eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 برنامه ی ◀️ دوستان و دشمنان واقعى من 📋 امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به حقیقتى قابل توجه اشاره مى کند که آثارش در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام) دیدنى است. مى فرماید: «اگر با این شمشیرم بر بن بینى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را بر منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت» آن گاه امام(علیه السلام) به گفتارى از پیغمبر اکرم در این زمینه استناد مى جوید و مى فرماید: «این به دلیل آن است که مقدر شده و بر زبان پیامبر اُمّى و درس نخوانده جارى شده که فرمود: اى على! هیچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هیچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت جمله «قُضِیَ فَانْقَضَى...» اشاره به این است که این حقیقت که مؤمنان هرگز على را مبغوض نمى دارند و منافقان هرگز او را دوست نخواهند داشت نخست در علم الهى گذشته و مقدر گشته سپس بر لسان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)جارى شده است. از این حدیث شریف استفاده مى شود که وجود مبارک امیرمؤمنان (علیه السلام) با آن معرفت بالا و آن صفات والا، معیار سنجش مؤمن و منافق بود. مؤمنان که صفات خود را پرتوى از صفات آن بزرگوار مى دیدند به مناسبت تجانس روحى و اعتقادى و اخلاقى به آن حضرت عشق مىورزیدند و منافقان که صفات و اعتقاد خود را در تضاد با صفات و معارف اعتقادى على(علیه السلام)مشاهده مى کردند بغض و کینه او را در دل مى پروراندند. راستى شگفت انگیز است که عالمان معروف اهل سنّت این حدیث را در اکثر منابع خود آورده اند و در عین حال، غیر على(علیه السلام) را بر او ترجیح داده اند. اینکه امام(علیه السلام) مى فرماید: «اگر خیشوم مؤمن ( نقطه بالاى بینى که اگر قطع شود در واقع تمام بینى قطع شده) را با شمشیر بزنم مرا مبغوض نخواهد داشت» براى این است که مؤمن مى داند به یقین در آن مصلحتى بوده و نیز اینکه مى فرماید: «لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا...» مفهومش این است که منافقان به قدرى تعصب و کینه و عداوت دارند که تمام دنیا را هم اگر به آنها بدهند دست از راه و روش زشت و انحرافى خود بر نمى دارند. این سخن ادعا نیست بلکه واقعیت است و در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام)نمونه هاى زنده اى دارد از جمله مرحوم «کلینى» در کتاب کافى از «حارث بن حصیره» (یکى از یاران على(علیه السلام)) نقل مى کند که در اطراف مدینه مرد سیاه پوستى از اهل حبشه را دیدم که مشغول آبیارى است و انگشتان یک دستش قطع شده است. به او گفتم: چه کسى انگشتان تو را قطع کرده؟ گفت: بهترین مردم دنیا. سپس افزود: ما هشت نفر بودیم که دست به سرقتى زدیم. ما را دستگیر کردند و خدمت على بن ابى طالب بردند و ما به گناه خود اقرار کردیم. امام(علیه السلام) فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبودید؟ گفتیم: مى دانستیم. دستور داد چهار انگشت ما را (به عنوان حد سرقت) قطع کردند. سپس دستور داد در خانه اى از ما پذیرایى کنند و روغن و عسل (و مواد غذایى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخم ها خوب شود سپس ما را از آن خانه بیرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه کنید و راه صلاح را پیش گیرید به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مى گردد و اگر چنین نکنید در دوزخ به شما باز مى گردد. در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابى طالب(علیه السلام) نیز مى خوانیم: هنگامى که ضربه اى بر سر مبارک آن حضرت وارد ساخت او را خدمت على آوردند. به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نیکى نکردم؟ گفت: آرى به من نیکى کردى. فرمود پس چه چیزى باعث شد که این جنایت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشیر خود را تیز کردم و از خدا خواستم که به وسیله آن بدترین خلق خدا را به قتل برسانم (و چنین شد.) امام(علیه السلام) فرمود: (دعاى تو مستجاب شده است زیرا) تو را با همین شمشیر خواهند کشت و تو بدترین خلق خدایى. جالب توجه این که روایات فراوانى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و صحابه آن حضرت درباره شناختن مؤمنان با محبت على بن ابى طالب(علیه السلام) و منافقان با بغض و کینه او در کتب معروف اهل سنت و شیعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله «بلاذرى» در انساب الاشراف (ج 2، ص 96) و «ترمذى» در سنن (ج 5، 635 در باب مناقب على بن ابى طالب) از «ابوسعید خدرى» نقل کرده اند که مى گفت: ما جمعیت انصار، منافقان را به سبب بغضشان به على بن ابى طالب مى شناختیم». 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ محبت علی (علیه السلام) و جاذبه هایش 📋 علی (علیه السلام) همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید اما آنان باز هم از او روی بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد. او خود می فرماید: «اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا که این حقیقت بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد». علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند، چون علم جز تجسم حقیقت چیزی نیست. مردی است از دوستان امیرالمومنین، با فضیلت و با ایمان. متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد. امیر المومنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی (علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را کی برید؟ گفت: «قطع یمینی سیدالوصیین و قائد الغر المحجلین و اولی الناس بالمومنین علی بن ابی طالب، امام الهدی... السابق الی جنات النعیم، مصادم الابطال، المنتقم من الجهال، معطی الزکاش... الهادی الی الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مکی، جحجاح وفی...» (بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۸۱- ۲۸۲، چاپ جدیدو التفسیرالکبیر فخر رازی، ذیل آیه ۹ سوره کهف) «پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت... پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات... رهبر راه رشد و کمال، گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار باوفا». ابن الکواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است. این عشق ها و علاقه ها که ما این چنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند. ✍️ (منبع: جاذبه و دافعه علی(ع)، شهید ، ص ۴۰) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
✳️ گفت پیغامبر که اصحابی نجوم (بهتر است بگوییم : گفت پیغمبر که اهلی کالنجوم ره ‌روان را شمع و شیطان را رجوم هر کسی را گر بدی آن چشم و زور کو گرفتی ز آفتاب چرخ نور کی ستاره حاجتستی ای ذلیل که بدی بر نور خورشید او دلیل ماه می‌گوید به خاک و ابر و فی من بشر بودم ولی یوحی الی چون شما تاریک بودم در نهاد وحی خورشیدم چنین نوری بداد ظلمتی دارم به نسبت با شموس نور دارم بهر ظلمات نفوس زان ضعیفم تا تو تابی آوری که نه مرد آفتاب انوری همچو شهد و سرکه در هم بافتم تا سوی رنج جگر ره یافتم چون ز علت وا رهیدی ای رهین سرکه را بگذار و می‌خور انگبین تخت دل معمور شد پاک از هوا بین که الرحمن علی العرش استوی حکم بر دل بعد ازین بی واسطه حق کند چون یافت دل این رابطه این سخن پایان ندارد زید کو تا دهم پندش که رسوایی مجو برنامه ی - - 🔴 روایت (اصحابی کالنجوم ) درست نیست زیرا .... 