eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حکایت قسمت اول 🔴 صوفیی می‌گشت در دور افق تا شبی در خانقاهی شد قنق یک بهیمه داشت در آخر ببست او به صدر صفه با یاران نشست پس مراقب گشت با یاران خویش دفتری باشد حضور یار پیش دفتر صوفی سواد حرف نیست جز دل اسپید همچون برف نیست زاد دانشمند آثار قلم زاد صوفی چیست آثار قدم همچو صیادی سوی اشکار شد گام آهو دید و بر آثار شد چندگاهش گام آهو در خورست بعد از آن خود ناف آهو رهبرست چونک شکر گام کرد و ره برید لاجرم زان گام در کامی رسید رفتن یک منزلی بر بوی ناف بهتر از صد منزل گام و طواف آن دلی کو مطلع مهتابهاست بهر عارف فتحت ابوابهاست با تو دیوارست و با ایشان درست با تو سنگ و با عزیزان گوهرست آنچ تو در آینه بینی عیان پیر اندر خشت بیند بیش از آن پیر ایشانند کین عالم نبود جان ایشان بود در دریای جود پیش ازین تن عمرها بگذاشتند پیشتر از کشت بر برداشتند پیشتر از نقش جان پذرفته‌اند پیشتر از بحر درها سفته‌اند برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت دوم 🌺 گذشتن از امیال نفسانی 🔴 کی گذارد آنک رشک روشنیست تا بگویم آنچ فرض و گفتنیست بحر کف پیش آرد و سدی کند جر کند وز بعد جر مدی کند این زمان بشنو چه مانع شد مگر مستمع را رفت دل جای دگر خاطرش شد سوی صوفی قنق اندر آن سودا فرو شد تا عنق لازم آمد باز رفتن زین مقال سوی آن افسانه بهر وصف حال صوفی آن صورت مپندار ای عزیز همچو طفلان تا کی از جوز و مویز جسم ما جوز و مویزست ای پسر گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر ور تو اندر نگذری اکرام حق بگذراند مر ترا از نه طبق بشنو اکنون صورت افسانه را لیک هین از که جداکن دانه را برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت سوم 🌺 حلقهٔ آن صوفیان مستفید چونک در وجد و طرب آخر رسید خوان بیاوردند بهر میهمان از بهیمه یاد آورد آن زمان گفت خادم را که در آخر برو راست کن بهر بهیمه کاه و جو گفت لا حول این چه افزون گفتنست از قدیم این کارها کار منست گفت تر کن آن جوش را از نخست کان خر پیرست و دندانهاش سست گفت لا حول این چه می‌گویی مها از من آموزند این ترتیبها گفت پالانش فرو نه پیش پیش داروی منبل بنه بر پشت ریش گفت لا حول آخر ای حکمت‌گزار جنس تو مهمانم آمد صد هزار جمله راضی رفته‌اند از پیش ما هست مهمان جان ما و خویش ما گفت آبش ده ولیکن شیر گرم گفت لا حول از توم بگرفت شرم گفت اندر جو تو کمتر کاه‌کن گفت لا حول این سخن کوتاه کن گفت جایش را بروب از سنگ و پشک ور بود تر ریز بر وی خاک خشک گفت لا حول ای پدر لا حول کن با رسول اهل کمتر گو سخن گفت بستان شانه پشت خر بخار گفت لا حول ای پدر شرمی بدار خادم این گفت و میان را بست چست گفت رفتم کاه و جو آرم نخست رفت و از آخر نکرد او هیچ یاد خواب خرگوشی بدان صوفی بداد رفت خادم جانب اوباش چند کرد بر اندرز صوفی ریش‌خند صوفی از ره مانده بود و شد دراز خوابها می‌دید با چشم فراز کان خرش در چنگ گرگی مانده بود پاره‌ها از پشت و رانش می‌ربود گفت لا حول این چه مالیخولیاست ای عجب آن خادم مشفق کجاست باز می‌دید آن خرش در