eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 9 ‏ 2 🔴 ردّ عدالت كل صحابه‏ 2 ثانياً: اين موضوع با دليل عقل به هيچ وجه سازگار نيست؛ زيرا عقل هيچ گونه امتيازى براى ياران پيامبر بر ديگران قائل نمى‏باشد. چه تفاوتى ميان ابوجهل‏ها و كسانى است كه نخست ايمان آوردند سپس از آيين حق منحرف شدند؟ و چرا كسانى كه سال‏ها و قرن‏ها بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله قدم به اين جهان گذاردند و فداكارى‏ها و جانبازى‏هاى آنها در راه اسلام كمتر از ياران نخستين پيامبر صلى الله عليه و آله نبود، بلكه اين امتياز را داشتند كه پيامبر را ناديده شناختند و به او ايمان آوردند، مشمول اين رحمت و رضايت الهى نباشند. قرآنى كه مى‏گويد: إنَّ أكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ أتْقاكُمْ بى‏ترديد گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. چگونه اين تبعيض غير منطقى را مى‏پسندد؟ قرآنى كه در آيات مختلفش به ظالمان و فاسقان لعن مى‏كند و آنها را مستوجب عذاب الهى مى‏شمرد، چگونه اين «مصونيّت غيرمنطقى صحابه» را در برابر كيفر الهى مى‏پسندد؟ آيا اين گونه لعن‏ها و تهديدهاى قرآن قابل استثناست و گروه خاصّى از آن خارجند؟ براى چه و چرا؟ از همه گذشته آيا چنين حكمى به منزله چراغ سبز دادن به صحابه نسبت به هر گونه گناه و جنايت محسوب نمى‏شود؟ ثالثاً: اين حكم با متون تاريخ اسلامى به هيچ وجه سازگار نيست؛ زيرا بسيار كسان بودند كه روزى در رديف مهاجران و انصار بودند و سپس از راه خود منحرف شدند و مورد خشم و غضب پيامبر صلى الله عليه و آله كه توأم با خشم و غضب خداست قرار گرفتند. آيا در آيات قرآن داستان ثعلبة بن حاطب انصارى را نخوانديم كه چگونه منحرف گرديد و مغضوب پيامبر صلى الله عليه و آله شد. روشن‏تر بگوييم: اگر منظور آنها اين است كه صحابه پيامبر عموماً مرتكب هيچ گناهى نشدند و معصوم و پاك از هر معصيتى بودند اين از قبيل انكار بديهيّات است. و اگر منظور آن است كه آنها گناه كردند و اعمال خلافى انجام دادند باز هم خدا از آنها راضى است، مفهومش اين است كه خدا رضايت به گناه داده است. چه كسى مى‏تواند طلحه و زبير كه در آغاز از ياران خاصّ پيامبر بودند و همچنين عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله را از خون هفده هزار نفر مردم مسلمانى كه خونشان در ميدان جنگ جمل ريخته شد تبرئه كند؟ آيا خدا به اين خونريزى‏ها راضى بود؟ آيا مخالفت با على عليه السلام خليفه پيامبر كه اگر فرضاً خلافتِ منصوص او را نپذيريم حدّاقل با اجماع امّت برگزيده شده بود، و شمشير كشيدن به روى او و ياران وفادارش چيزى است كه خدا از آن خشنود و راضى باشد؟ حقيقت اين است كه طرفداران فرضيّه «تنزيه صحابه» با اصرار و پافشارى روى اين مطلب، چهره پاك اسلام را كه همه‏جا ميزان شخصيّت اشخاص را ايمان و عمل صالح قرار مى‏دهد زشت و بدون منظر ساخته‏اند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 308 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 9 ‏ 2 🔴 ردّ عدالت كل صحابه‏ 3 🔴 آخرين سخن اين كه: رضايت و خشنودى خدا كه در آيه فوق است روى يك عنوان كلّى قرار گرفته و آن هجرت و نصرت و ايمان و عمل صالح است. تمام صحابه و تابعان مادام كه تحت اين عناوين قرار داشتند مورد رضاى خدا بودند، و آن روز كه از تحت اين عناوين خارج شدند از تحت رضايت خدا نيز خارج گشتند. از آنچه بازگو شد به خوبى روشن مى‏شود كه گفتار مفسّر دانشمند امّا متعصّب، يعنى نويسنده «المنار» كه در اين جا شيعه را به خاطر عدم اعتقاد به پاكى و درستى همه صحابه، مورد سرزنش و حمله قرار مى‏دهد كمترين ارزشى ندارد. شيعه گناهى نكرده، جز اين كه حكم عقل و شهادت تاريخ و گواهى قرآن را در اين جا پذيرفته و به امتيازات واهى و نادرست متعصّبان گوش فرا نداده است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 308 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 9 3 ‏های_معاويه‏ 1 🔴 علماى مكتب خلفا معاوية بن ابى سفيان را كاتب وحى و صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏دانند و به قول فخر رازى و صاحب تفسير «المنار» در ذيل آيه قبل و حديث حميد بن زياد، عادل و مجتهد و مورد وثوق و اهل نجات و رضايت حق مى‏دانند، در حالى كه كتب سنّى و شيعه گوشه‏اى از اعمال معاويه را به شرح زير بازگو كرده‏اند: 1- جنگ با اميرالمؤمنين عليه السلام در صفّين و كشتن بيش از پنجاه هزار نفر از مسلمانان و به خصوص عمّار ياسر كه پيامبر در حقّ او فرمود: عمّار با حقّ است و حق با عمّار، و او را گروه باغى و ستمگر به قتل مى‏رسانند. «1» 2- جنگ با سبط اكبر، حضرت مجتبى عليه السلام. 