فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
👤 با صدای ملکوتی مرحوم #سید_هاشم_حداد از شاگردان مرحوم آقا سید علی #قاضی ره ( فایل اصلی اینجا )
دعای #هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
طرح #برداشت_من هفته 37 از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه ✳️ عبارت
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند `
گفته اند:در راه رسیدن به کمال،تحول و دگرگونی ،باید از درون آغاز شود.بذر معرفت در فطرت انسان،به ودیعه گذاشته شده است.این انسان است که با بندگی خداوند،آن را پرورش میدهد ،آبیاری میکند تاشکوفا شده و به ثمر بنشیند.
ثمره درونی آن :اینکه ،الهی جز خدا در دل راه ندهد...لوکان فیهما آلهة الا الله لفسدتا....و
ثمره بیرونی:همین فراز دعا:«خدایا آنقدر قدرت روحی به من عطا کن،تا بتوانم دربرابر آنکس که مرا ترک کرده،بانیکی وبخشش تلافی کنم.»
امام هادی علیه السلام :هرکه بذر خوبی بکارد،شادمانی بدرود،وهرکه تخم بدی بیفشاند،پشیمانی بدرود.
يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام و بسط آيين الهى محبت و الفتى بود كه به قضاى خداوند و در پرتو يكتاپرستى در قلوب مسلمانان ايجاد شد و اين سرمايهى گرانقدر فقط در پرتو عنايت باريتعالى نصيب مسلمانان گرديد و قرآن شريف در اين باره فرموده است:
و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم.
خداوند در دلهاى آنان ايجاد الفت و محبت نمود و تو اى رسول گرامى اگر تمام آنچه را در زمين است انفاق مىنمودى نمىتوانستى آن الفت را در قلوب مسلمين ايجاد نمايى، ولى خداوند اين الفت را به وجود آورد.
ابىبصير مىگويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: مومن برادر مومن است، همانند يك جسد، اگر عضوى از بدن بيمار شود درد و ناراحتى عضو بيمار در تمام بدن اثر مىگذارد، گويى همهى بدن دردمند است.
محبت و الفت بىنظير مسلمانان در صدر اسلام موجب شد كه آنان به عز و عظمت رسيدند و دين خدا را با سرعت نشر دادند.
بدون ترديد، بقاى عز و بزرگى مسلمين در اين است كه وحدت و الفت آنها پايدار بماند و ضعف و سستى در آن راه نيابد.
از اين رو اسلام براى ابقاى آن سرمايهى الهى تمام گفتارها و رفتارهايى را كه موجب پراكندگى و اختلاف مىشود و به وحدت مسلمين آسيب مىرساند ممنوع اعلام نموده و مسلمانان را از آن برحذر داشته است،
و از جمله ى عوامل پراکندگی و اختلاف ، جدا شدن و فاصله گرفتن دو مسلمان از يكديگر بر اثر دلگيرى و آزردگى است و اين مفارقت و جدايى در روايات اسلامى به كلمهى «هجران» تعبير شده
و امام سجاد (ع) نيز در این جملهى دعاى مورد بحث آن كلمه را ذكر كرده است.
كلمهى «هجران»
راغب در مفردات قرآن مىگويد:
الهجر و الهجران مفارقه الانسان غيره اما بالبدن او باللسان او بالقلب.
هجر و هجران، جدايى و مفارقت انسان است از غير خودش
و اين جدايى گاه به بدن است، گاه به زبان، و گاه به دل.
هجرت انسان از شهرى به شهر ديگر جدايى بدن است،
سكوت دو نفر در مقابل يكديگر جدايى سخن است،
و تيرگى قلب و آزردگى خاطر دو نفر از هم جدايى دل است.
اما جدايى دو دوست از يكديگر در بسيارى از موارد شامل هر سه قسمت مىشود يعنى با هم سخن نمىگويند، در كنار هم نمىنشينند و محبتشان از دل يكديگر مىرود يا لااقل كاهش مىيابد.