راه‌رو گه به چاهی می‌فتاد و گه بگو گونه‌گون می‌دید ناخوش واقعه فاتحه می‌خواند او والقارعه گفت چاره چیست یاران جسته‌اند رفته‌اند و جمله درها بسته‌اند باز می‌گفت ای عجب آن خادمک نه که با ما گشت هم‌نان و نمک من نکردم با وی الا لطف و لین او چرا با من کند برعکس کین هر عداوت را سبب باید سند ورنه جنسیت وفا تلقین کند باز می‌گفت آدم با لطف و جود کی بر آن ابلیس جوری کرده بود آدمی مر مار و کزدم را چه کرد کو همی‌خواهد مرورا مرگ و درد گرگ را خود خاصیت بدریدنست این حسد در خلق آخر روشنست باز می‌گفت این گمان بد خطاست بر برادر این چنین ظنم چراست باز گفتی حزم سؤ الظن تست هر که بدظن نیست کی ماند درست صوفی اندر وسوسه وان خر چنان که چنین بادا جزای دشمنان آن خر مسکین میان خاک و سنگ کژ شده پالان دریده پالهنگ کشته از ره جملهٔ شب بی علف گاه در جان کندن و گه در تلف خر همه شب ذکر می‌کرد ای اله جو رها کردم کم از یک مشت کاه با زبان حال می‌گفت ای شیوخ رحمتی که سوختم زین خام شوخ آنچ آن خر دید از رنج و عذاب مرغ خاکی بیند اندر سیل آب بس به پهلو گشت آن شب تا سحر آن خر بیچاره از جوع البقر روز شد خادم بیامد بامداد زود پالان جست بر پشتش نهاد خر فروشانه دو سه زخمش بزد کرد با خر آنچ زان سگ می‌سزد خر جهنده گشت از تیزی نیش کو زبان تا خر بگوید حال خویش برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش ارائه میگردد انشاالله ) بخش 1 🌺 چونک صوفی بر نشست و شد روان رو در افتادن گرفت او هر زمان هر زمانش خلق بر می‌داشتند جمله رنجورش همی‌پنداشتند آن یکی گوشش همی‌پیچید سخت وان دگر در زیر کامش جست لَخت وان دگر در نعل او می‌جست سنگ وان دگر در چشم او می‌دید زنگ باز می‌گفتند ای شیخ این ز چیست دی نمی‌گفتی که شکر این خر قویست گفت آن خر کو بشب لا حول خورد جز بدین شیوه نداند راه کرد چونک قوت خر بشب لا حول بود شب مُسَبِّح بود و روز اندر سجود ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش ارائه میگردد انشاالله ) بخش 2 🌺 آدمی خوارند اغلب مردمان از سلام علیکشان کم جو امان خانهٔ دیوست دلهای همه کم پذیر از دیومردم دمدمه از دم دیو آنک او لا حول خورد همچو آن خر در سر آید در نبرد هر که در دنیا خورد تلبیس دیو وز عدو دوست‌رو تعظیم و ریو در ره اسلام و بر پول صراط در سر آید همچو آن خر از خباط عشوه‌های یار بد منیوش هین دام بین ایمن مرو تو بر زمین صد هزار ابلیس لا حول آر بین آدما ابلیس را در مار بین دم دهد گوید ترا ای جان و دوست تا چو قصابی کشد از دوست پوست دم دهد تا پوستت بیرون کشد وای او کز دشمنان افیون چشد سر نهد بر پای تو قصاب‌وار دم دهد تا خونت ریزد زار زار همچو شیری صید خود را خویش کن ترک عشوهٔ اجنبی و خویش کن همچو خادم دان مراعات خسان بی‌کسی بهتر ز عشوهٔ ناکسان ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 3 🌺 در زمین مردمان خانه مکن کار خود کن کار بیگانه مکن کیست بیگانه تن خاکی تو کز برای اوست غمناکی تو تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی جوهر خود را نبینی فربهی گر میان مشک تن را جا شود روز مردن گند