3- تخلّف از عهد و پيمان و قراردادى كه با امام حسن عليه السلام بسته بود. 4- دسيسه چينى براى قتل حضرت مجتبى عليه السلام به توسط دختر اشعث بن قيس. 5- خوشحالى شديد معاويه از كشته شدن حضرت مجتبى عليه السلام. 6- فرستادن بُسْر بن أرْطاة بعد از داستان تحكيم به شهرهاى تحت فرمان اميرالمؤمنين عليه السلام براى كشتن مرد و زن و كودك به جرم تشيّع و غارت اموال مردم و خراب كردن شهرها. 7- فرستادن ضحّاك بن قيس فهرى به مناطق مؤمن نشين ودستور به او جهت كشتار مردم و خرابى و غارت. 8- فرستادن عبداللّه بن مسعده به باديه‏ها و مكّه و مدينه جهت وادار كردن مردم به تسليم در برابر حكومت و كشتن آنان در صورت امتناع. 9- مسلّط كردن زياد بن أبيه بر مردم بى‏گناه و جنايات بى‏شمار او بر مردم با تكيه بر قدرت معاويه. 10- كشتن حُجْر بن عدى و ياران وفادارش به جرم ايمان و عشق به على بن ابى طالب عليه السلام. 11- محاصره كردن عَمْرو بن حَمِق خُزاعى و جدا كردن سر او از بدن بعد از مرگ. 12- كشتن صَيْفى بن فَسيل به جرم محبّت على عليه السلام. 13- كشتن مسلم بن زيمر و عبداللّه بن نجى به جرم عشق به اسلام و امير المؤمنين عليه السلام. 14- كشتن مالك بن اشتر نخعى كه در امّت اسلام در كرامت و ايمان و شخصيت كم نظير بود. 15- كشتن محمّد بن أبى بكر به شديدترين وجه و سوزاندن جسد آن شهيد به جرم عشق به على عليه السلام. 16- مسلّط كردن عمروعاص ستمكار بر مردم مصر. 17- هتك حرمات حق. 18- هتك حرمت مردم. 19- تشكيل سلطنت و شاهنشاهى خلاف قواعد اسلام. 20- آزردن صحابه و تابعين. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 308 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 9 3 🔴 ‏های_معاويه‏ 2 21- آزار همه جانبه به اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله. 22- تطهير زناكاران و زنازادگان بر خلاف قرآن. 23- خريد و فروش شراب ونوشيدن آن. 24- اشاعه فحشا در بلاد اسلامى. 25- حلال دانستن ربا و خوردن آن. 26- تمام خواندن نماز در سفر. 27- بدعت در امر اذان. 28- جمع بين دو خواهر در ازدواج. 29- تغيير ديات اسلامى. 30- قرار دادن خطبه نماز عيد فطر و قربان قبل از نماز. 31- ترك حدود و سنّت رسول حق. 32- نقض حكم عاهر و زناكار. 33- حكم به سبّ اميرالمؤمنين در قنوت نماز و خطبه‏هاى جمعه و عيدين و قرار دادن آن به صورت قانون حكومتى. 34- كشتن اصحاب بدر و اصحاب بيعت شجره. 35- پرداخت مال بى‏شمار جهت ساختن حديث و بستن آن به رسول خدا. 36- به نيزه زدن سر بريده عمرو بن حَمِق و گرداندن در شهرها. 37- كشتن زنان و بچه‏ها و غارت اموال. 38- گرفتن شهادت زور از مردم. 39- انتقال منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله از مدينه به شام. 40- پوشيدن لباس حرير و ابريشم و ديباج و آشاميدن از ظرف طلا و نقره. 41- برقرار كردن مجالس لهو و لعب و شنيدن موسيقى حرام. 42- مسلّط كردن يزيد شرابخوار، سگ باز، ميمون باز، بى‏اعتقاد به جامعه اسلامى. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 308 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 9 3 ‏های_معاويه‏ 3 🔴 عقوبت جنايت‏هاى معاويه در قرآن و روايات‏ اين است معاويه و اعمال او كه نظر حضرت ربّ العزّه را در آيات زير در قرآن مجيد و حديث پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به آن اعمال مى‏خوانيد: وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً و هر كس مؤمنى را از روى عمد بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گيرد، و وى را لعنت كند و عذابى بزرگ برايش آماده سازد. إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً* وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً قطعاً آنان كه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خدا در دنيا و آخرت لعنتشان مى‏كند، و براى آنان عذابى خواركننده آماده كرده است.