فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
یہ کاردستے
محـــــرمی خوشگڵ داریم
کیا آمـــــاده هستن؟ 💪
#محرم
#کاردستی
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 #قصههای_عزیز | قسمت اول
🔸همه مادربزرگهای دنیا توی جیبهاشون کنار نخودچی کشمش یه عالمه داستان و قصه دارن که هر بار وقتی اونها رو برامون تعریف میکنن میتوننن ساعتها به فکر فرو ببرنمون یا شگفتزدهمون کنن.
🔸عزیز جون قصه ما یه دونه از همین مادربزرگهاست کسی که قراره هر شب محرم از پرشالش برامون قصه بگه قصههای واقعی از ماجراها و روزهایی که نبودیم و آدمهایی که هیچ وقت از نزدیک ندیدیمشون.
نویسنده: حامد عسکری
#قصه_شب
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#رمان
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_چهل_نه
وقتی از میز فاصله گرفت من سریع از کافه بیرون زدم هنوز به سر خیابان نرسیده بودم که صدایش را شنیدم :
آقای رسولی چند لحظه ... آقای رسولی
نفس نفس زدن هایش نشان میداد اون مسیر را دویده ... منتظرش نماندم و اولین تاکسی را سوار شدم ...
با خودم گفتم به تو چه ربطی داره که من میخوام چیکار کنم ... ؟ دختره ی پرو ...
تو خیابونا پرسه میزدم و منتظر یه فرصت بودم ، رفتم پیش یکی از رفقام اینقدر مشروب خوردم که مرگ راحتی داشته باشم ...
همین که پا به خونه گذاشتم دیدم استاد حسینی داخل محوطه نشسته با تعجب بهش نگاه کردم که صدای مهدا بهم فهماند تمام این مدت دنبالم بوده ...
ـ آقا امیر الان حالتون خوب نیست ... میخوایـــ...
نذاشتم حرفش تموم بشه و سیلی محکمی نثارش کردم ...
هر حرفی از دهنم در میومد بارش می کردم حالم خوب نبود ...
اما تنها چیزی که ازش دیدم یه هاله اشک بود ...
نه فریاد نه فحش نه ...
بدون توجه به بغض گلوگیرش و نگاه پر از سوال استاد ، از پله های آپارتمانم بالا رفتم
به پشت بام که رسیدم حس کردم همه چیز تمومه ....
طولی نکشید که لبه ساختمان ایستادم با مرگ فاصله ای نداشتم ... پریدم ... ولی دستی با قدرت نگهم داشت وقتی نگاه کردم دیدم ....
همون دختری که جای پنج تا انگشتم روی صورتش مونده نجاتم داده ...
هر چی خواستم دستمو از دستش بیرون بکشم نشد که نشد ... مغزم درست کار نمیکرد من فقط مرگو میخواستم ...
با تمام جونی که داشتم اونم کشیدم بسمت خودم که تکیه اشو از لبه ی پشت بام از دست داد و اونم پرت شد ولی به موقع با دست آزادش سکو رو گرفت عربده میکشید و میخواستم ولم کنه ولی ....
اینقدر با ناخونام روی دستش کشیدم که دستش خون افتاد ...
یه لحظه انگار فکری به ذهنش اومده باشه با شتاب منو پرت کرد منم با خیال اینکه راحت میشم از این زندگی مطیعانه عمل کردم ...
با ضربه صورتم به کف پشت بام متوجه شدم اون نجاتم داده ولی هنوز خودش آویزون بود ...
برایم عجیب بود اینهمه قدرت از یه دختر...
اصلا تو حال خودم نبودم و متوجه نشده بودم ، علاوه بر استادحسینی و همسایه ها ، آتش نشانی و پلیس هم حاضرن...
نفهمیدم مهدا خانوم چه طوری نجات پیدا کرد و بی حال یه گوشه نشسته بودم که خواستن منو بجرم اقدام به قتل ببرن زندان ولی ....
باز هم مهدا نذاشت واقعا نمیخواستم بکشمش فقط میخواستم خودمو از بین ببرم اون شب آمبولانسی که خبر شده بود دست مهدا خانومو بست و به حال روز ندار من رسید ...
وقتی اوضاع آروم شد خانم فاتح تونست منو از دست پلیس و بیمارستان نجات بده و ثابت کنه در اون لحظه واقعا مشکل روخی داشتم نیمه شب شده بود ...
