eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
امام (ع) عرض مى‏كند: بار الها! موفقم بدار تا با طبع نرم و ملايم و خلق فروتنى و تواضع، با مردم معاشرت نمايم. نرم‏گويى و نرم‏خويى دو صفت از صفات حميده و دو خصلت از خصال پسنديده است و هر دو قسمت در قرآن شريف و روايات اولياى دين آمده است.
موقعى كه حضرت موسى و هارون از طرف بارى‏تعالى ماموريت يافتند نزد فرعون بروند و او را دعوت نمايند، خداوند به آن دو دستور داد: اذهبا الى فرعون انه طغى. فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى. شما دو نفر نزد فرعون برويد كه به طغيان و سركشى گرايش يافته است، با او به نرمى سخن بگوييد، شايد متذكر شود و از عذاب الهى بترسد. امام على (ع) فرموده: زبانت را عادت ده كه گفتارش هميشه نرم و ملايم باشد.
مردى به نام اسحاق كندى كه در زمان خود فيلسوف عراق بود، به نوشتن كتابى دست زد كه حاوى تناقضهاى قرآن باشد. در اين كار همت گمارد و براى انجام آن تنها در منزل نشست و مشغول به نوشتن گرديد. روزى يكى از شاگردان او بر حضرت امام عسكرى (ع) وارد شد. حضرت به وى فرمود: آيا در بين شما يك مرد رشيد نيست كه استادتان را از كارى كه درباره‏ى قرآن شروع كرده، بازدارد؟ عرض كرد: ما از شاگردان او هستيم، چطور ممكن است در اين مورد يا ديگر موارد به او اعتراض نماييم؟ امام فرمود: آيا حاضرى آن را كه به تو مى‏آموزم در محضر استادت انجام دهى؟ عرض كرد: بلى. فرمود: نزد او برو، با وى به لطف و گرمى انس بگير و در كارى كه مى‏خواهد انجام دهد ياريش نما و چون مانوس گشتى، بگو براى من سئوالى پيش آمده است، اجازه مى‏خواهم بگويم و از مثل شما توقع اين اجازه هست. سپس بگو: اگر تكلم‏كننده ‏ى به اين قرآن نزد شما بيايد و اين سئوال مطرح گردد كه آيا جايز است مراد گوينده‏ ى قرآن از گفته ‏هاى خودش غير آن باشد كه شما گمان برده‏ايد و آن را برداشت نموده‏ايد، او در پاسخ خواهد گفت: اين احتمال جايز است، زيرا مردى است كه مى‏فهمد آن را كه مى‏شنود. وقتى با سخن تو ملزم گرديد، به او بگو: شما از كجا مقصد متكلم قرآن را درك نموده‏ايد؟ شايد منظور او غير آن چيزى باشد كه شما گمان برده‏ايد. آن مرد نزد فيلسوف كندى رفت و طبق دستور امام، پس از تلطف و مهر، مطلب را با وى در ميان گذارد، آنقدر اين كلام موثر افتاد كه به او گفت: دوباره بگو، دوباره گفت. فيلسوف، پس از انديشه و تفكر، ابراز داشت: اينكه گفتى به اعتبار لغت، محتمل است و از جهت دقت نظر جايز. اين احتمال صحيح و اساسى طبق دستور امام عسكرى (ع) به نرمى و ملايمت و با حفظ شخصيت فيلسوف تحصيلكرده القا گرديد، از اين رو در وى اثر مفيد گذارد و او را در نوشتن كتاب دودل و مردد ساخت. اگر همين مطلب با تندى و خشونت ادا مى‏گرديد، وى را در عقيده‏ى خود مقاوم مى‏نمود و به گفته‏هايش پافشارى نشان مى‏داد.