* و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را [با متهم كردن‏] به اعمالى كه انجام نداده‏اند، مى‏آزارند، بى‏ترديد بهتان و گناه بزرگى بر عهده گرفته‏اند. وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ و براى آنان كه همواره پيامبر خدا را آزار مى‏دهند، عذابى دردناك است. الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ كسانى كه ربا مى‏خورند [در ميان مردم و براى امر معيشت و زندگى‏] به پاى نمى‏خيزند، مگر مانند به پاى خاستن كسى كه شيطان او را با تماس خود آشفته حال كرده [و تعادل روانى و عقلى‏اش را مختل ساخته‏] است. إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ كسانى كه دوست دارند كارهاى بسيار زشت [مانند آن تهمت بزرگ‏] در ميان اهل ايمان شايع شود، در دنيا و آخرت عذابى دردناك خواهند داشت، و خدا [آنان را] مى‏شناسد و شما نمى‏شناسيد. لَعَنَ اللَّهُ الخَمْرَ وَشارِبَها وَ بايِعَها وَ مُبْتاعَها. خداوند شراب و خورنده‏اش و خريدار و فروشنده‏اش را لعنت كرده است. لَعَنَ رَسول اللَّه صلى الله عليه و آله آكِلَ الرِّبا وَمُوكِلَهُ. رسول خدا، خورنده ربا و دستيارش را لعنت كرده است. مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنى، وَ مَنْ سَبَّنى فَقَدْ سَبَّ اللّه. هر كس على را ناسزا گويد مرا ناسزا گفته، و هركس مرا ناسزا گويد خدا را ناسزا گفته است. لا يُريدُ أحَدٌ أهْلَ الْمَدينَةِ بِسُوءٍ إلّاأذابَهُ اللّهُ فِى النّارِ ذَوْبَ الرَّصاصِ أوْ ذَوْبَ الْمِلْحِ فِى الْماء. احدى اراده بدى به اهل مدينه نمى‏كند مگر اين كه خداوند چون قلع در آتش آبش كند، يا چون نمك در آب در عذاب ذوبش نمايد. مَنْ أخافَ أهْلَ الْمَدينَةِ ظالِماً لَهُمْ أخافَهُ اللّهُ وَكانَتْ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّهِ. هر كس به ظلم و جور اهل شهرى را بترساند، خداوند وى را خواهد ترسانيد و لعنت خدا بر اوست. مسائل ذكر شده درباره معاويه را به طور مفصّل همراه با آيات و روايات در قرآن مجيد، «صحيح بخارى»، «وفاء الوفاء»، «مجمع الزوائد»، «مُروج الذهب»، «المحاسن والمساوى»، «شرح ابن ابى الحديد»، «صحيح مسلم»، «تاريخ ابن عساكر»، «انساب بلاذرى»، «معارف ابن قتيبه»، «طبقات ابن سعد» «أغانى»، «تاريخ‏ طبرى»، «مستدرك حاكم»، «مسند احمد بن حنبل»، «استيعاب»، «اسْد الغابة» و به خصوص در «الغدير» «1» ملاحظه كنيد، آن گاه از علماى مكتب خلفا و مفسّرانى چون فخر رازى و صاحب «المنار» بپرسيد: معناى عدالت، وثاقت، اجتهاد، رضايت حق، نجات در قيامت اين است؟! معناى اسلام، ايمان، هجرت، عمل صالح، اخلاق حسنه، مسلمانى، صفا، وفا، حقيقت، مهر، محبّت اين است؟! و از همه مهم‏تر معناى صحابى بودن و مصداق آيه وَالسّابِقُونَ الْأوَّلُونَ اين است؟! سؤال كنيد شما مى‏خواهيد قرآن و سنّت و اسلام و مسلمانى را با چنين افرادى به دنيا عرضه كنيد و از آنان بخواهيد اسلام را با تمام وجود قبول كنند و آن را بهترين و برترين مكتب بدانند؟! 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 308 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
«3» اللَّهُمَّ وَأَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ أَحْسَنُوا الصَّحَابَةَ .... خدايا! سلام رسان ! بر یاران پیامبر صل الله علیه و آله به ويژه ، آنان كه شرط همنشينى با او را، به خوبى پاس داشتند ( ) ... نه و ناعادل ( فاقد ویژگی ) !!! 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در روز " 👌 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در روز : 🔹اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ🔹 🔸خدايا! اين است كه آن را ارجمند كردى و گرامى و بزرگ داشتى و رحمت خويش را پراكنده كردى و به عفو خود بر خلق منت نهادى و عطاياى بزرگ دادى و بر بندگانت نعمت ارزانی کرده ای 🔸 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مختصر روز عرفه اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ، وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ، وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِكَ. خداوندا، اين ، روزى است كه آن را شرافت و كرامت و عظمت داده‏اى و رحمتت را در آن گسترده‏اى و بخشايشت را در آن ارزانى داشته‏اى و عطايت را در آن فراوان نموده‏اى و به وسيله آن بر بندگانت تفضّل كرده‏اى. خداوند روز را شرافت و عظمت بخشيده و كرامتى خاص به آن عنايت كرده است. به خاطر آنكه اين روز را روز اجتماع امّت اسلامى در سرزمين قرار داد و تمامى بندگان را مورد آزمايش قرار مى‏دهد. در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى‏خوانيم: «چون شود، خداى تعالى به فرشتگانش فرمايد: «به بندگانم بنگريد كه ژوليده و غبارآلوده از راه‏هاى دور به سوى من آمده‏اند، در حالى كه رحمت و عذاب يعنى بهشت و دوزخم را نديده‏اند. اى فرشتگان! گواه باشيد همه خواه حاجى و خواه غير حاجى را آمرزيدم.» پس هيچ شب و روزى، چون شب و روز عرفه، كثرتِ آزاد شدگان از آتش، ديده نمى‏شود». (مستدرك الوسائل 165 /2.). در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز بر حقارت و بدبختىِ شيطان در اين روز عظيم، اشاره شده است. (مستدرك الوسائل 168 /2.). ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