👇 👉 https://www.adyannet.com/fa/news/12737 و بهتر است روایت صحیح زیر را جایگزین کنیم : قال رسول الله صل الله: مَثَلُهُم [أهلِ بَيتي] في اُمَّتي كَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ . مَثَل اهل بيت من در ميان امّتم همچون ستارگان سپهر است . آنها امامانى رهنما و رهيافته اند. ( الغيبة للنعمانيّ : 84 / 12 ) 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ پبامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اهلبیت من مانند ستارگان ‌اند؛ برای رهروان و سالکان به منزله شمع طریق‌اند و برای شیاطین وسیله طرد و سنگسار. کاروانیان در شب از روی ستاره‌ ها جهات را پیدا می‌کردند. با توجه به ابیات بالا و سخن تایش نور حق به وسیله ‌ی فرشتگان و خاندان پیامبر، مولانا به طور کلی می‌گوید: چون انسان نمی‌تواند نور حق را مستقیم و بی‌واسطه تحمل کند، باید ستاره ‌ای نور خورشید را بگیرد و بر عالم خاک بتاباند. در این جا «ماه» پیامبر یا ولی کامل است که نور حق را می‌گیرد و مناسب با توان ذهنی و روحی بندگان به آنها می‌رساند. این ماه به خاک و ابر و سایه و به همه‌ی موجودات جهان خاکی می‌گوید: من بشر بودم، اما به من وحی می‌شود: (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یوحَى إِلَی...) کهف، آیه‌ی 110 صورت یا هستی مادی من، مثل شما از عالم خاک بود، اما وحی خداوند این روشنی معرفت را در من پدید آورد. این روشنی معنوی نسبی است؛ در مقایسه با خورشید حق من تاریکم، اما در مقایسه با نفس‌ های تاریک نور دارم. من نور ضعیف‌ تری هستم تا شما انسان‌های عادی بتوانید تحمل کنید. «شهد» نور حق و «سرکه» جنبه‌ی این جهانی مرد کامل است و قدما سرکنگبین را دوای بیماری‌های کبد می‌دانستند. «رنج جگر» به نقص‌ها و ناتوانی‌های روح اشاره دارد. مولانا می‌گوید: ترکیب صورت این جهانی مردان کامل با نور و علم الهی، مانند سرکنگبینی است که نقایص روح مریدان و مؤمنان را درمان می‌کند و پس از این درمان می‌توانند انگبین یا شهد معرفت را بخورند. مولانا می‌گوید: وقتی که این نقص ‌ها و بیماری های روحی و هواهای نفسانی برطرف شود، دل مؤمن می‌تواند مانند تختگاهی معمور و آباد، جایگاه حق باشد و آن ‌گاه می‌بینی که خداوند رحمان بر این تختگاه و عرش تکیه زده است. (طه، آیه 5 )و دیگر سخن از رابطه ‌ی مستقیم مؤمن با پروردگار است، در مرتبه‌ ای که پس از پاک شدن دل از هوای نفس و بستگی‌ های این جهانی است. و در همین مرتبه است که علم شخص «بی ‌واسطه» به علم پروردگار پیوند می‌یابد و «علم لدُنی» همین است. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
از قانون 12 عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود عشق هایی که از هوا و هوس انسان سرچشمه می گیرد و در پی آب و رنگ و زیبایی های ظاهری به وجود می آید، اولاً زودگذر و ناپایدار است و ثانیاً ننگ و عار را بدنبال دارد. ارزش هر عشقی به اندازه بزرگی و اصالت معشوق آن است. و عشق های سطحی و کاذب اساساً عشق نیستند و نباید نام مقدس عشق را بر آنها نهاد. مولانا می گوید: کاش عشق های کاذب و برخاسته از هوا و هوس از همان ابتدا ننگ خود را آشکار می کردند تا انسان ها به آن تعلق خاطر نمی یافتند و ناگواری ها گریبان آنان را نمی گرفت. چه بسا عشقهای واهی و ظاهری که در جوامع بشری ظاهر شده اند و کار عاشق و معشوق را به رسوایی و نابودی کشانده اند. و چه بسا قتل ها و فتنه ها که بر اثر عشق های دروغین رخ نموده است. عشق آن زنده گزین کو باقی است کز شراب جان فزایت ساقی است ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترجمه گویای فارسی دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " هنگامی که روزى بر ایشان تنگ مى ‏شد" ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
32.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای صوت عربی گویا 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " هنگامی که روزى بر ایشان تنگ مى ‏شد" ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای قسمت اول هنگامي که روزي بر آن حضرت تنگ مي‏شد عنوان دعا چنين است: و کان من دعائه عليه‏السلام اذا قتر عليه الرزق، از دعاهاي امام (ع) هنگامي که روزي بر آن حضرت تنگ مي‏شد. علي (ع) فرموده: خداوند بنده را گرفتار مي‏نمايد و دوست دارد تضرع و زاريش را بشنود. پيش از اين نيز توضيح داده شد که، براي مومن آسايش و گرفتاري، رزق کم