‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
نکته اے در روحیات ایشان که براے
من خیلی جالب بود ، محبوبیت حضرت
آقا نزد او بود ؛ به شدت به رهبرے علاقھمند
بود، همیشه در بحث ها به فرمایشات حضرت
آقا استناد مےکرد و با ایمان قلبی به ایشان
پایبند بود. شاید براے ما که نزدیک ایشان
هستیم جاے افسوس دارد که کسے با این
فاصله و دورے این قدر به آقا علاقھمند
است و اطاعت پذیر او.. اما ما هنوز این
گونه نیستیم!!
چند بارے دیدار آقا رفته بود و همیشه
خیلے مشتاقانه از دیدارش با آقا سخن
میگفت؛ اشتیاق او در این دیدار ها و در
روایتے که از دیدارها داشت براے من
جالب بود ..
-سیدکمیلباقرزاده🎙
#شهید_جهاد_مغنیه
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
بنویسید به روی قبرُ به روی کفنم
من حسینی شدهی دست امامِ حسنم .
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
کارخـٰاصۍنیـٰازنیستبکنیم،
کافیهکارهـٰاۍروزمرھمونرو
بخـٰاطرخداانجـٰامبدیم،
اگرتواینڪارزرنگبـٰاشۍ
شکنکنشھیدبعدۍتویـۍ... .
#شھیدابراهیمهمت
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
-
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد ؛
هر حرفی که میخواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟!
بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و ... ختم میشود.
#شهیدمحمدهادیذوالقاری
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
میگفت:
همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید.
پرسیدم چرا؟
گفت:اینا چشماشون معجزه میکنه
هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه
نگاهتون بهش بخوره...
#شهید_احمد_مشلب
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
میگفت: همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید. پرسیدم چرا؟ گفت:اینا چشماشون معجزه میکنه
رفقا؛این نکته روی پس زمینه های موبایلهامون هم کمک کننده هست ..
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
امام حسن مجتبی فرمودند:
کسی که قرآن را با دقّت قرائت نمايد، در پايان آن اگر مصلحت باشد دعايش سريع مستجاب خواهد شد و اگر مصلحت نباشد در آينده مستجاب می گردد:)
دعوات راوندی ص۲۴
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
_وقتی یکی از دخترای محل به ابراهیم هادی گیر داده بود ...
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_احمد_نیری
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
و روایت عاشقان اینگونه بود:
که ما سینه زدیم
آنها بیصدا باریدند ..
از هر چه که ما دم زدیم
آنها به عین دیدند ؛
و خلاصه ما مدعیان صف اول بودیم
اما از آخر مجلس شهدا را چیدند♥️(:
پ.ن: ثانیه های آخر کلیپ سینه زنی
برادر شهیدمون ازنمونه کلیپ های درخواستی
شماعزیزان ...
‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
_
با چندتا از خانواده های سپاه توی یه خونه ساڪن شده بودیم.یه روز که حمید از منطقه اومد
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم.
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تڪرار ڪردم.
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد.
نگاه کردم ، دیدم داره گریه میڪنه، جا خوردم.
گفتم:" تو خیلی بی انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟"
سرش رو بالا آورد و گفت: "فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی من اصلا از جبهه برنمیگردم"
#شهیدحمیدباکری
سلام علیکم .
رفقا سعی کنید امشب این سه صوت که درمجموعه اعجاز تهیه شدند گوش بدید؛
کمک کنندهمیتونهباشه ..