نرم‏خويى نيز همانند نرم‏گويى، در قرآن شريف و روايات آمده است. خداوند نرم‏خويى رسول گرامى را كه از عوامل جلب قلوب و جذب نفوس بود، به حساب رحمت واسعه‏ى خود گذارده و فرموده است: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك. اى پيمبر! تو در پرتو رحمت خداوند، با مردم برخورد نرم و ملايم دارى، اگر تندخو و سخت‏دل مى‏بودى، مردم از اطرافت پراكنده مى‏شدند.
از جمله وصاياى على (ع) به فرزندش حضرت مجتبى اين بود كه: هر كس با تو به غلظت و تندخويى مواجه مى‏شود تو با او به نرمى و ملايمت برخورد كن، چه نرمى تو با وى مى‏تواند به سرعت موضعش را تغيير دهد و او را با تو نرم و ملايم سازد. در وصف رسول اكرم (ص) آمده است كه آن حضرت در سخن گفتن از همه راستگوتر و در اخلاق از همه نرم‏خوتر بود.
نرم‏خويى در ايجاد محبت، نقش بسيار موثر دارد و افرادى كه شخص نرم‏خو را به اين صفت مى‏شناسند نسبت به وى علاقمند مى‏شوند. على (ع) فرموده: كسى كه با اطرافيان خود با نرم‏خويى برخورد نمايد، از محبت دائم بستگان خويش برخوردار مى‏گردد.
«عريكه» صفتى است كه با سرشت آدمى آميخته شده و به معناى «طبيعت» است، پس اگر كسى با طبيعت نرم آفريده شود مى ‏توان از وى توقع داشت كه نرم‏خو و ملايم باشد،
سوال : کسی كه از مادر، تندخو و عصبى مزاج متولد گرديده، آيا مى‏تواند نرم‏خو شود و خويشتن را به اين خلق پسنديده متخلق نمايد؟ پاسخ اين پرسش خوشبختانه مثبت است و بشر مى‏تواند با سعى و مجاهده وضع طبيعى خويشتن را تغيير دهد و در خود طبع دومى را به وجود آورد كه نقطه‏ى مقابل طبع اول باشد و براى شاهد مى‏توان نمونه‏هاى متعددى را ذكر كرد : ريه به طور طبيعى براى تنفس هواى پاك آفريده شده است، كسى كه در اولين بار به سيگار لب مى‏زند و دود آن را به ريه مى‏فرستد وضع مزاجش متحول مى‏گردد، سرفه و عطسه مى‏آيد، احساس سرگيجه مى‏كند، آب از چشم و بينيش خارج مى‏شود، گويى ريه با زبان طبيعى خود فرياد مى‏زند: من براى دود آفريده نشده‏ام، اين چه سمى بود كه به درون من فرستادى؟ اگر شخصى كه ريه عضو بدن اوست متوجه گردد، به خطاى خويش پى ببرد و ديگر به اين كار ناروا دست نزند، وضع طبيعى ريه محفوظ مى‏ماند و راه خود را به سلامت مى‏پيمايد. اما اگر به ناراحتى ريه و ديگر عوارض ناشى از آن اعتنا ننمايد و مكرر در مكرر، دود به ريه بفرستد، وضع طبيعى ريه تدريجا عوض مى‏شود، با سم دود، انس مى‏گيرد، رفته‏رفته به آن عادت مى‏كند، و پس از تكرار هزاران بار، آنچنان مى‏شود كه نه تنها از دود احساس ناراحتى نمى‏كند بلكه از آن لذت مى‏برد و اگر دود سيگار به ريه نرسد احساس كمبود مى‏نمايد و مى‏خواهد هر چه زودتر به محبوب خود دست يابد و سم آن را جذب نمايد. بنابراين عادتى كه بر اثر تمرين و تكرار پديد مى‏آيد به منزله‏ى طبيعت دوم است و احكام و مقررات طبيعت اول را تغيير مى‏دهد و مقتضيات خود را جايگزين آن مى‏نمايد. پس اگر انسانى از مادر، تندخو متولد شد و بخواهد خويشتن را نرم‏خو بسازد، مى‏تواند در پرتو سعى و كوشش و با تمرين و مجاهده تدريجا طبع تند خود را واپس زند و خويشتن را به نرم‏خويى متخلق سازد .
