eitaa logo
[ســآحـِݪ‌‌ِآࢪامـِشٰ]
1.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
570 ویدیو
16 فایل
+ بیمܢ ِگـِرداب بہ دݪ‌ داشـتم امّـا تـو رسیـدۍ؛ ڪه شـدۍ ساحــݪ‌ ِأمـن ِمـنو کـشتـۍِ نجاتمܢٰ . . ࿐ ⇠‌محتوا؟ : ز گهواره تا گور؛ بصیرت بجوی . . [صرفأ جهتِ درست حسابی شدن! ] ⇠کـُپی؟ تا أبـد حلال شد ∞ . . ‌ ‌خآدم؛ @spegirl
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️آقای مدّاح، آقای منبری، آقای هیئتی! خواندن روضه‌ی در و دیوار در این ایّام، واجب است؛ امّا کافی نیست... باید بگویی چه شد که دشمن جرأت کرد، چنین جسارتی به دختر پیامبر(ص) روا دارد؟! باید بگویی که حضرت زهرا(س)، چهل شب به همراه امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع)، در خانه‌ی مهاجرین و انصار رفت و از آن‌ها خواست که حق را بگویند! تا به آنچه در روز غدیر دیده بودند عمل کنند؛ تا سکوت‌شان را بشکنند و با بی‌طرفی، دشمن را یاری نکنند... 🍃امّا چه شد؟! جز چهار پنج نفر، بقیه پای کار نیامدند و در لانه‌هایشان خزیدند... پس جرأت نانجیب‌ها، از بی‌جرأتی خواص بود، از بی‌جرأتی کسانی بود که غدیر را دیدند، اما سکوت کردند! این چنین شد که زور لگد دشمن قوت گرفت و دخت نبی را اینچنین بین در و دیوار... بگذریم! آری گریه کن پای این روضه‌ها، امّا بدان که در این بزم، جایی برای «بی‌طرفی» نیست... التماس دعا 💔
● مستقیم آقا...آقامستقیم! 🚕 وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟ ○ گفت: اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕 ● میدونم .....ولی عزادارم! ○ "شرمنده" 😟 و ضبط رو خاموش کرد. ○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟ ● بله .... ○ واقعا تسلیت میگم. خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔 ● خدا رحمتش کنه ○ خدا مادر شمارم بیامرزه... بعد پرسید ○ مادر شما هم مریض بودن؟ ● گفتم :نه.مجروح بود.... ○ مجروح جنگی؟؟ یاشیمیایی بود؟؟😳 ● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرمادرم و زدنش. ○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟ ● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم..... ○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳 ● آره... مادرم بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭 ○ ببخشیدا...عجب پست بودن! بغضم گرفت ... سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحت هستید....😕 ● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه باشه... ○ آخ آخ... جوون بودن؟؟ ● آره ...💔 ○ گرفتی ما رو ؟؟؟؟؟ شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒 حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله مادرسادات نیست بلکه مادرتمام شیعه ها .....🥀 یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶 ○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچ‌وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔 ● لحظاتی به سکوت گذشت ○ یه سی‌دی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه.... .. خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط. چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد. 🎼تویی ارباب دل من💔 من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 🥀💔
ما گدایانِ علی ریزه خور فاطمه‌ایم جان فدای کرمت حضرت زهرایِ علی!
🔅سخت است ولی همیشه بر سر دارم 🔅من چـــــادری ام،نشان بــرتر دارم 🔅بگذارکه هرکه،هرچه خـــــواهد گوید 🔅من ارثـــیّه حــضرت مادر دارم @sahele_aramesh
164.3K
أربابـــ‌م..! تنگــ‌ه دلــم بــ‌رآ حــ‌رم أربابـــ‌م..! روضــ‌ه نیـ‌آم کجـ‌آ بــ‌رم أربابــ‌م..! دستــ‌ی بکـ‌ش روی سـ‌رم أربابــ‌م... 🖤🔊
آخرای یکم دلی بخونیم..