او پیدا شود مشک را بر تن مزن بر دل بمال مشک چه بود نام پاک ذوالجلال آن منافق مشک بر تن می‌نهد روح را در قعر گلخن می‌نهد بر زبان نام حق و در جان او گندها از فکر بی ایمان او ذکر با او همچو سبزهٔ گلخنست بر سر مبرز گلست و سوسنست آن نبات آنجا یقین عاریتست جای آن گل مجلسست و عشرتست طیبات آید به سوی طیبین للخبیثین الخبیثات است هین ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 4 🌺 کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین‌داران نهند اصل کینه دوزخست و کین تو جزو آن کلست و خصم دین تو چون تو جزو دوزخی پس هوش دار جزو سوی کل خود گیرد قرار ور تو جزو جنتی ای نامدار عیش تو باشد ز جنت پایدار تلخ با تلخان یقین ملحق شود کی دم باطل قرین حق شود ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 5 🌺 ای برادر تو همان ای ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی گر گلابی بر سر جیبت زنند ور تو چون بولی برونت افکنند طبله‌ها در پیش عطاران ببین جنس را با جنس خود کرده قرین جنسها با جنسها آمیخته زین تجانس زینتی انگیخته گر در آمیزند عود و شکرش بر گزیند یک یک از یک‌دیگرش طبله‌ها بشکست و جانها ریختند نیک و بد درهمدگر آمیختند ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 6 🌺 حق فرستاد انبیا را با ورق تا گزید این دانه‌ها را بر طبق پیش ازیشان ما همه یکسان بدیم کس ندانستی که ما نیک و بدیم قلب و نیکو در جهان بودی روان چون همه شب بود و ما چون شب‌روان تا بر آمد آفتاب انبیا گفت ای غش دور شو صافی بیا چشم داند فرق کردن رنگ را چشم داند لعل را و سنگ را چشم داند گوهر و خاشاک را چشم را زان می‌خلد خاشاکها ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 7 🌺 دشمن روزند این قلابکان عاشق روزند آن زرهای کان زانک روزست آینهٔ تعریف او تا ببیند اشرفی تشریف او حق قیامت را لقب زان روز کرد روز بنماید جمال سرخ و زرد پس حقیقت روز سر اولیاست روز پیش ماهشان چون سایه‌هاست عکس راز مرد حق دانید روز عکس ستاریش شام چشم‌دوز زان سبب فرمود یزدان والضحی والضحی نور ضمیر مصطفی قول دیگر کین ضحی را خواست دوست هم برای آنک این هم عکس اوست ورنه بر فانی قسم گفتن خطاست خود فنا چه لایق گفت خداست ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 8 🌺 از خلیلی لا احب افلین پس فنا چون خواست رب العالمین لا احب افلین گفت آن خلیل کی فنا خواهد ازین رب جلیل باز واللیل است ستاری او وان تن خاکی زنگاری او آفتابش چون برآمد زان فلک با شب تن گفت هین ما ودعک وصل پیدا گشت از عین بلا زان حلاوت شد عبارت ما قلی ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 9 🌺 هر عبارت خود نشان حالتیست حال چون دست و عبارت آلتیست آلت زرگر به دست کفشگر همچو دانهٔ کشت کرده ریگ در و آلت اسکاف پیش برزگر پیش سگ که استخوان در پیش خر بود انا الحق در لب منصور نور بود انا الله در لب فرعون زور شد عصا اندر کف موسی گوا شد عصا اندر کف ساحر هبا زین سبب عیسی بدان همراه خود در نیاموزید آن اسم صمد کو نداند نقص بر آلت نهد سنگ بر گل زن تو آتش کی