eitaa logo
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
3.2هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
30.1هزار ویدیو
294 فایل
بسم‌رب‌المہدے‌عج♥️🍃 کپے‌حلال📿🌱 ڪانال‌طراحے‌مون:‌ @badrion تبادل و تبلیغات @majnon_rahbarr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍مے بینے؟ شده ایم همان ڪه میخواستی! درست شبیهِ ڪسے ڪه به ستوه آمده است... خیلی وقت است؛ ڪه قحطے به ما زده؛ یوسف قحطے آرامش قحطے عاطفه قحطے لبخـــند قحطے دلِ خـــوش... تازه این حڪایتِ دل ماست؛ از حال زمین و آسمان مپرس، ڪه سنگِ تمام گذاشته اند... قحطی آمده یوسف... و ما همان مصریانِ بے چیزیم؛ ڪه پیمانه ے خالے را به امید ڪرامتِ عزیزِمان، پیش آورده ایم! یوسف اگر نبود... حُڪمِ پایانِ ماجرایِ اهلِ مصر، جز نابودے نبود! از ما نیـــز تا انحطاط، راهـــے نمــــانده است! أیْـــنَ فَرَجُـــــــڪَ الْقَــریـــبْ؟
اين روزها بيشتر فکر می‌کنم به بودنت به داشتنت به لحظه‌هایی که تو را دریغ کردم از زندگی‌ام و به دشواری آن ثانیه‌ها و به سنگینیِ عقربه‌های ساعت در دقیقه‌های نبودنت و روزى كه به ابديت پيش تو بر می‌گردم من نمی‌دانم، و هرگز هم نخواهم فهمید کسانی که تو را ندارند، چه دارند...؟ اما خوب می‌دانم چقدر خوب است داشتنِ تو‌ و بودنَت کنارمان بیا و رحم كن بر قلب بی قرار ما، و بر دلى كه تنها ساكنش توئى...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بهترین راه گناه نکردن» 👤 استاد 🔸 این کار جلو بسیاری از گناهات رو می‌گیره...
مهدی جان اگر کاری ازم برنیاد براتون یه کار که می‌تونم بکنم می‌گذرم از تمام خواسته‌هام و فقط و فقط و فقط فرج شما رو از خدا میخوام کمترین کاریه که از دستم برمیاد !! کاش در راه کرببلا حاجتت را خدا روا بکند ... ▪️اربعین بگذرد و روز ظهورت نشود ▫️خاک عالم به سر ماست خدا رحم کند
امام على عليه السلام: زَوالُ النِّعَمِ بِمَنعِ حُقوقِ اللّهِ مِنها، وَالتَّقصيرِ في شُكرِها اگر حقوق خدا در نعمت ها ادا نشود و در شكرگزارى شان كوتاهى گردد، آن نعمت ها ستانده مى شوند غررالحكم حدیث5475
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
🌷 شهادت آرزوی منتظران 🔅 امام صادق عليه السلام در حديثى درباره ياران قائم عليه السلام فرمودند : 🌷 هُم مِن خَشيَةِ اللّه ِ مُشفِقُونَ، يَدْعُونَ بِالشَّهادَةِ، و يَتَمَنَّونَ أن يُقتَلُوا في سبيلِ اللّه 🔹 آنان افرادى خدا ترس و شهادت طلبند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند. 📚 مستدرک الوسائل ج ۱۱ ص ۱۱۴ ح ۱۲۵۶۵ 🔹از جمله ویژگی های انسان منتظر این است که همیشه منتظر شهادت است و یکی از دعاهای همیشگی اش طلب شهادت از خداست. منتظران واقعی امام مهدی علیه السلام برای رسیدن به شهادت سر از پا نمی شناسند. 