72.4K
حلالــ‌م کن حیــ‌در نیومــد..
172.8K
زهــ‌رای حیــدر.. بعـدِ تـو دنـ‌یا نمیسـ‌ازه به ما دنیــای حیــدر..
ایـ‌ن روزا کـه مولامون و یتیـ‌ماش عزادار مـ‌ادرن تنـ‌ها کاری ک از دستـ‌مون بر میاد همـ‌دردیه ن فـ‌قط با اشک و سیـ‌نه زنی.. در کنار اینا بایــ‌د سعـ‌ی کنیم کارایی کنـ‌یم که لبخنـ‌د رو لباشـ‌ون بشیـ‌نه دست پدر مادرامونو ببوسیم اگه در قید حیات نیستن براشون خیرات کنیم نذری بدیم هرچند کوچیک یه جعبه خرما چند تا ساندویچ برا کوچولو ها به احترام این ایام مشکی بپوشیم دعای فرج بخونیم حجابمونو سفت بچسبیم نماز اول وقت یادمون نره اگه انجام کاری که یکی ازمون خواسته برامون زحمت داره نیت کنیم.،به عشق مادرم، به عشق اشک غربت مولام.،این کارو میکنم.. سعی کنیم تا جایی ک از دستمون بر میاد در حد خودمون مشکلات اطرافیان و حل کنیم.. حتی شده با اوردن یه لیوان اب موقع تشنگیشون بقول حضرت اقا فاطمیه رزق سالانس باید ازش یاد بگیریم از هیئت ها فقط اشک و سینه زنیش نـَمونه خودمونو بسازیم مثلا اینجوری ک امسال از فاطمیه تا فاطمیه بعدی سعی میکنم هنگام مواجهه با نامحرم چشمامو کنترل کنم. نمازمو با حضور قلب بخونم پشت سر کسی حرف نزنم اخلاقمو فاطمی کنم و.. باید مارو بسازه..
76.1K
حلـآلم کن مـ‌ادر.. افتادی دیدم مــ‌ن هرچی قدبلنــ‌دی کردم نرسیـدم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صــ‌بحِ روزِ ســ‌ه‌شنبــ‌ه، مـَن.. پـ‌آشـ‌دم با دو چشــ‌مِ خیـ‌س.. دیـ‌دم إنـ‌گآر تـؤی ایـ‌ن شهـ‌ر.. هیـ‌چکی عیـ‌نِ خیـ‌آلـ‌ش نیس.. إنـ‌گآر نَ إنـ‌گآر.. 🥀🖤 @sahele_aramesh
تـ‌سلیـ‌ت امام زمـ‌انـ‌م.. 💔 هـ‌رجای دنـ‌یا ک عـ‌زادار مادرتـ‌ی غصـ‌ه دارِ دردهاش.. جوونـ‌یش.. پهلـ‌وش.. بـ‌ازوش.. صـ‌ورت کبـ‌ودش.. پـ‌آ‌به‌مـ‌اه بودنش.. ما نـ‌وکراتو هم شـ‌ریک بدون تو غمــ‌ت.. ــ مـ‌اهم بی‌مـ‌ادر شدیم ــ🥀💔 بـ‌رامون دعـ‌ا کن.. که بمـ‌ونیم تو دم‌ودستگـ‌اهِ نوکری، سیـ‌نه‌زنی هیـأت،روضـ‌ه.. دعـ‌ا کن همـ‌یشه برا مصیـ‌بـ‌تِ حسیـ‌ن؏‌ و غربـ‌ت علـ‌ی؏‌ و درد و رنـ‌ج مادرمـ‌ون چشمـ‌امون ببـ‌آره.. +آقـآ خـؤدت یـ‌ه کاری کـ‌ن،کـِ بمـ‌ونـ‌م تـ‌و ایـ‌ن مسیـ‌ر.. +تـ‌ویی تـ‌و،کـ‌شتیِ نجـ‌ات،بیـ‌آ و دستـ‌مـ‌و بگیـ‌ر 🖤