و يا زياد، سلامتي و يا بيماري، ثروت و فقر، هر دو نعمت است. زيرا او تربيت‏يافته‏ي مکتب پيامبر (ص) و ائمه‏ي معصومين (ع) است. هنگام آسايش و رفاه و سلامتي و ثروت، در راه خدا تلاش مي‏کند و امکانات خود را در جهت رضاي الهي و حاکميت دين خدا صرف مي‏کند و شکر عملي به جا مي‏آورد، در نتيجه در دنيا و آخرت سعادتمند مي‏شود. و در هنگام مشکلات و گرفتاري يا بيماري و فقر، صبر و شکيبايي پيش مي‏گيرد و ضمن تلاش در جهت رفع نارسائيها و مشکلات، همواره بر محور قوانين و فرامين خداوند حرکت مي‏کند، در نتيجه به سعادت دنيا و آخرت دست مي‏يابد. از پيامبر (ص) روايت شده که فرمود: پروردگارم به من نماياند که مسيل وسيع مکه را برايم طلا کند (مسيل محل عبور آب سيل است)، گفتم: پروردگارا نمي‏خواهم. بلکه مي‏خواهم روزي سير باشم و روزي گرسنه، زيرا چون گرسنه باشم به سوي تو تضرع و زاري نموده و تو را ياد مي‏نمايم، و چون سير باشم سپاس تو را به جا مي‏آورم. ادامه دارد ... ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
# محتواي_دعا دعای قسمت دوم امام سجاد (ع) دعاي بيست و نهم را اينگونه آغاز مي‏نمايد: اللهم انک ابتلينا في ارزاقنا بسوء الظن، و في آجالنا بطول الامل حتي التمسنا ارزاقک من عند المرزوقين، و طمعنا بامالنا في اعمار المعمرين، خدايا تو ما را در روزيهايمان به بدگماني و در مدت عمرمان به آرزوي دراز آزمايش نمودي، تا اينکه روزيهاي تو را از روزي‏خواران طلب کرديم، و به سبب آرزوهايمان در عمرهاي آنان که عمر دراز نمودند طمع نموديم (يعني به آرزوهاي دراز طمع کرديم که همچون آنها عمر نمائيم و اين باعث شد که در دنيا فقط در طلب روزي و گردآوردن آن کوشش نمائيم). امام (ع) در اين فراز از دعا دو عامل انحراف انسان از راه حق را برمي‏شمرد که عبارتند از: 1- سوءظن به خدا 2- درازي آرزوها سوءظن به خدا به اين معنا است که انسان اميد و باور نداشته باشد که رزق و روزي از جانب خداست، در نتيجه گرفتار بيماري ياس و نااميدي از رحمت خداي رحمان شده و رو به کساني بياورد که خودشان مخلوق و محتاج و فقير هستند. و درازي آرزو يا طول امل، انسان را از پرداختن به يک زندگي مبتني بر واقعيت و حقيقت بازداشته و همواره انسان را بر بالهاي خيال در آسمان اوهام و عدم واقعيت به اين طرف و آن طرف مي‏کشاند. و عمر طولاني پاره‏اي از انسانها، اين باور خيالي را در او تقويت مي‏کند که او نيز عمري طولاني خواهد داشت. لذا شروع به مال‏اندوزي و گردآوردن امکانات مالي از هر طريق ممکن مي‏کند. در حاليکه انسان بايد يقين داشته باشد خداوند روزي او را مي‏رساند و در سايه تلاش و کوشش آن را کسب کند و اينکه هميشه آماده‏ي مرگ باشد، يعني طوري زندگي کند که در هر لحظه اگر مرگ به سراغ او آمد، از هر جهت آماده باشد. حق کسي بر گردنش نباشد، دستورات خدا را انجام داده باشد، خودش و اموال و اعمالش را محاسبه و حسابرسي کرده باشد، پيش از آنکه مامورين الهي حساب او را رسيدگي کنند. آنگاه امام (ع) به ما مي‏آموزد که جهت گرفتار نشدن به سوءظن و طول آرزوها، از خداوند بخواهيم که به ما «يقين صادق» و «اطمينان خالص» بدهد. 1- هب لنا يقينا صادقا، ما را يقين و باور صادق عطا کن. 2- و الهمنا ثقه خالصه، و اطمينان خالص و پاک در دل ما بيفکن. و در فراز آخر دعا با آوردن آيات 22 و 23 از سوره ذاريات به ما اطمينان مي‏دهد که رزق و روزي انسان از خداست. زيرا قرآن در اين باره مي‏فرمايد: و في السماء رزقکم و ما توعدون، فو رب السماء و الارض انه لحق مثل ما انکم تنطقون. و روزي شما و آنچه به آن وعده داده مي‏شويد (بهشت، دوزخ، پاداش و کيفر) در آسمان است، پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند که هرآينه آن حق و درست است مانند آنکه شما سخن مي‏گوئيد (يعني چنانکه شک نداريد که سخن مي‏گوئيد بايد شک نداشته باشيد در اينکه روزي شما در آسمان است). در حقيقت مي‏فرمايد رزق و روزي شما به اراده و خواست خداست، و از او بايد درخواست رزق و روزي نمود. ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
💠 2 ▪️حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده:هرکس بوسیله خواندن ، جدم حسین (علیه السلام) را زیارت کند (چه از راه دور یا نزدیک) به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد. ▪️به نیابت از آقا و مولایمان امام زمان علیه السلام با هم زمزمه میکنیم : ♦️ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ..... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