«این بنده حقیر ناچیز کم‌ترین نیز به خدای خویش عرضه می‌کنم خدایا ... تو خود می‌دانی که من از آن زمان که خود را شناخته‌ام مانند یک کرمک ناتوانی زیر پای نوکران در خانه حسین عزیزت می‌لولیده‌ام و اکنون نیز همان جا می‌لولم و تمام شرف و هویتم در دنیا همین بوده است و در عالم برزخ و محشر نیز شرفم همین خواهد بود ان‌شاالله.» 👤آیت‌الله سیدمحمد رضوان الله تعالی علیه 🌐 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسارت از زبان امام سجاد علیه السلام 👤آیت‌الله سیدمحمد رضوان الله تعالی علیه 🌐 @sahife2
1_828564380.mp3
4.32M
👌 شرح قسمت اول 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
1_830808787.mp3
3.79M
👌 شرح قسمت دوم 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
-1849417984_-210033.m4a
25.35M
👌جلسه 4 آشنایی اجمالی با دوران تاریخی امام سجاد علیه السلام 👤استاد علی اصغر 🖋کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مجالست با قرآن، مجالست با خود حضرت رسول صلی‌الله‌علیه وآله‌وسلم است. 🔹همچنین (مجالست با) آثار اوصیاء– مانند و – مثل این است که با خودشان داریم مکالمه و صحبت می‌کنیم و داریم گوش می‌دهیم که اصلاً چه می‌فرمایند 👤مرحوم آیت الله (ره) 🆔 @sahife2
برنامه ی ◀️ سیزده پند گرانبهای اخلاقی و اجتماعی وَ قَالَ (علیه السلام): الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ، وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ، وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ، وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ، وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ، وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ، وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ، وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ، وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى، وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ، وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ، وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ، وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولاً. علی علیه السلام که درود خدا بر او فرمودند : بخشندگى، نگاه دارنده آبروست، و شكيبايى دهان بند بى خردان، و عفو زكات پيروزى، و دورى كردن، كيفر خيانتكار، و مشورت چشم هدايت است. و آن كس كه با رأى خود احساس بى نيازى كند به كام خطرها افتد، شكيبايى با مصيبت هاى شب و روز پيكار كند، و بى تابى، زمان را در نابودى انسان يارى دهد، و برترين بى نيازى ترك آرزوهاست، و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است، حفظ و به كار گيرى تجربه رمز پيروزى است، و دوستى نوعى خويشاوندى به دست آمده است، و به آن كس كه به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نكن. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ سیزده اندرز گرانبها: قسمت اول امام(عليه السلام) در اين مجموعه اندرزهاى گرانبها كه هر كدام از آن ها گوهر پرارزشى است، به بخش هاى مهمى از فضايل اخلاقى اشاره فرموده است; همان فضايلى كه دنيا و آخرت انسان را آباد مى كند و جامعه بشرى را از گرفتار شدن در امواج بلا حفظ مى نمايد. اين مجموعه در سيزده جمله بيان شده است. نخست مى فرمايد: «بخشش حافظ آبروهاست»; (الْجُودُ حَارِسُ الاَْعْرَاضِ). روشن است كه بسيارى از مردم به علّت حسد يا تنگ نظرى، در مقام عيب جويى بر مى آيند و به بهانه هاى مختلف آبروى اشخاص را بر باد مى دهند; ولى هنگامى كه انسان دستش به جود و بخشش باز باشد، عيب جويان ساكت مى شوند و حاسدان خاموش مى گردند. مرحوم «شوشترى» در شرح نهج البلاغه خود در اينجا دو جمله جالب از بعضى از انديشمندان نقل كرده است در يك مورد چنين آورده: «كَفى بِالْبَخِيلِ عاراً أنّ اسْمَهُ لَمْ يَقَعْ في حَمْد قَطُّ وَكَفى بِالْجَوادِ مَجْداً أنّ اسْمَهُ لَمْ يَقَعْ في ذَمّ قَطُّ; اين عار و ننگ براى بخيل كافى است كه هرگز هيچ كس او را نمى ستايد و اين مجد و بزرگوارى براى سخاوتمند كافى است كه هرگز نام او در مذمتى واقع نمى شود». در موردى دیگر از اندیشمندى نقل مى کند که مى گفت: «لا أرُدُّ سائِلاً إمّا هُوَ کَریمٌ اَسُّدُ خَلَّتَهُ اَوْ لَئیمٌ أشْتَری عِرْضی مِنْهُ; من هیچ درخواست کننده اى را رد نمى کنم; یا آدم خوب و نیامندى است که نیازمندى اش را برطرف کرده ام و یا انسان لئیم و پستى است که آبرویم را به این وسیله حفظ کرده ام». آن گاه