وقتی از آگاهی بیرون اومدیم یه پسر جوون با یه آقای دیگه که از آشنا های مهدا بودن همراه من اومدن خونه تا مراقبم باشن کار دست خودم ندم ...
بعدا فهمیدم یکیش برادرش بود و دیگری شوهر دوستش ، برادرش که اینقدر شوخ طبع بود تا منو نخندوند ولم نکرد ...
بعد از اون اتفاق هر روز مثل یه پرستار که به بیمارش میرسه همراه برادرش به دیدنم میومد تقریبا دو ماه گذشت تا به زندگی برگردم ... زمان و مکان از دستم خارج شده بود ... که ....
#ادامه_دارد...
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
سلام برحسین❤️🏴🏴🏴
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
میگویند
برای کلبه کوچک همسایهات،
چراغی آرزو کن،
قطعأ حوالی خانه تونیز،
روشن خواهد شد.
من خورشید را
برای خانه دلتان آرزو میکنم
تا هم گرم باشد وهم سرشار
از روشنایی ...
ســـلام صبحتون بهشتی
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#زندگی_جانم
شیطان خیلی تلاش میکند که بین زن و شوهر را به هم بزند و اگر زد همانجا جشن بگیرد،در مقابل خداوند به وسیله علم وحکمت به ما در مقابل شیطان کمک میکند و ما میتوانیم باسلاحی به نام گذشت و مهربانی
در مقابل شیطان که به سلاح سؤ ظن و تکبر مجهز است بایستیم،
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خوشمزه_امروز
اینتوپکخرمایی ها هم خوشمزست همفوقالعاده موقوی
مواد لازم 👇
خرما یکبسته
بیسکوییت بتی پور یکبسته
گردو ۱۰۰گرم
ابتدا روی خرما آب جوش بریزید تا پوست خرما راحت جدا بشه
سپس درون میکسر ریخته بیسکوییت وگردو را اضافه کرده تا کاملا باهم میکس بشن
سپس اندازه گردو برداشته ودرون دست گرد کنید و درون پودر های دلخواه بغلطانید و تمام به همینراحتی این توپک های خوشمزه آماده میشه
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#سایه_ی_سر
همسرداری را از از علما یاد بگیریم
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#خوبه_که_بدونیم
🔺 تنفس شکمی(دیافراگمی)
✨کاملاً راحت و ریلکس به پشت، روی زمین دراز بکشید، پاها جمع و کف پاها روی زمین با فاصله ۲۰ تا۳۰ سانتی متر و دست ها صاف روی زمین کنار بدن باشد.
😮 آرام از طریق بینی نفس بکشید، طوریکه شکمتان آرام به سمت بالا بیاید نه قفسهی سینه.
✪← نفس را کمی حبس کنید، سپس آرام بازدم کنید طوری که شکم به نرمی به سمت داخل جمع شود.
✔️بدون هیچ مکثی ۲ تا ۳ بار این عمل را تکرار کنید. سپس، یک دقیقه تنفس طبیعی داشته باشید.
✿بلافاصله کل این تمرین را ۲تا۳ بار تکرار کنید. بعد از چهار یا پنج بار انجام این تمرین، شما میتوانید، حرکت پرده دیافراگم خود را به خوبی احساس کنید.
📌با انجام این تمرین اندامهای داخلی از طریق پرده دیافراگم ماساژ داده میشوند و سبب بهبود عملکرد قلب نیز میشود. همچنین ترشحات هورمونی و گردش خون در بدن تحریک شده و حوزه اندامهای گوارشی، از انرژی بالایی برخوردار میشوند.
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#نسل_طاهر²🌺
💎 در دعاهای تان تاکید کنید که خداوند فرزندتان را از شر شیطان حفظ کند.
💎 ذریه ی طیبه از خداوند بخواهید.
💎 ما به یک ناصح امین که پند بدهد احتیاج داریم.
💎 حتما به همراه همسرتان در جلسات اخلاقی و موعظه شرکت کنید. این یک سوپاپ اطمینان است که در زندگی تان انحرافی پیش نیاید.
💎 مادرانی که برای اداره امور خانه وقت کم می آورند تسبیحات خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را بعد از هر نماز واجب ترک نکنند. توسعه وقت پیدا خواهند کرد.
💎 با بچه ها زیاد بازی کنید.
