#یک_فنجان_فکر
اگر هرکسی به اندازه ی علم و دانش و خِرَدی که داشت سخن می گفت و در مورد هرچیزی ابراز فضل و نظر نمی کرد، چه سکوتی در دنیا برقرار می شد.
قبول دارید؟؟؟؟
°•°|°•°
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
| خم می شود بند کتونی نایکش را می بندد. خودش را گرم می کند. یک نگاهی به تماشاچی ها می اندازد. شوت محکم به سمت دروازه...
نفس ها در سینه حبس می شود.
| خم می شود، بند پوتینش را می بندد. گلوله ها را می چیند، دنیا مشغول تماشاست. شلیک محکم به سمت یمن...
نفس کودک در سینه قطع می شود.
#یمن_در_خون
#جام_جهل_جهانی
⚽️💣
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
هدایت شده از پلاک خاکی
اینکه بنشینم و به زمین و زمان فحش بدم و از وضعیت اقتصادی ناله وا اسفا سر بدهم اما در عمل کاری نکنیم، شبیه توقع گل زدن در جام جهانی بدون صعود به این جام است!
یک وقتی بهترین کمک، #نخریدن است.
برادر من! خواهر من!
#نه بلند بگید به خرید مسکن و خودرو
تا خودمان به دست خودمان، فرصت طلب ها و زیرآبی برو ها رو همون زیرآب غرق کنیم.
بسه دیگه هرچی دشمن آب به آسیاب تفرقه ما ریخت
هموطن #اتحاد #اتحاد.
#ما_نمیخریم
#انقلابیها_بیدارند
@saharshahriary
دعوتید به پلاک خاکی|👇👇🌹
@pelakkhakii
فکر میکنم ماندن انگشت لای درب، از سخت ترین و عذاب آورترین دردهای دنیاست. شاید سوختن یا بریدن یا شکستن اعضای بدن، رنجش زیاد باشد، جراحتش بیشتر. اما این درد یک طور دیگری سخت است، تا مغز استخوانت بخاطر چند لحظه ی کوتاه، می سوزد و تیر می کشد...
شاید چون توقع نداری. توقع نداری که از اثر انگشت لای درب ماندن، انقدر دردت بیاید.
بیایید تصمیم بگیریم احساس آدمها را لای دربِ غرور خودمان نگذاریم. شاید برای ما بگذرد و کوتاه باشد اما آن بیچاره، توقع ندارد و تا مغز استخوانش می سوزد و درد می گیرد.
شما را به خدا حواستان به احساس و محبت آدمها باشد، دنیا انقدر درب های کوچک و بزرگ دارد که درست جایی که فکرش را نمی کنیم، احساس و عشق خودمان بماند آن وسط و تا مغز استخوانمان بسوزد و تیر بکشد...
| ❤️💔
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
فکر میکنم ماندن انگشت لای درب، از سخت ترین و عذاب آورترین دردهای دنیاست. شاید سوختن یا بریدن یا شکست
#یک_فنجان_فکر
راست گفته اند؛ دلی که خانه ی #غرور است، هرگز کانون #محبت نمیشود...
°•°|°•°
@saharshahriary
یک غزل ناب که حال آدمو خوب می کنه
|
با همه ی بی سرو سامانیم ،
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیم هیچ نیست ،
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی ،
عاشق آن لحظه طوفانیام
دلخوش گرمای کسی نیستم ،
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها ،
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم ،
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوب ترین حادثه میدانمت ،
خوب ترین حادثه میدانیام ؟
حرف بزن ابر مرا باز کن ،
دیر زمانیست که بارانیام
حرف بزن حرف بزن سالهاست ،
تشنه ی یک صحبت طولانیام
ها به کجا میکِشی ام خوب من،
ها نکِشانی به پشیمانیام ؟....
|❤️
@saharshahriary
بعضی اشعار رو باید بیت به بیت نوشید نباید خوند و رد شد،
مثل این غزل همیشه تازه ی آقای محمدعلی بهمنی
قبول دارید؟؟