🔸جهاد در راه خدا در همه مقاطع و به‌ طور مستمر از برنامه‌های یاران حضرت است: «یُجاهِدونَ فی سَبیل ِاللَّهِ» 🌷شهید غلامعباس عباسی خادم حرم احمد بن موسی علیه السلام شهادتت مبارک. روحش شاد با ذکر صلوات 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه زیبایی که در حادثه تروریستی دیروز شاهچراغ از چشم رسانه‌ها پنهان ماند آن مرد آمد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚بہ‌وقت‌ڪتاب: 🥀 ✍🏻نویسنده:سیدمهدۍشجاعے پاࢪت ۴۷ در حالیکه چشمهایش از گریه به سرخى نشسته و اشک بر روى گونه هایش رسوب کرده ، به روى تو لبخند مى زند و تالش مى کند که داغ و درد و خستگى اش را با لبخند، از تو بپوشاند. چه تالش خالصانه اما بى ثمرى ! تو بهتر از هر کس مى دانى که داغ پدرى چون حسین و عمویى چون عباس و برادرى چون على اکبر و بر روى اینهمه چندین داغ دیگر، پنهان کردنى نیست . اما این تالش شیرینش را پاس مى دارى و با نگاهت سپاس مى گزارى . اگر بار این مسؤ ولیت سنگین نبود، تو و سکینه سر بر شانه هم مى گذاشتید و تا قیام قیامت گریه مى کردید. اما اکنون ناگزیرى که مهربان اما محکم به او بگویى : ))سکینه جان ! این دو کودك را در آن خیمه نسوخته سامان بده و در پى من بیا تا باقى کودکان و زنان را از پهنه بیابان جمع کنیم .(( سکینه ، نه فقط با زبانش که با نگاهش و همه دلش مى گوید: ))چشم ! عمه جان !(( و دو کودك را با مهر به بغل مى زند و با لطف در خیمه مى نشاند و به دنبال تو روانه مى شود. باید رباب باشد آن زنى که رو به قتلگاه نشسته است ، با خود زبان گرفته است ، شانه هایش را به دو سو تکان مى دهد، چنگ بر خاك مى زند، خاك بر سر مى پاشد، گونه هایش را مى خراشد و بى وقفه اشک مى ریزد. خودت باید پا پیش بگذارى . کار سکینه نیست ، که دیدن دختر، داغ رفتن پدر را افزونتر مى کند. خودت پیش مى روى ، در کنار رباب زانو مى زنى . دست والیت بر سینه اش مى گذارى و از اقیانوس صبر زینبى ات ، جرعه اى در جانش مى ریزى . آبى بر آتش ! آرام و مهربان از جا بلندش مى کنى ، به سوى خیمه اش مى کشانى و در کنار عزیزان دیگرى مى نشانى . از خیمه بیرون مى زنى . به افق نگاه مى کنى . سرخى خورشید هر لحظه پر رنگ مى شود. تو هم مگر پر و بال در خون حسین شسته اى خورشید! که اینگونه به سرخى نشسته اى ؟! زنان و کودکان که خود، خلوت شدن اطراف خیام را از دور و نزدیک دیده اند و این آرامش نسبى را دریافته اند، آهسته آهسته از گوشه و کنار بیابان ، خود را به سمت خیمه ها مى کشانند. همه را یک به یک با اشاره اى ،نگاهى ، کالمى ، لبخندى و دست نوازشى ، تسلى مى بخشى و ب سوى خیمه هایت مى کنى . اما هنوز نقطه هاى ثابت بیابان کن نیستند. ماناه اند کسانى که زمینگیر شده اند، پشت به خیمه دارند یا دل بازگشتن ندارند. شتاب کن زینب جان ! هم االن هوا تاریک مى شود و پیدا کردن بچه ها در این بیابان ، ناممکن . مقصد را آن دورترین سیاهى بیابان قرار بده و جابه جا در مسیر، از افتادگان و درماندگان و زمینگیران بخواه که را به خیمه برسانند تا از شب و ظلمت و بیابان و دشمن در امان بمانند. بلند شو عزیزکم ! هوا دارد تاریک مى شود. خانمم شما چرا اینجا نشسته اید؟ دست بچه ها را بگیرید و به خیمه ببرید. گریه نکن دخترکم ! دشمنان شاد مى شوند. صبور باش ! سفارش پدرت را از یاد مبر! سکینه جان ! زیر بال این دو کودك را بگیر و تا خیمه یاریشان کن ادامه دارد... 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