استادهمیز
═♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#رمان
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت_پنجاهم
یه روز با برادرش اومدن خونه برای ناهار دادن به من بالاخره زبون بار کردم و ازش پرسیدم :
ـ ببخشید امروز چندمه ؟
انگار دنیا رو بهش داده باشن گفت : ۲۵ اسفند ... تقریبا ۵۰ روز گذشته
فهمیده بود سوالمو ، لحظه ای یاد مادرم افتادم با همون لباسای خونگی از در بیرون زدم . نمیدونستم چه بلایی سرش اومده ...
همین طور وسط خیابون کلافه دور خودم میچرخیدم که باز همون دستا منو از تصادف حتمی نجات داد ... وقتی بخودم اومدم متوجه راننده شاکی شدم که سرش فریاد میزد ...
ـ عذر میخوام آقا حق با شماست برادر من زیاد حالشون خوب نیست ....
بعد از کلی التماس و عذر خواهی دست از سرمون برداشت سردم شده بود بعد از مرگ هیوا فقط به جسم و روحم آسیب زده بودم ...
شال بافتشو هنوز نگه داشتم اون روز خیلی گرما بخش بود ... وقتی مرصاد شال خواهرشو روی شونم گذاشت یه لحظه حضور مادرمو حس کردم ...
اون گرمای محبت دوباره منو یاد مادرم انداخت برای همین فورا پرسیدم : از مادر خبر داری ؟ کجاست ؟ حالش چطوره ؟
ـ نگران ایشون نباشین تو این دو ماه من همه ی روز های فرد که شما به دیدنشون میرفتین پیششون بودم تنها نموندن
نمی دونستم این همه محبتو چطوری جبران کنم ... اینقدر با برادرش حواسشون به زندگیم بود و خوب ادارش کرده بودن که هیچ وقت خودم نمی تونستم ... حتی از رئیس شرکتم فرجه گرفته بودن ... در اون دو ماه من هیچی از دست ندادم جز خود باطلمو .... دنیا یه جور دیگه باهام کنار اومد ...
شوهر دوستش خیلی هوامو داشت و کمکم کرد جور دیگه ای زندگی کنم ... سید هادی و مرصاد اغلب مراسمای هیئت منو با خودشون میبردن ... خیلی چیزا عوض شد
بخاطر مراقبت های مهدا خانوم حال مادرم خیلی بهتر شد و الان باهم زندگی میکنیم اینقدر بهش وابسته شده که هر هفته باید مهدا خانومو ببینه ، حس میکنم به آرام خودش رسیده ...
اولین عیدی بود که ما هم مهمون داشتیم مادرم تازه برگشته بود خونه روز اول عید که همه برای خانوادشون وقت میذارن مهدا ، مرصاد ، سید هادی و خانومش اومدن پیش ما خیلی ساعات خوبی بود طوری با مادرم هم حرف میشد که انگار همسن و سالن .... !
از اون قضیه تقریبا یک سال میگذره ، امروز سالگرد هیواست ... اما به من اجازه نمیدن برم پیشش ، پنج شنبه ها با مهدا خانوم و مرصاد میریم سر خاکش
اونا میگن بخاطر گلزار شهدا میان اما من میدونم که مهدا هنوز میترسه دوباره بزنه بسرم ....
نگاهی به محمدحسین کرد و ادامه داد ؛ حالا متوجه شدین چرا اینقدر برام آدم ارزشمندیه ؟!
ـ درک میکنم .
ـ استاد حسینی همیشه باهاش دشمن بود ، خیلی مشکل داشتن عمدا بهش نمره نمیداد و به هر صورتی سعی داشت اذیتش کنه معتقد بود امله یا یه آدم بی سواد و بی احساسه اما وقتی شاهد رفتارش با من شد ، فهمید این خانوم کیه
ـ من نمی دونستم مهراد باهاش مشکل داشته ، یه زمانی میگفت از یه دختر چادری بدش میاد و از دست گل هایی که به آب داده بود گفت
ـ حتما منطورشون مهدا خانوم بوده چون جز ایشون همه دخترا عاشق استادن
با این حرف امیر ، محمدحسین خندید و گفت : بس بچه خوشتیپه
ـ بنظر من شما بهترین ، خیلی شباهت دارین هر دو حسینی هستین ، نکنه برادرین ؟
ـ نه پسر عمومه
ـ ببخشید ولی خیلی متفاوتین
ـ کلا خانوادگی متفاوتیم
ـ درست ، موفق باشین بابت امروز هم واقعا ممنونو متاسفم آقای دکتر .