چنين هجرانى براى دو مسلمان در دين اسلام بسيار مذموم و ناپسند است و اولياى گرامى اسلام با تعبيرهاى تند دربارهى آن سخن گفته و تاكيد نمودهاند كه دو مسلمان از هم جدا شده هر چه زودتر بايد با يكديگر آشتى كنند و تيرگيها را زايل سازند و چون ممكن است براى آن دو نفر آشتى فرضا در كوتاه مدت سنگين و تلخ باشد تاكيد شده كه مدت جدايى بيش از سه روز به طول نينجامد و بايد هر چه زودتر روابط دوستانه، قبل از پايان سه روز، برقرار گردد
رسول اكرم مىفرمود: هر يك از دو مسلمان كه از هم جدا شدند و سه روز گذشت و آشتى نكردند از برنامه ى اسلام تخلف نمودهاند و بين آن دو ولايت و محبتى برقرار نيست و هر كدام از آن دو نفر از ديگرى پيشى گرفت و با برادرش سخن گفت او روز حساب در رفتن به بهشت از دوستش پيشى مىگيرد.
و همچنين فرموده است: حلال نيست براى احدى كه به خداوند ايمان آورده است از برادر دينى خويش بيشتر از سه روز جدا شود. آن دو وقتى به هم رسيدند اين از او و او از اين روى مىگرداند و بهترين آن دو نفر كسى است كه در سلام گفتن به آن دگرى سبقت بگيرد.
امام باقر (ع) فرمود: هيچ دو نفر مسلمانى بيش از سه روز از هم جدا نمىشوند مگر آنكه من از هر دو برى و بيزارم. به حضرت عرض شد: اين برائت شايسته ى ظالم است، از مظلوم چرا؟ فرمود: چرا مظلوم در فرصت سه روز نزد ظالم نرفته كه بگويد: تقصير با من بود تا با يكديگر صلح و سازش نمايند.
امام صادق (ع) فرمود: مومن هديه اى است از خداوند به برادر مومنش. اگر موجبات سرور و صلهى او را فراهم آورد هديهى خداوند را پذيرا شده و اگر از او ببرد و قطع علاقه نمايد هديه ى الهى را رد كرده است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: اگر مسلمانى در موردى از جدايى ناگزير باشد، مراقبت كند كه بيش از سه روز به طول نينجامد و اگر بيش از سه روز شد، آتش دوزخ براى او شايستهتر است.
يكى از آثار و نتايج بد هجران دو مسلمان از يكديگر اين است كه عبادات و اعمال صحيح آن دو نفر در ايام جدايى مورد قبول باريتعالى واقع نمىشود،
عمل صحيح آن است كه مكلف وظيفه ى خود را بر وفق دستور شرع مقدس انجام دهد، اگر مجتهد است طبق فتواى خود و اگر مقلد است طبق فتواى مرجع.
قهر كردن و هجرت دو مسلمان از يكديگر بدون مجوز شرعى آنقدر مبغوض حضرت باريتعالى است كه تا آشتى نكنند و روابط دوستانه را تجديد ننمايند، خداوند عبادت صحيح آن دو را نمىپذيرد و در پيشگاه الهى مورد قبول واقع نمىشود
پیامبر اسلام به ابوذر غفارى فرموده: بپرهيز از جدايى و هجران برادرت، زيرا عمل مسلمانى كه از برادرش جدا شده و او را ترك گفته است مقبول واقع نمىشود.
#اصلاح_بين_مردم : سوال : اگر ما براى آشتى كردن مهياييم، ولى طرف مقابل حاضر نيست، آيا بايد تا آخر عمر از عبادت مقبول بىنصيب و محروم باشيم ؟
پاسخ : رسول اكرم ص : حلال نيست براى مومن كه بيش از سه روز از برادر دينيش قهر كند و او را ترك گويد.
اگر سه روز منقضى شد، اين برادر وظيفه شناس به ملاقات آن برادر برود و به او سلام كند.
اگر جواب سلامش را داد، هر دو در اجر آشتى شريك اند
و اگر جواب سلام را نداد، او به گناه برگشت نموده و سلام كننده از جدايى و هجرت خارج شده است .
و بنابراين از جهت جدايى و هجران مانعى براى قبول عبادتش وجود ندارد.
هجران روا و خوب - ناروا و بد
جدايى و هجران ناروا در اسلام، قطع روابط دوستانه ى دو مسلمان وظيفهشناس و درستكار است كه به عللى از يكديگر رنجيده خاطر گرديده و رشتهى محبتشان گسسته است.