امام صادق عليه‏السلام فرموده: خلق خوب عطيه‏ اى است الهى كه خداوند به بندگانش اعطا فرموده است. بعضى از خلقيات سجيه ‏ى طبيعى است و بعضى بايد با نيت و قصد به دست آيد. راوى مى‏گويد پرسيدم: كدام يك از اين دو برتر و افضل است؟ فرمود آن كس كه خلق خوب سجيه ى اوست و با سرشتش آميخته، نمى‏تواند جز آن عمل كند، اما كسى كه با نيت و مجاهده خود را به خلق پسنديده متخلق مى‏نمايد بايد در راه طاعت الهى صبر كند و مشكلات خودسازى را تحمل نمايد، بنابراين افضل و برتر كسى است كه براى نيل به خلق خوب سعى و كوشش مى‏كند و با سختيهاى ناشى از آن مى‏سازد.
امام سجاد (ع) از پيشگاه حضرت بارى‏ تعالى براى عموم مسلمانان درخواست نرم‏خويى مى‏نمايد: «و لين العريكه» بار الها! به لطف و رحمتت جامعه را به اخلاق نرم متخلق كن و آنان را به اين صفت پسنديده متصف نما. به فرموده‏ى امام صادق (ع) كسانى كه اينچنين آفريده شده‏اند به طور فطرى از نرم‏خويى برخوردارند و آنان كه ساختمان نرم و ملايم ندارند مى‏توانند از راه مجاهده و كوشش، خويشتن را به اين خوى پسنديده عادت دهند و با تمرين از اين مزيت اخلاقى بهره‏مند گردند.
نرم‏خويى تكريم و احترام شخصيت مردم است همانطور كه تندخويى و خشونت، كوچك شمردن دگران و بى‏احترامى به شخصيت آنان است، با نرم‏خويى احترام انسانها محفوظ مى‏ماند و ملاقاتهاى گرمى آميخته به محبت صورت مى‏پذيرد و منشاء گناه نمى‏شود تا به عدل اجتماعى زيان برساند، اما تندخويى و خشونت برخورد مايه‏ ى تحقير شخصيت و موجب برانگيختن طرف مقابل است و مى‏تواند منشاء مقابله و اختلاف گردد، سخنان ناروا رد و بدل شود، و سرانجام به اهانت يكديگر كه گناه بزرگ است منتهى گردد و در نتيجه به عدل اجتماعى آسيب برسد.
نرم‏ خويى و احترام به شخصيت مردم از برنامه‏ هاى عملى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه‏ ى معصومين عليهم‏السلام بود، آن بزرگواران نه تنها با نرم‏خويى و تكريم شخصيت، موجب دلگرمى و مسرت درونى مسلمين مى‏شدند بلكه در پاره‏اى از مواقع افراد غير مسلمان نيز بر اثر اين خوى پسنديده مجذوب دين حق مى‏گشتند و به اسلام گرايش مى‏يافتند.
امام باقر (ع) فرمود: حضرت اميرالمومنين با مردى از اهل كتاب در راهى مصاحب سفر شد. مرد ذمى از حضرت پرسيد: اى بنده‏ى خدا! قصد كجا را دارى؟ فرمود: كوفه مى‏روم. مقدارى راه با هم پيمودند. سر دو راهى رسيدند. مرد ذمى از حضرت جدا شد و به راه خود رفت. اما برخلاف انتظار، على (ع) نيز راه كوفه را ترك گفت و راهى را كه ذمى مى‏رفت در پيش گرفت. از حضرت پرسيد: مگر شما قصد كوفه نداشتيد؟ فرمود: بلى. گفت: شما راه خودتان را ترك گفتيد. فرمود: مى‏دانم. پرسيد: چرا چنين كرديد؟ حضرت در پاسخ فرمود: اين از كمال حسن مصاحبت است كه شخص، همسفر خود را موقع جدا شدن، چند قدمى مشايعت نمايد و من به مشايعت تو مى‏آيم، اين دستور پيمبر گرامى اسلام است. مرد ذمى از روى شگفتى پرسيد: او دستور داده است؟ فرمود: بلى. مرد ذمى گفت: كسانى از نبى اكرم پيروى نمودند براى كرايم اعمالش. سپس گفت: من تو را به شهادت مى‏گيرم كه بر دين تو هستم. آنگاه با حضرت به راه كوفه برگشت و پس از آنكه على (ع) را شناخت و دانست كه او شخص اول مملكت بود كه با وى آنقدر با تكريم و احترام برخورد نمود، اسلام را پذيرفت و به دين حق مشرف گرديد.