ـ نه این چه حرفیه ، با من راحت باش ، مثل یه رفیق
دستش را روی شانه امیر گذاشت و ادامه داد : منو محمدحسین صدا کن
ـ ممنونم .
ـ فهمیدم قضیه چی بود ، دمت گرم پسر خیلی خوشحال شدم اینقدر غیرتمندی
ـ شما لطف دارین
ـ حالا اینقدر سر به زیر و مودب رفتار کن تا به غلامی قبولت کنم دخترمو دو دستی بسپارم دستتا
هر دو خندیدند که مهدا با چشم های متعجب به آنها نگاه کرد و با خودش گفت با فاصله دو تا نماز من قضیه این شکلی شد ؟!
&ادامه دارد ...
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند😭
سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند
سلام بر پیشواى دین
سلام بر حسین
یا سیدالشهدا
🏴السلام علی الحُسین
🏴وعلی علی بن الحُسین
🏴وَعلی اولادالحسین
🏴وعَلی اصحاب الحسین
سلام صبح تون حسینی
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#حس_خوب
رفیق!
به هیچکس وابسته نشو
الّا حسین(ع)
بهترینها تا ورودیِ قبر هستن باهات
اما حسین(ع)..!
الی الابد...
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
#سبک__زندگی
#استاد_قرائتی
❌ازدواج نوبتی نیست...
میتوانیم برای ازدواج بچههایمان اقدام کنیم، میگوییم: حالا باشد بعد. سربازیاش تمام شود. دو تا برادر جلوتر از او هست... ازدواج مثل زاییدن است. به زن زائو نمیشود گفت: ... صبر کن هجده نفر بزایند بعد تو...
ممکن است هجده نفر بزایند این بمیرد. زایشگاه نوبتی نیست. باید دید چه کسی زود میزاید. آنکسی که به زاییدن نزدیکتر است باید اتاق زایمان برود ...
گاهی وقتها برادر دوم یا خواهر دوم اگر ازدواج نکند خطرناک است، دو تا برادر جلوتر است، خوب جلوتر باشد. نوبتی نیست. همه جا نوبت درست نیست.
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
🌱ایده گلسر براماه محرم 🌺🖤
🪡🧵
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎙 زن هم باید نگاهش را کنترل کند!
🔴 #استاد_عباسی
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ
هر وقت خانومم قهر میکنه ، سریع دوتا استوری غمگین از اینجا بر میدارم می زنم عین ... پشیمون برمیگرده 😂😵💫 :
https://eitaa.com/joinchat/3428057322Cbc6d6f4f93
میخوای عشقتو بهش ثابت کنی؟! این متنو براش بفرس👊🏽
یک مـــــرد را اینـــــگونه عـاشق کـن👇
https://eitaa.com/joinchat/3428057322Cbc6d6f4f93
#عاشقانه_مذهبی
#جملاتی که قلب زنان را آرام میکند😍
#خوشمزه_امروز
#لواشک_آلو_قرمز 😋
🔸آلوقرمزاکیلو ،آب۲پیمانه،نمک به میزان لازم. ابتدا آلوها رو بشویید و درصورت تمایل ان ها را نصف کنید و هسته ی انها را جداکنید و همچنین می توانید ازالو کامل استفاده کنید .۲الوهارابه قابلمه منتقل کنید وروی حرارت ملایم اجاق گاز قراردهد نمک و ۲پیمانه اب اضافه کنید تامانع از ته گرفتن شود. ۳،پس از اینکه الوها کاملا له شدن ازروی حرارت بردارید واجازه دهیدکمی خنک شود سپس به وسیله ی گوشت کوب برقی یا مخلوط کن الوهارو پوره کنید اگراز الو کامل وباهسته استفاده کردید الوهارا درون سبد بریزید با پشت قاشق ان هارا نرم کنید تاهسته وپوسته الوجداشودودرنهات به پوره الو حاصل می شود ود سپس روی ظرف سلفون کشیده پهن میکنیم وسپس درمقابل گرمای خورشید قراردهید تا اب لواشک تبخیر شود وخشک شود
═══♥️ℒℴνℯ♥️══
💖@sahele_aramesh313💍
#برساحــــــــــل_آرامشــــــــــࢪ