امام در دومین جمله از این کلام حکیمانه مى فرماید: «حلم دهان بند سفیه است»; (وَالْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ). «فدام» به معناى دهان بند و گاه به معناى پارچه اى است که مایعى را با آن صاف مى کنند و در اینجا همان معناى اول اراده شده است. در مورد عکس العمل در مقابل سخنان ناموزون سفیهان و ایرادهاى بى دلیل آنان و توقعات بى جاى آنها در قرآن و احادیث دستور به حلم داده شده است که در بحث هاى گذشته نیز درباره آن سخن گفته شد. امام(علیه السلام) در اینجا تعبیر زیبایى را به کار برده و آن تعبیر «فدام» و دهان بند است. گاه حیواناتى را که گاز مى گیرند یا غذاهایى را که نباید بخورند مى خورند دهان بند مى زنند. بهترین راه مقابله با سفیهان استفاده از دهان بند حلم است و گرنه گفتن یک جمله در برابر آنها گاه سبب مى شود ده جمله ناموزون دیگر بگویند و اضافه بر آن، انسان با این گفتوگو هم سطح آنها قرار مى گیرد و ارزش خود را از دست مى دهد. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مى فرماید: «إنَّ مَنْ جاوَبَ السَّفیهَ وَکافَئَهُ قَدْ وَضَعَ الْحَطَبَ عَلَى النّارِ; کسى که با سفیه مقابله کند و پاسخ او را دهد گوئى هیزم بر آتش مى نهد». در حدیث دیگرى که از امیرمؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده است مى خوانیم: «اَلْحِلْمُ حِجابٌ مِنَ الاْفاتِ; حلم حجابى است در برابر آفت ها». (و یکى از آفت ها مزاحمت هاى سفیهانه است). ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ سیزده اندرز گرانبها: قسمت 2 در سومین نکته مى فرماید: «زکات پیروزى عفو است»; (وَالْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ). به یقین، هر موهبتى که از سوى خدا به انسان داده مى شود زکاتى دارد; یعنى بهره اى از آن باید به دیگران برسد. پیروزى نیز موهبت بزرگى است و بهره اى که از آن به دیگران مى رسد عفو از دشمن خطاکار است. البته بارها گفته ایم این عفو در جایى مطلوب است که باعث جسور شدن شخص خطاکار نگردد. در حکمت یازدهم همین معنا به صورت دیگرى آمده بود: «إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ; هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى عفو را شکرانه این پیروزى قرار بده» البته اداى زکات هم نوعى شکرگزارى است. در چهارمین نکته مى فرماید: «دورى و فراموشى کیفر پیمان شکنان است»; (وَالسُّلُوُّ عِوَضُکَ مِمَّنْ غَدَرَ). «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى فراموش کردن و غافل شدن و تسلى خاطر پیدا کردن است. در برابر کسانى که پیمان خود را با انسان مى شکنند دو گونه عکس العمل ممکن است نشان داد: نخست اقدام متقابل و پیمان شکنى در مقابل پیمان شکنى و به بیان دیگر درگیرى و ادامه مبارزه و جنگ است و راه دیگر این که انسان آنها را از صفحه زندگى خود حذف کند و براى همیشه به فراموشى بسپارد و این مجازاتى است سنگین تر براى این افراد، زیرا نه تنها یک دوست وفادار را از دست داده اند، بلکه دیگران هم که از این رخداد باخبر شوند از پیمان شکن فاصله مى گیرند. در پنجمین نکته به مسئله مهم سرنوشت ساز انسان ها اشاره مى کند و مى فرماید: «مشورت عین هدایت است»; (وَالاِسْتِشَارَةُ عَیْنُ الْهِدَایَةِ). مى دانیم مشورت سبب راه یافتن به مقصود است; ولى تعبیر به «عین» خواه به معناى اتحاد باشد، یا به معناى چشم و یا چشمه، نشان مى دهد که رابطه بسیار نزدیکى میان مشورت و هدایت است. چرا چنین نباشد در حالى که مشورت عقول دیگران را به عقل انسان مى افزاید و انسان از تجارب و اطلاعات دیگران بهره ها مى گیرد که بر هیچ کس پوشیده نیست. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ سیزده اندرز گرانبها: قسمت 3 در ششمین نکته نکته پنجم را به نحو دیگرى تأکید مى کند و مى فرماید: «آن کس که به رأى خود قناعت کند خویشتن را به خطر افکنده است»; (وَقَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ). زیرا ضریب خطا در یک انسان بسیار زیاد است; خطاهایى که گاه آبروى وى را بر باد مى دهد، یا اموال انسان را آتش مى زند و یا جان او را به خطر مى افکند; ولى ضریب خطا در کسانى که اهل مشورتند هر اندازه طرف هاى مشورت بیشتر و آگاه تر باشند کمتر است. چرا انسان خود را از این نعمت خداداد که هزینه اى نیز بر دوش او ندارد محروم سازد. در هفتمین نکته مى فرماید: «صبر با مصائب مى جنگد»; (وَالصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ). «حدثان» به معناى حوادث ناراحت کننده و ناگوارى است که در زندگى انسان خواه ناخواه رخ مى دهد و هر کس به