرکره هیچ مغازه ای پایین نبود. جلوی پیاده روها و سر بلوارها، چراغهای رنگی، لابه لای درختان کاج سبز و کوتاه که نماد کشور لبنان هم هستند، خاموش و روشن می‌شد. ساختمان‌های بلند به واسطه ظاهر استوار و چراغ های روشنشان زنده به نظر می آمدند. شهر پر بود از شور و نشاط. مردم غالباً با خیال آسوده و به دور از ناامنی، سرگرم زندگی روزمره شان بودند. به یک میدان بزرگ رسیدیم. کاجهای چند طبقه با فاصله، منظم دورتادور میدان، از توی چمنها قد کشیده بودند و وسطشان، فواره آبی بالا می رفت و به شکل نیلوفری میشکفت و پایین می‌ریخت. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
  تصویر امام و شهدا در مسجد برای تعظیم مقام امام و شهدا عکس آن‌ها را درست بالای محراب نصب کرد‌ه‌اند. هر چند تعظیم مقام این عزیزان کار پسندیده‌ای است، اما چون نماز خواندن در برابر تصویر کسی که روح دارد مکروه است، بهتر است روی عکس‌ها را هنگام نماز بپوشانند.   @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی زیبا و دوست داشتنی از مستند «روایت فتح» در خصوص شهدا و... ♦️شاید تا حالا بارها این قطعه را تماشا کرده اما سیر نشده ام! @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️موج های آبی در برلین افتتاح شد! 🔻مترو برلین آلمان تبدیل شده به شهر موجهای آبی پ.ن: قابل توجه کسانی که میگن غربی ها مدیریتشون عالیه🤦🏻‍♂☺️ @saghebin
ثاقبین
🔰اصل پنجاه و یکم1⃣5⃣ 🔘هیچ نوع مالیات وضع نمی‌شود مگر به موجب ‌قانون‌. موارد معافیت و بخشودگی و تخفی
🔰اصل پنجاه و دوم 2⃣5⃣ 🔘بودجه سالانه کل‌ کشور به ترتیبی که در قانون مقرر می‌شود ازطرف دولت تهیه و برای رسیدگی و تصویب به مجلس ‌شورای اسلامی تسلیم می‌گردد. هرگونه تغییر در ارقام بودجه نیز تابع ‌مراتب مقرر در قانون خواهد بود. @saghebin