امام سجاد (ع) از پيشگاه خداوند براى عموم مسلمانان درخواست مى‏كند كه متواضع باشند: «خفض الجناح» بار الها! با لطف و رحمتت مسلمانان را به فروتنى و تواضع موفق بدار.
قرآن شريف خفض جناح را در مورد تواضع و فروتنى فرزندان نسبت به والدين به كار برده و فرموده است: و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا. بال و پرت را از روى رحمت براى پدر و مادر فروافكن و بگو: پروردگارا! آن دو را مشمول رحمت خود قرار ده، همانطور كه در كودكى من، به من ترحم نمودند و تربيتم كردند. كبوتر وقتى مى‏خواهد پرواز نمايد بالهاى خود را بازمى‏كند و بالا مى‏برد و بر اثر اين حالت، اوج مى‏گيرد و موقعى كه مى‏خواهد فرود آيد بالها را مى‏افكند، به پايين متمايل مى‏نمايد و بر اثر اين حالت بال، از اوج به حضيض مى‏آيد و به زمين مى‏نشيند. خداوند با ذكر اين مثل به فرزند امر مى‏كند كه در مقابل والدين متواضع باش، همچنين به پيشواى اسلام دستور داده: و اخفض جناحك للمومنين: اى پيمبر گرامى! با خفض جناح و تواضع با مومنين برخورد نما. «خفض جناح» كنايه از تواضع و فروتنى انسان است در مقابل دگران.
تواضع از جمله صفات حميده و خصال پسنديده است. مردى به نام حسن بن جهم از حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام پرسيد حد تواضع چيست؟ فرمود: حدش اين است كه از خودت به مردم آن را عطا نمايى كه دوست دارى مردم همانند آن را به تو عطا كنند.
فروتنى و تواضع در دنيا مايه‏ى محبوبيت اجتماعى است و در آخرت موجب جلب رحمت حضرت بارى ‏تعالى است.
رسول اكرم فرموده: تواضع مايه ‏ى رفعت و بلندى مقام متواضع است، تواضع نماييد تا مشمول رحمت بارى‏تعالى واقع شويد. على (ع) فرموده است: انسانى كه داراى مقام اجتماعى است و از موضع رفعت، تواضع مى‏نمايد همانند كسى است كه متخلف را از موضع قدرت مى‏بخشد و از كيفرش چشم‏پوشى مى‏نمايد.
امام صادق (ع) فرموده: از جمله كارهايى كه حاكى از تواضع عامل آنهاست اين است كه راضى باشى در مجلس جايى بنشينى كه از جايگاه شايسته ‏ى تو پست‏تر باشد، ديگر آنكه با هر كس كه برخورد مى‏نمايى سلام كنى و اينكه بحث خصومت‏انگيز را ترك گويى اگر چه حق با تو باشد و اينكه نخواهى براى تقوى مورد تحسين و تمجيدت قرار دهند.