بـِ چشمـ‌امـ‌ون التـ‌ماس کـ‌نیم این روزا با یتیـ‌مای علـ‌ی؏‌ گـریـ‌ه کنـه.. 💔 إی‌چشــ‌م..! گـَر نبـ‌آری زیـ‌ن سبـ‌ب ، آتـش بـِ جـ‌آنـ‌م میـ‌زنی چـ‌ون عَـ‌لآجـ‌ی جـ‌ز در ایـ‌ن خـ‌انـه بـ‌آریـ‌دن نـ‌دارم مـ‌ن.. 🥀 ✍🏼
من صفِ‌اوّلِ هر غـ‌زوه به‌میـ‌دان رفتـ‌م ولی اندازه‌ی تو زخـــــ‌م ندارم، زهــ‌را💔
ایـ‌ن شبا بـ‌اید مثـ‌ل برا مـ‌ادر گریـه کنیـ‌م اصـ‌ن انگـ‌ار ن انگـ‌ار سـردآره.. انـ‌گار ن انگـ‌ار فرمانــ‌دس.. تو روضه مثـ‌ل بچـه‌ها گریـه میکـ‌رد💔
دیدیـ‌ن وقـ‌تی یه مـ‌ریضـ‌ی از دنـ‌یا میره خـ‌انوادش بقولـی ناز میدن طرفو؟ .. الان بـی‌بـی زیـ‌نب داره نـ‌از میده مآدرشو... ..! الهـ‌ی دختـ‌رت برات بمیــ‌ره دیگـ‌ه راحـ‌ت شدی مادر.. دیگـ‌ه بـآزوهات درد نمیکنـه.. دیگـ‌ه از زخـ‌مِ پهـلوت خـ‌ون تـآزه نمیاد.. دیگـ‌ه از درد کمـ‌ر هی ایـ‌ن پهلو اون پهلو نمیشی.. دیگـ‌ه مجبور نیستی صـ‌ورت کبــودتـو أز بابا قایـ‌م کنی.. دیگـ‌ه بعـ‌د از دو قـ‌دم راه رفـتـ‌ن نمـ‌یافتی مادر... دیگـ‌ه لازم نیسـ‌ت با دردِ بازوت موهـ‌امو شونه کنی، خونه رو جـ‌ارو کنی.. دیگـ‌ه تموم شد.. دیگـ‌ه از دردات راحـ‌ت شدی مـ‌ادر.. 🖤🥀
- تشــ‌ر میزدن هـی به در میــ‌زدن - به باغِـه بی بـ‌ار تبـ‌ر میـ‌زدن - تشــ‌ر میزدن هـی به در میــ‌‌زدن - به نامـ‌وسِ حـیـ‌در نـ‌ظـَر میـ‌زدن - تا صـ‌داش کـ‌ردن، هی نگـ‌اش کـ‌ردن - یـ‌اد علـ‌یو کینـ‌ه هـ‌اش کـ‌ردن - نه رحـ‌می به طفـ‌له تـ‌و راش کـ‌ردن - حسـ‌ن پسـ‌رش رو عصـ‌اش کـ‌ردن
یهـ‌و دید یه خانومی که دست به پهلو گرفته نزدیک تنور شده.. سرو بغل گرفته و حـ‌رف میزنه.. 💔 حسیـن‌جانــم.. ـ با قامتــی خمیده و با صورتــی کبود.. ـ کنــجِ تنــورِ کوفــه کِشـآندِه مرا سـَرت.. ـ پیشـآنی أت شکسـته و موهــات کم شده.. ـ خاکـسترِ تنور چه آورده بـَر سـَرت..