📚بہ‌وقت‌ڪتاب: 🥀 ✍🏻نویسنده:سیدمهدۍشجاعے پاࢪت ۴۸ مرد که گریه نمى کند، جگر گوشه ام ! بلند شو و این دختر بچه ها را سرپرستى کن . مبادا دشمن اشک تو را ببیند. عمه جان ! این چه جاى خوابیدن است ؟ چشمهایت را باز کن ! بلند شو عزیز دلم ! آرام آرام دانه ها برچیده مى شوند و به یارى سکینه در خیمه کوچک بازمانده ، کنار هم چیده مى شوند. تاسکینه همین اطراف را وارسى کند تو مى توانى سرى به اعماق بیابان بزنى و از شبح نگران کننده خبر بگیرى . هرچه نزدیکتر مى شوى ، پاهایت سست تر مى شود و خستگى ات افزونتر. دخترى است انگار که چنگ بر زمین زده و در خود مچاله شده است . به الك پشتى مى ماند که سر و پا و دستش را در خود جمع کرده باشد. آنچنان در خود پیچیده است که سر و پایش را نمى توانى از هم بشناسى . بازش مى گردانى و ناگهان چهره ات و قلبت درهم فشرده مى شود. صورت ، تماما به کبودى نشسته و لبها درست مثل بیابان عطش زده ، چاك خورده . نیازى نیست که سرت را بر روى سینه اش بگذارى تا سکون قلبش را دریابى . سکون چهره اش نشان مى دهد که فرسنگها از این جهان آشفته ، فاصله گرفته است . مى فهمى که وحشت و تشنگى دست به دست هم داده اند و این نهال نازك نورسته زا سوزانده اند. مى خواهى گریه نکنى ، باید گریه نکنى . اما این بغضى که راه نفس را بسته است ، اگر رها نشود، رهایت نمى کند. در این اطراف ، نه از سپاه تو کسى هست و نه از لشگر دشمن . فقط خدا هست . خدایى که آغوش به رویت گشوده است و سینه خود را بستر ابتالى تو کرده است . پس گریه کن ! ضجه بزن و از خداى اشکهایت براى ادامه راه مدد بگیر. بگذار فرشتگان طوفگیرت نیز از اشکهایت براى ادامه حیات ، مدد بگیرند. گریه کن ! چشم به تتمه خورشید بدوز و همچنان گریه کن . چه غروب دلگیرى ! تو هم چشمهایت را ببند خورشید! که پس از حسین ، در دنیا چیزى براى دیدن وجود ندارد. دنیایى که حضور حسین را در خود بر نمى تابد، دیدنى نیست . این صداى گریه از کجاست که با ضجه هاى تو در آمیخته است ؟ مگر نه فرشتگان بى صدا گریه مى کنند؟! سر بر مى گردانى و سکینه را مى بینى که در چند قدمى ایستاده است و غبار بیابان ، با اشک چشمهایش در آمیخته است و گونه هایش را به گل نشانده است . وقتى او خود ضجه هاى تو را شنیده است و تو را در حال شیون و گریه دیده است ، چگونه مى توانى از او بخواهى که گریه اش را فرو بخورد و اشکهایش را پنهان کند؟ از جا برمى خیزى ، آغوش به روى سکینه مى گشایى ، او را سخت در بغل مى فشرى و مجال مى دهى تا او سینه تو را ماءمن گریه هایش کند و بار طاقت فرساى اندوهش را بر سینه تو بگذارد. معطل چه هستى خورشید؟ این منظره جانسوز چه دیدن دارد که تو از پشت بام افق ، با سماجت سرك کشیده اى و این دلهاى سوخته را به تماشا ایستاده اى ؟! غروب کن خورشید! بگذار شب ، آفتابى شود و بر روى غمها و اشکها و خستگیها سایه بیندازد! زمین ، دم کرده است . بگذار وقت نماز فرا رسد و درهاى آسمان گشوده شود. ادامه دارد... 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'