جهد دست و آلت همچو سنگ و آهنست جفت باید جفت شرط زادنست ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 10 🌺 آنک بی جفتست و بی آلت یکیست در عدد شکست و آن یک بی‌شکیست آنک دو گفت و سه گفت و بیش ازین متفق باشند در واحد یقین احولی چون دفع شد یکسان شوند دو سه گویان هم یکی گویان شوند گر یکی گویی تو در میدان او گرد بر می‌گرد از چوگان او گوی آنگه راست و بی نقصان شود کو ز زخم دست شه رقصان شود گوش دار ای احول اینها را بهوش داروی دیده بکش از راه گوش پس کلام پاک در دلهای کور می‌نپاید می‌رود تا اصل نور وان فسون دیو در دلهای کژ می‌رود چون کفش کژ در پای کژ ادامه دارد .... برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت چهارم (این قسمت به علت طولانی بودن در 11 بخش تنظیم گردیده و بمرور آمد) بخش 11 🌺 گرچه را به تکرار آوری چون تو نااهلی شود از تو بری ورچه بنویسی نشانش می‌کنی ورچه می‌لافی بیانش می‌کنی او ز تو رو در کشد ای پر ستیز بندها را بگسلد وز تو گریز ور نخوانی و ببیند سوز تو علم باشد مرغ دست‌آموز تو او نپاید پیش هر نااوستا همچو طاووسی به خانهٔ روستا برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #خر_برفت_و_خر_برفت #تقلید نابجا قسمت اول 🌺 صوفیی در خانقاه از ره رسید مرکب خود برد و در
🌺 صوفیی در خانقاه از ره رسید مرکب خود برد و در آخر کشید 🌺 مولانا به مناسبت بحث ، وآشکار سازی آفت تقلید، حکایتِ وارد شدن صوفی ‌ای به خانقاه را نقل می‏کند و می‌گوید: این صوفی مثل صوفی حکایت ( ) سهل‌انگار نبود. خرش را برد در آخور بست و با دست خود آب و علف به حیوان داد. صوفی برای این ‌که مبادا مرکبش کم و کسری داشته باشد، احتیاط کرد که دچار سهو و خطا نشود، ولی هنگامی که قضا بیاید، احتیاط چه فایده‌ای دارد؟ مولانا در معنای بیت اشاره به این حدیثی از پیامبر اکرم صل الله در کتاب شریف نهج الفصاحه دارد که: إنّ اللّٰه إذا أحبّ إنفاذ أمر سلب كلّ ذي لبّ لبّه. خداوند وقتى بخواهد كارى را انجام دهد عقل خردمندان را بگيرد. او می‏گوید: صوفیان مقیم خانقاه، تهی ‌دست و فقیر بودند و برای پذیرایی مهمان از راه رسیده، چیزی نداشتند. فقری که خانمان‌سوز بود، کفرآور است، همان‌گونه که در حدیث آمده است که: کاد الفقر ان یکون کفرا؛ چه بسیار که فقر و ناداری کفری پدید می‏آورد که نابود کننده است . مولانا در صدد توجیه کار خلاف اخلاق و رفع اتهام حرام‌ خواری از عارفانی است که از سرناچاری، برای تهیهْ غذای خودشان, خر مهمان را بدون اجازهْ وی فروختند، بر‌می‏آید و می‌گوید: بر اثر اضطرار در شریعت، حتی خوردن گوشت مردار نیز جایز و مباح می‏شود و بسیاری از کارهای ناروا بر اثر ضرورت، روا به شمار می‏آید؛ در حقیقت اشاره‌ دارد به آیهْ 173 سورهْ بقره و آیهْ 3 سورهْ مائده که خلاصهْ مفاد آیه، این است: در هنگامی که از گرسنگی بیم مرگ باشد، شریعت اجازه می‏دهد که از مواد حرام نیز بخورند. 🔴إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ ۖ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ 🔴حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2