ـ مــ‌ن را ببخـ‌ش که غربتـ‌م نگـ‌ذاشـ‌ت فـ‌اطـ‌مه یـ‌ک ختـ‌مِ باشـ‌کوه بگـ‌یرم بـ‌رای‌تو..
ـ دمِ مـ‌رگ بایـ‌د خـ‌دا خـ‌دا بگـه ـ درد و دل هاشـ‌و تـ‌و ربنـ‌ا بگـه.. ـ حسـ‌رتـِ‌ش داره علی رو مـیکـُ‌شه ـ محسنـ‌ش نشـ‌د یـه بار بـ‌ابـ‌ا بگـه.. 💔
مـ‌آدره ما بیـ‌نِ در و دیوار کـِ مـ‌وند فضـةی خادمـه رو صدا زد.. جـ‌وری زندگـ‌ی کنـ‌یم کـِ بانو بهـ‌مون بگه: فلانی!.. ایـ‌ن کارو بـ‌رام انجـآم بده.. شـ‌ب اولِ قبـ‌رمـو‌ن بگـهـ: پاشـو بـ‌رام گریـه کن. تو روضـ‌ه ها خیـلی گریـه کنه خوبی بودی و میدیدم با شالِ عزات أشکاتو پاک میکنی. پاشـ‌و برام سیـ‌نه بزن. برا حسـ‌ینم تو هیـ‌ئت انقـ‌در سـ‌ینه زدی کفِ دستـ‌ات قـ‌رمز شده بود. دیدم برا همدردی با عـﷺـلی و یتیمام مشکی پوشیدی، برا حرمتی که این ایام نگه داشتی و گناه نکردی؛ راضـ‌یَـم ازتــ.. ـ حـ‌ساب کـتآبـ‌ت با خـ‌ودم ـ💔
‌قربون‌اون‌مادری‌کہ میگفت‌اسماءدستموبگیر کمک‌کن‌بلندشم‌برم‌خودم‌دروبراعلی‌بازکنم . . اسماءمیگفت‌نہ‌خانم‌شماپھلوت‌شکسته💔! من‌میرم‌فاطمہ‌دست‌بہ‌پھلوبلندمیشد بااخم‌ازدردولبخنددرروبه‌روی‌ علی‌بازمیکرد🙂:)) 💔🚶🏾‍♂'!
- نخلی که شکـ‌سته ثمــ‌رش را نزنـ‌ید - مـ‌رغی که زمیـ‌ن خورده پـ‌رش را نزنـ‌ید - دیدیـ‌د اگــ‌ر که دسـ‌ت مردی بسـتسـ‌ت - دیـ‌گر درِ خانـ‌ه همـ‌سرش را نزنـ‌ید..💔🥀
فـ‌اطـ‌مه جــآن.. ـ با تــوأم حسرتِ هم‌ صحبتی‌ام هست، ولی.. ـ سنــ‌گ را با چه زبانی به ســ‌خن وادارم..؟💔
امـ‌أ ایـ‌ن روزا شده وردِ زبـ‌ونـ‌ش.. ـ بـعد از تو زهــرآٰ، خـَـزونی شـ‌ده شـ‌ب و روزم.. کنـ‌جِ ایــ‌ن‌خـ‌ونه، مثـه درِ سـ‌وخـ‌ته مـی‌سـ‌وزم.. سـَر اومد با غـ‌مـِ‌ت، دیـ‌گه صـ‌برِ عـ‌لی قبـ‌رِ مـ‌خفـیِ‌تو، شـ‌ده قبـ‌رِ عـ‌لی ـ ـ تـ‌و کـه با دلِ‌خون، رفـ‌تـی.. با یـه قدِکـَـمون، رفـ‌تـی.. غـم‌و داغِ تـ‌و پـیـ‌رَم کـَرد، آخـه‌خیـ‌لی جـَوون رفـ‌تـی.. ـ🥀