نوعى به یک یا چند نمونه از این حوادث گرفتار است. آنچه مى تواند تأثیر این حوادث را بر وجود انسان خنثى کند تا از پاى در نیاید همان صبر و شکیبایى و استقامت است. و در مقابل آن جزع و بى تابى است که امام(علیه السلام) در هشتمین نکته به آن اشاره کرده مى فرماید: «جزع و بى تابى به حوادث دردناک زمان کمک مى کند»; (وَالْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ). اشاره به این که گذشت زمان قواى انسان را تدریجاً تحلیل مى دهد و هر نفسى قدمى به سوى مرگ است; ولى جزع و بى تابى سبب تشدید آثار آن مى شود اى بسا عمر هفتاد ساله را به نصف تقلیل مى دهد، بنابراین همان گونه که صبر و شکیبایى با حوادث تلخ مى جنگد و انسان را در برابر آنها استوار مى دارد جزع و بى تابى به کمک آن حوادث مى شتابد و آثار آن را در وجود انسان عمیق و عمیق تر مى سازد. در کلام حکمت آمیز 189 این جمله پرمعنا آمده بود که مى فرمود: «مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَکَهُ الْجَزَعُ; کسى که صبر و شکیبایى او را نجات ندهد جزع و بى تابى او را هلاک خواهد ساخت». در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «لَوْ لا أَنَّ الصَّبْرَ خُلِقَ قَبْلَ الْبَلاءِ یَتَفَطَّرُ الْمُؤمِنُ کَما تَتَفَطَّرُ الْبیضَةَ عَلَى الصَّفا; اگر صبر و شکیبایى قبل از بلا آفریده نشده بود افراد با ایمان در برابر حوادث ناگوار از هم متلاشى مى شدند همان گونه که تخم مرغ با اصابت به سنگ متلاشى مى شود».(3) اضافه بر این آثار مادى که مترتب بر صبر و جزع مى شود از نظر معنوى نیز هلاکت دیگرى دامنگیر افرادى مى کند که در برابر حوادث بى تابى و جزع مى کنند و آن این که اجر آنها را ضایع مى سازد در حالى که صابران اجر و پاداش فراوانى دارند. در همین زمینه در روایت پرمعنایى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إذا دَخَلَ الْمُؤمِنُ فِی قَبْرِهِ کانَتِ الصَّلاةُ عَنْ یَمِینِهِ وَالزَّکاةُ عَنْ یَسارِهِ وَالبِرُّ مُظِلٌّ (مُطِلٌّ) عَلَیْهِ وَیَتَنَحَّى الصَّبْرُ ناحِیَةً، فَإذا دَخَلَ عَلَیْهِ الْمَلَکانِ اللَّذانِ یَلیانِ مُسائَلَتَهُ قالَ الصَّبْرُ لِلصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَالْبِرِّ: دُونَکُمْ صاحِبُکُمْ فَإنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ; هنگامى که فرد باایمان را در قبر مى گذارند نماز در طرف راست و زکات در طرف چپ او و کارهاى نیک مشرف بر او مى شوند و صبر در گوشه اى قرار مى گیرد و چون دو فرشته مأمور سؤال وارد مى شوند صبر به نماز و زکات و کارهاى نیک مى گوید به یارى دوستتان بشتابید اگر شما از یاریش ناتوان شدید من یاریش مى کنم». افزون بر اینها بى تابى غالباً سبب رسوایى انسان مى شود و نشان مى دهد که او آدمى کم ظرفیت و بى استقامت است به همین دلیل در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «قِلَّةُ الصَّبْرِ فَضیحَةٌ; کمى صبر و شکیبایى اسباب فضیحت و رسوایى است».(5) ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد که خداى متعال براى این که انسان در برابر حوادث فوق العاده سخت از پاى درنیاید صبر را در وجود او آفریده به همین دلیل نگاه مى کنیم هنگامى که مثلا مادرى بهترین فرزند عزیزش را از دست مى دهد چنان بى تابى مى کند که خود را به زمین و دیوار مى کوبد; امّا با گذشت زمان کم کم آرامش بر او مسلط مى شود و غالباً بعد از چندین روز یا چند هفته به حال عادى در مى آید و اگر این صبر خداداد نبود و آن حالت نخستین ادامه پیدا مى کرد در مدت کوتاهى از بین مى رفت. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ سیزده اندرز گرانبها: قسمت 4 نهمین نکته همان چیزى است که در حکمت 34 آمده، مى فرماید: «برترین بى نیازى ترک آرزوهاست»; (وَأَشْرَفُ الْغِنَى تَرْکُ الْمُنَى). به یقین کسانى که آرزوهاى دور و دراز دارند و غالباً به تنهایى به آن نمى رسند دست حاجت به سوى این و آن دراز مى کنند و با این که ممکن است سرمایه دار بزرگى باشند همیشه نیازمند و محتاجند، چرا که دامنه آرزوها بسیار گسترده است، حال اگر انسان خط باطل بر این آرزوهاى دور و دراز بکشد ثروتمند و سرمایه دار معتبرى خواهد شد، زیرا به هیچ کس محتاج نخواهد بود. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «تَجَنَّبُوا الْمُنى فَإنَّها تُذْهِبُ بَهْجَةَ ما خُوِّلْتُمْ وَتَسْتَصْغِرُونَ بِها مَواهِبَ اللهِ تَعالى عِنْدَکُمْ وَتُعْقِبُکُمُ الْحَسَراتِ فِیما وَهَّمْتُمْ بِهِ أنْفُسَکُمْ; از آرزوهاى دور و دراز بپرهیزید که شادابى و نشاط نعمت هایى را که به شما داده از بین مى برد و به سبب آن مواهب الهى در نزد شما کوچک مى شود و حسرت فراوانى به سبب اوهام باطله اى که داشته اید به شما دست مى دهد».