اولياى گرامى دين از چنين هجرانى سخت ناراضى و متاثرند و به موجب رواياتى كه در بالا آمد ، آن دو مسلمان موظف اند هر چه زودتر به ملاقات هم بروند، پيوند دوستى خود را كه نمونهى برادرى اسلامى است برقرار نمايند، تجديد رابطه كنند و جدايى و هجران را به دست فراموشى بسپارند.
اما هجران يك مسلمان متشرع و درستكار از كسى كه اسما مسلمان است ولى قولا و عملا لاابالى و گناهكار، نه تنها آن جدايى مذموم نيست، بلكه عملى است بسيار پسنديده و روا، مىتوان گفت با هجران آن دو از يكديگر، مسلمانى درستكار از بلا رسته و از عذابى نجات يافته است، بايد مراقبت كند كه آن پيوند مذموم دوباره تجديد نشود و رفت و آمد برقرار نگردد.
اولياى گرامى اسلام ضمن روايات متعددى پيروان خود را از مصاحبت و همنشينى گروههاى متعدد از قبيل كذاب، فاسق، ماجن، احمق، و كسانى از اين قبيل برحذر داشته اند
امام باقر (ع) از پدرش حضرت على بن الحسين عليهماالسلام حديث نموده كه فرمود: فرزند! از مصاحبت كسانى كه كذاباند و بسيار دروغ مىگويند بپرهيز كه اينان به منزلهى سراباند، دور را براى تو نزديك جلوه مىدهند و نزديك را براى تو دور. و همچنين از مصاحبت گناهكار پرهيز كن كه او ترا به يك شكم غذا يا كمتر از آن معامله مىكند.
در روایتی دیگر آمده :
شايسته است كه مومن از اينكه ماجن را به برادرى انتخاب نمايد اجتناب كند.
لغت مىگويد «ماجن» كسى است كه از اينكه چه مىگويد و چه مىكند باك ندارد.
على عليهالسلام فرموده: با احمق مصاحبت منما كه او كار ناسنجيدهى خود را در نظرت زيبا جلوه مىدهد و دوست دارد كه تو نيز همانند او باشى.
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه از همنشينى احمق پرهيز ننمايد طولى نمىكشد كه به اخلاق او متخلق مىگردد.
اين روايت به ما مىآموزد كه افراد باايمان اين قبيل اشخاص آلوده را به دوستى نگيرند و با آنان مجالست ننمايند، اگر مسلمان متشرعى غفلت كرد و با شخص فاسق و كذابى دوست شد و مدتى با وى رفت و آمد داشت، اگر بر اثر پيشامدى رنجيدهخاطر گرديد و از وى جدا شد، اين هجران براى مسلمان متشرع پيروزى و سعادت است،
#اصلاح_بين_مردم : رواياتى كه در آشتى كردن تاكيد دارد و خاطرنشان مىكند كه جدايى دو مسلمان بيش از سه روز به طول نينجامد، شامل رفيق فاسق و كذاب نيست. اگر مسلمان متشرعى با شخصى ظاهر الصلاح دوست شد و گمان مىكرد كه او مردى است درستكار و مراقب گفتار و رفتار خويش ولى در خلال ايام دوستى مرتكب گناهى بزرگ شد، به موجب روايتى كه از امام صادق (ع) است، جداشدن از چنين دوست و مصاحبى همانند جداشدن از فاسق و كذاب بلامانع است.
عمرو بن نعمان جعفى مىگويد: امام صادق (ع) دوستى داشت كه هر جا امام مىرفت او نيز با آن حضرت بود. روزى در بازار كفاشها عبور مىكرد و با او غلامى بود از اهل سند كه پشت سر آن دو راه مىرفت. آن مرد سه بار متوجه شد و غلامش را نديد، دفعهى چهارم كه او را ديد به صداى بلند گفت: پسر زن زناكار! كجا بودى؟ تا اين سخن از دهان آن مرد خارج شد، امام صادق (ع) دست خود را بلند كرد و با شدت به پيشانى خود كوبيد. فرمود: مادرش را به زنا نسبت دادى؟ من تصور مىكردم تو ورع دارى و اكنون مىبينم فاقد ورع و تقوايى. عرض كرد: مادر او سنديه است و مشرك. فرمود: آيا نمىدانى كه هر امتى نكاحى دارد، از من دور شو. راوى مىگويد: نديدم ديگر آن دو با هم حركت كنند و راه بروند تا مرگ بين آنان جدايى افكند.