در اخلاق و رفتار رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: و كان يكرم من يدخل عليه حتى ربما بسط ثوبه و يوثر الداخل بالوساده التى تحته. روش رسول گرامى اين بود كه هر كس بر وى وارد مى‏شد او را اكرام مى‏نمود گاهى عباى خود را به جاى فرش زير قدمش مى‏گسترد و توشك كوچكى را كه روى آن نشسته بود به شخص تازه وارد ايثار مى‏نمود. مردى وارد مسجد شد و رسول اكرم تنها نشسته بود. به سوى پيمبر آمد. با نزديك شدن او حضرت جابه‏جا شد و تغيير محل داد. مرد عرض كرد: مسجد وسيع است، چرا حركت كرديد و مكان خود را ترك گفتيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: حق مسلمان بر مسلمان اين است كه وقتى ببيند او قصد نشستن دارد به احترام وى جابه‏جا شود و كنار برود. در واقع معناى كلام حضرت اين است كه براى تازه‏ وارد حريمى بگيرد و او را مورد تواضع و تكريم خود قرار دهد.
دو فرد مومن كه على (ع) چون برادر به آنان علاقه داشت، يكى پدر و آن ديگر پسر، بر آن حضرت وارد شدند. امام (ع) براى پذيرايى و تكريم آنان قيام نمود، آن دو را بالاى مجلس خود نشاند و خودش مقابلشان نشست. دستور غذا داد، طعام آوردند. آن دو غذا صرف نمودند. آنگاه قنبر آفتابه و لگن براى شستن دست و پارچه براى خشك كردن آورد. آفتابه را گرفت كه آب روى دست مرد بريزد. ناگاه امام (ع) با حركتى سريع از جا برخاست و آفتابه را گرفت كه دست آن مرد را بشويد. اما او از عمل امام (ع) غرق شرمسارى شد و از خجلت، سر را تا نزديك زمين به زير آورد و گفت: اى اميرالمومنين! خدا مرا نبيند كه شما آب روى دست من مى‏ريزيد. فرمود: بنشين و دستت را بشوى كه خدا ببيند تو را كه برادر دينيت دستت را مى‏شويد. حضرت جدا از او خواست كه دستش را بشويد، مرد ادب نمود و دستش را براى شستن پيش آورد ولى مى‏خواست هر چه زودتر اين صحنه پايان يابد لذا آنطور كه بايد دست را نمى‏شست، حضرت قسمش داد كه با آرامش خاطر دستت را شستشو ده، آنطور كه اگر قنبر آب مى‏ريخت مى‏شستى. پس از آنكه امام (ع) دست پدر را شست، ابريق را به دست محمد حنفيه داد، فرمود فرزند! اگر اين پسر، تنها مهمان من مى‏بود، دستش را مى‏شستم. ولى خداوند ابا دارد از اينكه پدر و پسرى در يك مكان باشند و هر دو به طور يكسان مورد تكريم قرار گيرند، از اين رو پدر آب روى دست پدر ريخت و شما هم آب روى دست پسر بريز و محمد بن حنفيه طبق دستور امام دست پسر را شست.
روش امام سجاد (ع) اين بود كه مسافرت نكند مگر با همسفرهايى كه حضرتش را نشناسند و با آنان شرط مى‏كرد كه از خدمتگزاران رفقاى سفر در حوايجشان باشد. يك بار با كسانى كه او را نمى‏شناختند به سفر رفت، ولى در راه سفر با مردى مواجه شدند كه آن حضرت را ديد و شناخت. به كسانى كه با امام همسفر بودند گفت: مى‏دانيد اين مرد كيست؟ پاسخ دادند: نه. گفت: حضرت على بن الحسين عليهماالسلام است. با شنيدن اين سخن، هيجان‏زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوى حضرت را بوسيدند، عرض كردند: يابن رسول‏الله! آيا مى‏خواستى ما جهنمى شويم؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتى مبادرت مى‏نمود و از ما عمل برخلاف ادب و احترامى سر مى‏زد آيا نه اين بود كه تا پايان روزگار هلاك شده بوديم؟ چه باعث شد كه ناشناخته بين همسفرها آمديد؟ فرمود من يك بار با اشخاصى كه مرا مى‏شناختند به سفر رفتم، آنان به رعايت مقام شامخ رسول اكرم (ص) به من احترامى نمودند كه استحقاق آن را نداشتم، خائف بودم كه شماها نيز همانند آنان با من رفتار نماييد، از اين رو كتمان امر و معرفى نكردن خود نزد من محبوبتر است.