(6) آن گاه در دهمین نکته به سراغ غلبه هواپرستى بر بسیارى از انسان ها رفته مى فرماید: «چه بسا عقل ها که در چنگالِ هوا و هوس هاى حاکم بر آنها اسیرند»; (وَکَمْ مِنْ عَقْل أَسِیر تَحْتَ هَوَى أَمِیر). مى دانیم خداوند دو نیرو به انسان بخشیده است: یکى نیروى عقل که خوب و بد را با آن تشخیص مى دهد و راه و چاه را مى شناسد و دیگرى انگیزه هاى مختلف نفسانى است که آن هم در حد اعتدال براى بقاى انسان ضرورى است; خواه علائق جنسى باشد یا علاقه به مال و ثروت و مقام و قدرت; اما هنگامى که این انگیزه ها طغیان کنند و به صورت هوا و هوس سرکش درآیند، عقل را در چنگال اسارت خود مى گیرند به گونه اى که گاه از تشخیص واضح ترین مسائل باز مى ماند و گاه دست به کارهایى مى زند که یک عمر باید جریمه و کفاره آن را بپردازد. به همین دلیل در آیات قرآن و روایات اسلامى هشدار زیادى به این موضوع داده شده است. قرآن مجید مى گوید: «(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْم وَخَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَکَّرُونَ); آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى قرار داده است؟! با این حال، غیر از خدا چه کسى مى تواند او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟!». در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «غَلَبَةُ الْهَوى تُفْسِدُ الدِّینُ وَالْعَقْلَ; غلبه هواى نفس هم دین انسان را فاسد مى کند و هم عقل او را». نیز در حدیث دیگرى در همان کتاب از همان بزرگوار نقل شده است که فرمود: «حَرامٌ عَلى کُلِّ عَقْلِ مَغْلُول بِالشَّهْوَةِ أنْ یَنْتَفِعَ بِالْحِکْمَةِ; بر تمام عقل هایى که در چنگال شهوت اسیرند حرام است که از علم و دانش بهره مند شوند». به یقین عقل ها متفاوت اند; بعضى به اندازه اى نیرومندند که هیچ انگیزه اى از هواى نفس نمى تواند بر آن چیره شود و گاه چنان ضعیف است که با مختصر طغیان شهوت از کار مى افتد، همان گونه که هواى نفس نیز درجات و مراتب مختلفى دارد و بدترین چیز آن است که حاکمان یک جامعه عقلشان در اسارت هواى نفسشان قرار گیرد و جامعه را به سوى بدبختى پیش برند و دین و دنیاى مردم را ملعبه هواى نفس سازند.
در این زمینه مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود داستان عجیب و تکان دهنده اى از ابن خلکان در کتاب وفیات الاعیان در شرح حال قاضى ابویوسف که از علماى اهل سنت و از دوستان ابوحنیفه بود نقل مى کند که عیسى بن جعفر (از فرزندان منصور دوانیقى) کنیز بسیار زیبایى داشت که هارون الرشید دلباخته او شد. هارون از عیسى خواست که آن کنیز را به او ببخشد یا بفروشد. عیسى که علاقه مند به آن کنیز بود نپذیرفت و گفت: من سوگند یاد کرده ام به طلاق و عتاق (منظور طلاق همه همسران و آزادى تمام بردگان خود) و صدقه دادن جمیع اموالم اگر آن را به کسى بفروشم یا ببخشم. (اهل سنت معتقد بودند که اگر کسى چنین سوگندى یاد کند و مخالفت کند تمام اموال او صدقه مى شود و تمام زنانش از او جدا و کنیزان و غلامانش آزاد مى گردند مطلبى که در فقه شیعه شدیداً با آن مخالفت شده است). هارون الرشید او را تهدید به قتل کرد او تسلیم شد ولى مشکل قسم بر فکر او سنگینى مى کرد. هارون گفت: من مشکل را حل مى کنم. به دنبال ابویوسف فرستاد و گفت: یک راه حل شرعى براى این مسئله پیچیده جهت من پیدا کن. ابویوسف به عیسى بن جعفر گفت: راه حلش این است که نصف آن را به هارون ببخشى و نصف آن را به او بفروشى و در این صورت مخالفتى با سوگندت نکرده اى، زیرا نه تمامش را فروخته اى و نه تمامش را بخشیده اى. عیسى بن جعفر این کار را انجام داد (و نیمى از آن کنیز را به صد هزار دینار به هارون فروخت و نیم دیگر را به او بخشید) و کنیز را براى هارون الرشید بردند در حالى که هنوز در مجلس خود نشسته بود. هارون به ابویوسف گفت: یک مشکل دیگر باقى مانده است. ابویوسف گفت: کدام مشکل؟ گفت: این کنیز قبلاً با صاحبش آمیزش داشته و باید یکبار عادت ماهانه شود و پاک گردد (تا عده او به سر آید) سپس اضافه کرد: به خدا سوگند (چنان دیوانه این کنیزم که) اگر امشب را با او به سر نبرم روح از تنم جدا مى شود. ابو یوسف گفت: آن هم راه دارد. او را آزاد کن و سپس او را بعد از آزادى به عقد خود درآور، زیرا فرد آزاد عدّه اى ندارد. هارون او را آزاد کرد و او را به نکاح خود درآورد (و با نهایت تأسف) تمام اینها در یک ساعت قبل از آنکه هارون الرشید از جاى خود برخیزد انجام شد. آرى هم حاکمان هواپرست و هم مفتیان دنیاپرست این گونه با احکام خدا بازى مى کردند. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ سیزده اندرز گرانبها: قسمت 5 سپس در یازدهمین نکته به مسئله مهم دیگرى اشاره کرده مى فرماید: «حفظ تجربه ها بخشى از موفقیت است»; (وَمِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ). منظور از تجربه در اینجا مفهوم عام آن است و تجربه هاى شخصى و تجارب دیگران را شامل مى شود و تعبیر به «مِنَ التَّوفِیقِ» اشاره به این است که انسان قسمت مهمى از موفقیت خود را در کارها، از تجربه هاى پیشین خود و تجارب دیگران استفاده مى کند و در واقع انباشته شدن تجربه ها بر یکدیگر سبب موفقیت در تمام زمینه هاى علمى و سیاسى و اجتماعى و اخلاقى است و آن کس که خود را از تجربه هاى دیگران بى نیاز بداند و به تجربه هاى پیشین خود اعتنا نکند به یقین گرفتار شکست هاى پى درپى خواهد شد. اساساً بعضى از علوم و دانش ها بر اساس تجربه پیشرفت کرده که نام علوم تجربى هم بر آنها نهاده اند. از کجا طبیب مى داند که فلان دارو براى فلان بیمارى مؤثر است؟ آیا جز از تجربه هاى خویش و تجربه هاى دیگران استفاده کرده است؟ امروز آزمایشگاه ها که ابزار تجربه است در سراسر دنیا در علوم مختلف برپاست و اینها تفسیر روشنى بر کلام امام(علیه السلام) است که مى فرماید: «حفظ تجربه ها بخش مهمى از موفقیت را تشکیل مى دهد». قرآن مجید بخش عظیمى از تاریخ اقوام پیشین را براى مسلمانان شرح داده است که فلسفه آن همان استفاده کردن از تجربه زندگى پیشینیان است. گاه مى فرماید: بروید آثار آنها را در نقاط مختلف زمین ببینید، و عبرت بگیرید. واژه «توفیق» در استعمالات روایات دو معنا دارد: یک معناى آن همان موفقیت در کارها است که در نکته حکیمانه بالا به آن اشاره شده و معناى دیگر آن آماده شدن وسائل اعم از معنوى و مادى است و این که دعا مى کنیم: خدایا! ما را براى کارهاى خیر توفیق عنایت کن; یعنى وسایل آن را اعم از روحانى و جسمانى فراهم نما. به یقین آنچه در اختیار ماست باید خودمان فراهم سازیم و آنها را که از اختیار ما بیرون است باید از خدا بخواهیم و این دو معنا به یک حقیقت باز مى گردند; یعنى هر دو توفیقات الهى و حفظ تجربه ها سبب موفقیت است. در روایات اسلامى درباره اهمیت تجربه تعبیرات بسیار جالبى دیده مى شود. از جمله در حدیثى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارُبِ; عقل همان حفظ تجربه هاست». و در جاى دیگر: «اَلْعَقْلُ غَریزَةٌ تَزیدُ بِالْعِلْمِ بِالتَّجارُبِ; عقل غریزه اى (الهى) است که با علم و دانش و تجربه افزایش مى یابد». استفاده کردن از تجارب پیشینیان مخصوصاً براى زمامداران و سیاست مداران از اهم امور است تا آنجا که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا یَطْمَعَنَّ ... وَلا الْقَلیلُ التَّجْرِبَةِ الْمُعْجِبُ بِرَأْیِهِ فی رِئاسَة; افراد کم تجربه که تنها به آراى خود تکیه مى کنند هرگز در ریاست موفق نخواهند شد» در نهج البلاغه نیز بارها امام(علیه السلام) بر اهمیت استفاده از تجربه ها تأکید فرموده است; از جمله در خطبه 176 که در آن مواعظ بسیار سودمندى آمده است، با قاطعیت مى فرماید: «وَمَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللهُ بِالْبَلاءِ وَالتَّجارُبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیء مِنَ الْعِظَةِ; آن کس که خدا او را به وسیله آزمون ها و تجربه ها بهره مند نسازد از هیچ پند واندرزى سود نخواهد برد». در عهدنامه مالک اشتر نیز بر این امر تأکید شده بود، امام(علیه السلام) در خطاب به مالک اشتر در مورد انتخاب کارمندان و اداره کنندگان حکومت مى فرماید: «وَتَوَخّ مِنْهُمْ أهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَیاءِ مِنْ أهْلِ الْبُیُوتاتِ الصّالِحَةِ وَالْقِدَمِ فِى الاْسْلامِ; و از میان آنها افرادى را برگزین که داراى تجربه و پاکى روح باشند و از خانواده هاى صالح و پیشگام و باسابقه در اسلام باشند». این در حالى است که امروزه شعارهاى زیادى در استفاده کردن از نیروى جوانان داده مى شود و متأسفانه به گونه اى تبلیغ شده که بعضى تصور مى کنند باید بزرگسالان را از صحنه حکومت و اجتماع کنار گذاشت در حالى که آنها مجموعه هاى عظیمى از تجاربند. حق مطلب این است که تجربه هاى پرارزش بزرگسالان باید با نیرو و نشاط جوانان آمیخته شود تا موفقیت قطعى حاصل شود; به طور قطع و یقین نه تنها مى توان به نیروى جوان قناعت کرد و نه تنها به تجارب بزرگسالان، بلکه این دو مکمل یکدیگرند. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2