ملاحظه مىكنيد كه امام صادق (ع) با كسى كه از وى اميد ورع مىرفت دوست مىشود و با او رفت و آمد مىنمايد، اما وقتى از وى دشنامى بزرگ مىشنود و زنى را رمى به بىعفتى مىنمايد از او مىبرد و تا پايان زندگى به آن هجران ادامه مىدهد.
يكى از عوامل موثر و نافذ در هجران و جدايى دو دوست صميمى از يكديگر آزردگى و رنجش خاطر است و اين حالت روحى مىتواند علل و دلايل متعددى داشته باشد و در روايات اخلاقى اسلام، بسيارى از آنها ذكر شده است ولى مهمترين عامل تيرگى ضمير،
تحقير شخصيت رفيق و رعايت نكردن وظايف اخلاقى دربارهى اوست.
بعضى به جاى آنكه از صفا و صميميت رفيق قدردانى كنند و مورد تكريم و احترامش قرار دهند دربارهى وى بى اعتنا مىشوند، حتى احترامى كه دربارهى عادي ترين افراد معمول مىدارند دربارهى او رعايت نمىنمايند،
مثلا در مجلس وارد مىشود، به همه با گرمى دست مىدهد، و به رفيق صميمى خود كه شايسته است با گرمى بيشترى دست بدهد با سردى دست مىدهد يا اصلا دست نمىدهد.
در مجلس جشن عقد ازدواج فرزند خود براى همه كارت دعوت مىفرستد، ولى براى رفيق صميمى كارت نمىفرستد و به زبان مىگويد: شما هم در مجلس شركت كن.
اين اعمال تحقيرآميز و نظاير آن كه به عنوان صفا و صميميت دربارهى رفيق انجام مىشود ناروا و برخلاف اخلاق حميده است و اولياى دين پيروان خود را از ارتكاب آن منع نمودهاند.
على (ع) فرموده: بپرهيز از اينكه در رعايت حق برادرت به اتكاى صفا و صميميتى كه بين شما وجود دارد اهمال نمايى، چه آنكه كسى كه حق او را ضايع نمودهاى برادر تو نيست. تضييع حق دوست صميمى و آزرده ساختن او نشانهى عجز و ناتوانى رفيق وظيفه ناشناس است و على (ع) در اين باره فرموده است:
عاجزترين مردم كسى است كه نتواند در جامعه براى خود دوستان و برادرانى را به دست آورد و عاجزتر از او كسى است كه حق برادر به دست آمده را تضييع نمايد، يعنى با اين عمل ناروا پيوند دوستى را قطع كند.
حقير شمردن، مسخره كردن، شرمنده ساختن، اهانت نمودن، و هر عملى از اين قبيل كه به ارزش انسانى و شخصيت اجتماعى يك مسلمان آسيب مىرساند يا موجب جدايى دو رفيق متدين از يكديگر مىشود در اسلام ممنوع شناخته شده و علماى حديث روايات هر يك از اين اعمال را در بابى جداگانه جمعآورى نموده و در كتابهاى خود آوردهاند.
امام سجاد (ع) در دعاى «مكارمالاخلاق» در این فراز از هجران و جدايى نام برده و به پيشگاه خداوند عرض مىكند:
و اجزى من هجرنى بالبر.
بار الها! مرا موفق بدار تا عمل آن كس را كه از من جدا شده و تركم گفته است جزاى او را با خوبى و نيكوكارى بدهم.
كسى كه از امام سجاد (ع) جدا مىشود و آن حضرت را ترك مىگويد قطعا به علت عدم رعايت وظايف اخلاقى از ناحيهى امام نيست، چه آنكه او خود امام معصوم و مربى انسانهاست و هرگز مرتكب كوچكترين عمل خلاف اخلاق نمىشود تا دوست آن حضرت به استناد آن عمل ترك مراوده كند و رشته ى دوستى را قطع نمايد.
هجران كسانى از دوستان ائمه ى معصومين ممكن است براى آن بوده كه امام به منظور رعايت تقيه و انجام وظيفهى شرعى سخنى گفته يا عملى را انجام داده كه به نظر آن دوست ناآگاه درست نيامده و بدون اينكه سوال كند و توضيح بخواهد با امام قطع رابطه نموده است و امام نيز در شرايط تقيه نمىتوانسته نزد آن دوست برود و مطلب را توضيح دهد ، چه ممكن است بر اثر همان رفتن و توضيح دادن مفاسد تازهاى به بار آيد.