در جامعه ‏اى كه پير و جوان، زن و مرد، شهرى و روستايى، و خلاصه تمام قشرها متواضع باشند و همه با رعايت ادب و احترام با يكديگر برخورد نمايند عدل و دادگرى در آن اجتماع حاكم خواهد بود زيرا مردم متواضع خود را بالاتر از آن مى‏دانند كه به حقوق دگران تجاوز نمايند، با عمل ناروا و ظالمانه، عدل اجتماعى را متزلزل كنند و خويشتن را مورد تحقير و بى‏احترامى مردم متواضع قرار دهند. بنابراين مى‏توان گفت كه تواضع و فروتنى اگر در سطح وسيع جامعه معمول باشد به بسط عدل كه اولين درخواست امام سجاد (ع) در اين قطعه از دعاى «مكارم‏الاخلاق» است كمك مى‏نمايد. نقطه‏ى مقابل تواضع، تكبر است. افراد متكبر براى اينكه بزرگى موهوم خود را بر مردم تحميل نمايند و آنان را به قبول عقيده‏ى باطنى كه درباره‏ى خويش دارند وادار سازند روش جباريت در پيش مى‏گيرند و رفتار و گفتارشان به گونه‏اى مى‏شود كه با اساس عدل، مخالف و ناسازگار است. تكبر، آدمى را از شناخت حق و درك واقع بازمى‏دارد و متكبر، مردم را كوچك و غير قابل اعتنا مى‏شمرد، بيمارى تكبر، عقل را تيره مى‏كند و به هر نسبتى كه بيمارى كبر تشديد مى‏شود، تيرگى عقل نيز افزايش مى‏يابد و سرانجام، كار به جنون خودبزرگ‏بينى منتهى مى‏گردد
رسول اكرم فرمود: از كبر اجتناب نماييد كه بنده بر اثر تكبر چنان مى‏شود كه خداوند مى ‏فرمايد نام اين بنده ‏ى مرا در گروه جبارين يعنى طغيانگرانى كه از حق سرپيچى مى‏كنند بنويسيد. على (ع) فرموده: از كبر برحذر باشيد كه اين صفت مذموم موجب طغيان و منشاء معصيت خداوند رحمان است. امام صادق (ع) فرموده: كبر اين است كه آدمى مردم را حقير و كوچك بشمرد و حق و عدل را نادانى و جهل تلقى نمايد. امام باقر (ع) فرموده: در دل هيچ فردى چيزى از كبر وارد نمى‏شود جز آنكه عقلش به همان اندازه نقصان مى‏يابد، خواه كبر نفوذ كرده در دل او كم باشد يا زياد.
از مجموع رواياتى استفاده مى‏شود كه تكبر در اسلام از صفات بسيار ناپسند و مذموم است. تكبر،، آدمى را از راه حق و عدالت منحرف مى‏كند، به راه طغيان و عصيان سوق مى‏دهد، و موجبات سقوط و تباهيش را فراهم مى‏آورد، تكبر مى‏تواند براى متكبر زيانهاى دنيوى و اخروى فراوان به بار آورد، در اين جهان او را مبغوض و منفور جامعه نمايد و موجب سقوط اجتماعيش شود و در آن جهان وى را از رحمت واسعه‏ى الهى محروم سازد و به عذاب عظيم مبتلايش نمايد. نقطه‏ى مقابل تكبر، تواضع است. تواضع موجب عز و محبوبيت و هماهنگ با عدل و دادگرى است، از اين رو امام سجاد عليه‏السلام در زمينه ‏ى بسط عدل از پيشگاه بارى ‏تعالى براى مردم درخواست تواضع نموده است.