روضـهای که حـآج قـاسم براش گریـه میکرد ایـن روضـه بود:
زهـرآجان..
ـ شرمنــدهام کـِ خـانـهی أمـنی نـداشتم..
ـ ایـن غـم کجــا بـَرَم کـِه تو رآ مـردها زدنـد..❤️🩹
ـ أهـل مدیـنه همـسر من بیگـنآه بود
ـ أهـل مدیـنه همـسر من پـآبهمـآه بود
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
گفت: یا رسولالله شب عروسی یادته؟ گفتی دخترم، جگرگوشم دستت امانته سالم گرفتم ولی شرمندتم.. 💔 روز
شـاید موقع دفـن خـانومش اینـطور گفـته
#فـاطمـهجان..
زخـم بازوت دلمـــــو تکـون میـده
عـِطـرِ پیـرهنِ تـو بـــوی خـون میـده
مـنو هرجـا میبـینه قـنفـذِ پسـت
غـَلاف شمـشیـرِشـو نشــون میـده
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
حـق دارم اگه پـَـرَم درد مـیکنه.. هـم دِلـم هـم جیـگرم درد مـیکنه.. سـَرِ مـادرم تـو کـوچ
امـشـب چـجوری میخـوابی اقـآ؟
مگـه میـشه جـلو چشـات بـِه مادرت سـیلی بزنن و
یـادت بره؟ 💔
ایـن وسـط یه دختـری یـه گوشه نشسـته
خـیره شـده بـِه درِ سـوخته و آروم آروم گریـه میکنه..
آخه دیگِ مادرش نـیست..
ب همـین زودی بـی مـآدر شد...
دیگ کسـی نیست مـوهاشو شـونه کنـه..
ـ از روزی کـه مـادرو زدن
شــب و روزِ خـونه معـلوم نیـسـت..
از روزی کـه مـادرو زدن
دیـگه دلِ #زینب آروم نیـسـت.. ـ
ـ آخــه با چـشـمِ خـودش دیـده
درِ چـوبی بـا #لـَگـد وا شـد..
عـَلـَمِـه قـدِ مـادر تـا شـد
هـِی زمـین خـورد دوبـاره پـاشـد.. ـ
دیدیـن وقـتی یه مـریضـی از دنـیا میره
خـانوادش بقولـی ناز میدن طرفو؟ ..
الان بـیبـی زیـنب داره نـاز میده مآدرشو...
#مـآدرِحسنیـن..!
الهـی دختـرت برات بمیــره
دیگـه راحـت شدی مادر..
دیگـه بـآزوهات درد نمیکنـه..
دیگـه از زخـمِ پهـلوت خـون تـآزه نمیاد..
دیگـه از درد کمـر هی ایـن پهلو اون پهلو نمیشی..
دیگـه مجبور نیستی صـورت کبــودتـو أز بابا قایـم کنی..
دیگـه بعـد از دو قـدم راه رفـتـن نمـیافتی مادر...
دیگـه لازم نیسـت با دردِ بازوت موهـامو شونه کنی، خونه رو جـارو کنی..
دیگـه تموم شد..
دیگـه از دردات راحـت شدی مـادر..
#فاطمیه 🖤🥀
تصـورِ خـونـهی بیمــادر هم بـرام وحشتناکـه
تصورش کارِ مــن نیست..
قربون دلـِه یتیـمآت مادر.. 💔
بمیـرم برا دلـه #حیـدر
الان داره مـرور میکـنه...
جلــو چشاش،
تو خونـش،
خانومه پابهماهشو زدن..
امـآ نتونست کاری کنه.. دستاش بسـته بود
یجـوری زدن که بعـدِاون دیـگه کمـرِ خـانومش راسـت نشد..
باید مـَـرد باشی بفهمی چقدر درده.. 🥀
- تشــر میزدن هـی به در میــزدن
- به باغِـه بی بـار تبـر میـزدن
- تشــر میزدن هـی به در میــزدن
- به نامـوسِ حـیـدر نـظـَر میـزدن
- تا صـداش کـردن، هی نگـاش کـردن
- یـاد علـیو کینـه هـاش کـردن
- نه رحـمی به طفـله تـو راش کـردن
- حسـن پسـرش رو عصـاش کـردن
#فاطمیه
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
ایـن شبا بـاید مثـل #حاج_قاسم برا مـادر گریـه کنیـم اصـن انگـار ن انگـار سـردآره.. انـگار
پشت در، یا دل بغداد چه فرقی دارد؟
هرکسی ذوب علی شد تنش میسوزد...
#جان_فدا
🖇🏴
موقـع وداع
#امامحسـن خودشو انداخت رو بدن مادر..
اما #امامحسین صورت به کف پای مادر چسبوند..
اینو گفـتم که بگم
مـادرِ عالــم به هیچ احــدالنـآسی بدهکـار نمیمونه
ایـن بازدیده مـآدر و پسر رو
#مادر چندجا جبران کرد.. 💔
زن خـولی میگه دیـدم از #تنـور خونه یه نوری بلنـده..
سره تنورو برداشت..
دید یه سره بریده..
با موهای سوخته..
لبای ترک خورده..
پیشونی خونی..
تو تنوره
[ســآحـِݪِآࢪامـِشٰ]
تـسلیـت امام زمـانـم.. 💔 هـرجای دنـیا ک عـزادار مادرتـی غصـه دارِ دردهاش.. جوونـیش.. پ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ مــن را ببخـش که غربتـم نگـذاشـت فـاطـمه
یـک ختـمِ باشـکوه بگـیرم بـرایتو..
#فاطمیه
رفـقا هیچـکس برا تسلیـت گویـی خونه علـی؏ نرفـت.. 💔
با بچـههاش نشـست و تنـهایی بـرآ خـانومش #روضـه خـؤند..
از دور دیدم یکی داره میـاد سمت خونـه
خوشحـال شدم،گفـتم اومدن مرهـم بشن..
تسلــیـت بگن..
اما بابا..! میـدونی کی بـود اون آدم؟..
- آمـد #مغـیره و بـِ طعـنه میگفـت..
- سـلآمِ گـرمِ مرا خدمـتِ پـدر برسـان.. 🥀🖤
#زهـرایحیـدر
بعد رفتنـت بـهم میخنـدن..
میگـن خـآنومـشو تو خونـش،
جلـو چشاش زدن و نتونسـت کاری کنـه..
- مـنو هرجـا میبـینه #قنفـذِ پسـت
- غـَلاف شمـشیـرِشـو نشــون میـده
- از روی نامـوسِ علـی پاهامـو برنـداشتـم
- من داغـِه #محـسنو روی دلِ باباش گزاشتـم 🥀