در بعضى از روايات آمده كه گاهى چند نفر يك روز در فواصل كوتاهى يك سوال را از امام نمودهاند و به هر يك پاسخى غير از پاسخى كه به آن ديگر داده گفته است. البته اين عمل موجب شگفتى بعضى از دوستان ناآگاه مىشد و ممكن بود نسبت به امام دلسرد شوند و قطع رابطه نمايند. گاهى عمل امام براى بعضى شگفتآور بود و خواستار توضيح مىشدند و امام بيان مىفرمود.
در تقيه ى امام صادق (ع) است كه از خوف ابوالعباس روزه را افطار كرد و به وى گفت اگر روزه بگيرى روزه مىگيريم و اگر افطار كنى افطار مىنماييم. به حضرت عرض شد: يك روز از ماه رمضان را افطار مىكنيد؟ فرمود: آرى به خدا قسم، يك روز از ماه رمضان را افطار نمايم بهتر است از اينكه كشته شوم.
ممكن است هجران و جدايى بعضى از دوستان امام سجاد ع از ترس گزارش مامورين دولت جبار به مراقبه و رفت و آمد او با امام سجاد باشد.
البته در چنين وضعى نه امام مىتواند سر وقت دوست برود و نه دوست مىتواند به ملاقات امام بيايد.
براى اينكه روابط دوستانه بكلى قطع نشود، حضرت سجاد (ع) به پيشگاه خدا عرض مىكند:
بار الها! مرا موفق بدار تا كسى را كه از من جدا شده و تركم گفته است با بر و نيكوكارى پاداش دهم و از اين راه دوستيش را تكريم نمايم.
با علل و عوامل جدايى چگونه برخورد نماييم و چه كنيم كه حتىالمقدور كمتر تحت تاثير عوامل هجران قرار گيريم تا رشتهى دوستيها به آسانى قطع نشود و زود دچار هجران و جدايى نشويم.
براى نيل به اين هدف مقدس لازم است خويشتن را به پاره اى از صفات حميده و خلقيات پسنديده متخلق نماييم و حلم يا قدرت خويشتندارى يكى از آن صفات است،
بايد خود را طورى بسازيم كه بتوانيم با نيروى حلم بر غضب چيره شويم، آن را مهار كنيم، و خويشتن را از انتقام جويى مصون داريم.
امام سجاد (ع) فرمودند: براى من مايه ى شگفتى است كه وقتى مرد خشمگين مىگردد حلمش بتواند او را دريابد و از خطر مصون و محفوظش دارد.
اگر حلم ندارد و نمىتواند بدون تكلف خويشتندار باشد به حلم تظاهر كند و با تصنع خود را حليم و بردبار وانمود نمايد تا اين خلق شريف تدريجا ملكهى نفسانى او گردد و بتواند بدون تصنع حلم نمايد.
على (ع) فرموده: اگر حليم و بردبار نيستى تظاهر به حلم كن و خود را همانند افرادى بساز كه خويشتندارند، چه آنكه كم يافت مىشود كسى كه خود را همانند قومى بسازد جز آنكه خيلى زود همانند آنها مىشود.
يكى ديگر از صفات پسنديده كه مىتواند از تاثير علل هجران بكاهد و نگذارد رشته ى محبت دوستان به آسانى گسسته شود، تغافل است.
تغافل عبارت از اين است كه آدمى چيزى را بداند و از آن آگاه باشد و روى مصلحت، خود را غافل و بىخبر نشان بدهد و با اراده و عمد به گونهاى رفتار كند كه بيننده تصور كند از آن بىخبر است. اتخاذ چنين روشى در حسن معاشرت با مردم و خوب زندگى كردن بسيار مفيد و ثمربخش است.
امام صادق (ع) فرموده: صلاح زندگى و آميزش با مردم پرى پيمانهاى است كه دو سوم آن تفطن و آگاهى و يك سوم آن تغافل و ناديده گرفتن است.
تغافل و خويشتن را ناآگاه جلوه دادن در مواردى كه مصلحت است آنقدر در اخلاق اسلام مهم تلقى شده كه افراد باايمان نمىتوانند آن را ناديده انگارند و از كنار آن بىتوجه بگذرند.
رسول اكرم فرموده: نيمى از رفتار و گفتار مومن مبتنى بر تغافل است.