#پیرزن چروکیده و پوست به استخوان چسبیده شده بود. کنارش نشستم.
خواستم حالی از او بپرسم:«مادر، حالت چطور است؟ چه می کنی؟»
آهی از عمق قلبش کشید و گفت:«الحمد لله الرب العالمین. نفسی در #اطاعت امر خدا می آید و می رود. چه باید بکنم؟»
خندیدم. به شوخی گفتم:« #زندگی مادر، با دنیایت شاد باش و شادی کن.»
لبخند تلخی بر لبانش نشست. گفت:«دنیا به چه کسی وفا کرد که به من وفا کند؟»
با خنده جواب دادم:«خاصیت دنیا همین است مادر، ولی با این حرف ها نباید شادی چند روزه دنیا را از دست داد. بعد افسوسش را می خوری.»
پیرزن روسری رنگ و رو رفته اش را جلوتر کشید. نگاهی به ماشین های در حال عبور کرد و گفت:« #افسوس چه چیزی را بخورم. تو جوانی و خام، نمی دانی و نمی بینی آنچه من دیده ام و می دانم. تنها پسرم زیر ماشین رفت. جوانکم له شد. به خدا اعتراض نکردم. بعد از او شوهرم سرطان گرفت. مدتی حالش وخیم بود. #درد داشت. صبوری می کرد تا کفر نگوید. تمام مال و دارایی مان را خرجش کردیم تا شاید درد، دست از سرش بردارد. #امید داشتیم. حتی خانه مان را فروختیم. اما فایده نداشت. بالاخره درد و بیماری او را نیز به کام مرگ کشید. به هیچ کدام افسوس نخوردم و خدا را در همه حال شاکر بودم.»
پیرزن آهی کشید و ادامه داد:« #زیبایی و #جوانی و #نیرو و توانم را از دست دادم ولی باز افسوس نخوردم. چون خوشحالم دین و ایمانم را کسی نتوانسته از من بگیرد. گوشه خیابان زیر چادرم کز می کنم. همین جا شب را به صبح می رسانم. دستم را جلو احدی دراز نمی کنم. تا خدا دارم، چه غم دارم. او روزیم را می رساند. جوان، از روزی بترس که دینت را از تو بگیرند. دنیا چه بخواهی چه نخواهی از دستت می رود و این ایمانت است که در ادامه راه بعد از مرگ به یاریت می آید. جوان وقتی دینت را از تو گرفتند #افسوس بخور. آن زمان جای دارد از غصه دق کنی.»
حرف های پیرزن لبانم را بر هم چسباند. به جای اینکه #غصه او را بخورم، به درون اتاق افکارم فرو افتادم. بلند شدم. دستی بر چانه گرفتم و گفتم:«او کجا و من کجا؟»
عَنِ اَلْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ:
قَالَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ لِلْحَوَارِيِّينَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ مِنَ اَلدُّنْيَا كَمَا لاَ يَأْسَى أَهْلُ اَلدُّنْيَا عَلَى مَا فَاتَهُمْ مِنْ دِينِهِمْ إِذَا أَصَابُوا دُنْيَاهُمْ
الکافي , جلد 2 , صفحه 137
وشاء گويد: شنيدم امام رضا عليه السّلام ميفرمود: عيسى بن مريم صلوات اللّٰه عليه بحواريين گفت: اى بنى اسرائيل! بر آنچه از دنيا از دست شما رفت افسوس مخوريد، چنان كه اهل دنيا چون بدنياى خود رسند، بر دين از دست داده خود افسوس نخورند.
#از_معصوم_بیاموزیم
#آرامش
#صدف
@sahel_aramesh