موانع استجابت دعا-14.mp3
10.91M
۱۴ ✳️ سفره‌ی نماز ، حرم، ذکر، ... برای همه گسترده‌ است! بی هیچ تبعیض و تفاوتی! پس چرا بعضی‌ها می‌توانند از این سفره‌ها بهره‌ی اجابت بگیرند؛ و بعضی‌ها ناتوانند... ؟ 👤 استاد 🙏لطفا با ما شنونده ی این سلسله گفتگو ها باشید ☑️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ پيغمبر(صل الله علیه و آله و سلم) با همه مقاماتی كه داشتند ولی برای اينكه تتمّه راه رابهتر و سريعتر طی كنندخدافرمود راحتماً بپا بدار اگربخواهی به كه شفاعت مطلق است باريابی باید بخوانی! 👤 آيت الله ☑️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏪برنامه ی روزنامه ی ✅ کریم 👈 روزی یک صفحه 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/oh2u 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏹ قدم منه به خرابات جز به شرط که سالکان درش محرمان پادشهند ⏹ از خدا جوييم توفيق ادب بي‌ادب محروم ماند از لطف رب بي‌ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد 🔴 امام جواد - علیه السلام - فرمود: مفهوم و معنای ادب از نظر مردم، تنها خوب سخن گفتن است كه ركیک و سبک نباشد، ولیكن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی كه انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند. بنابر این ادب یعنی رعایت احكام و مسائل دین، پس با عمل كردن به دستورات الهی و ائمّه اطهار (علیهم السلام)، ادب خود را آشكار سازید. ارشاد القلوب دیلمی، ص 160 پس ادب دو قسم است : یکی ادب در برابر خداوند متعال و دیگری ادب در برابر بندگان خداوند. ✳️ شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند که زیرکان جهان از کمندشان نرهند من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی‌گنهند جفا نه پیشه درویشیست و راهروی بیار باده که این سالکان نه مرد رهند مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم شهان بی کمر و خسروان بی کلهند به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند مکن که کوکبه دلبری شکسته شود چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند غلام همت دردی کشان یک رنگم نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند قدم منه به خرابات جز به شرط ادب که سالکان درش محرمان پادشهند جناب عشق بلند است همتی که عاشقان ره بی‌همتان به خود ندهند 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
⏹ به هوش باش که هنگام باد ِاستغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند معنی بیت: (ای مدّعی وای زاهد که دل به تقوا وعبادت خوش کرده اید) آگاه باشید که وقتی که باد بی نیازیِ خداوند وزیدن آغازمی کندهزاران خرمن ِ طاعت وتقوا نیم جوارزش ندارد. خداوند هیچ نیازی به طاعت وبندگیِ کسی ندارد به ویژه طاعت وعبادت آنهایی که بشرط پاداش ومزدگرفتن ویا ازروی ریا وتظاهربه انجام می رسد هیچ ارزشی ندارد. توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند ⏹ غلام همّت دُردی کشان یک رنگم نه آن گروه که اَزرق لباس ودل سیهند معنی بیت: من چاکرودوستداررندِ دُردنوشی هستم که بی روی وریا ویک رنگ هست دوستدارکسی نیستم که باپوشیدن خرقه ی کبودرنگ خودرا ازدیگران متمایز ووانمودبه پاکدامنی می کند درحالی که درونی تیره وتاردارند. ⏹ قدم منه به خرابات جز به شرط که سالکان درش محرمان پادشهند وقتی به خرابات قدم می گذاری آداب ورسوم آنجارا بااحترام رعایت کن که ساکنان خرابات ازارادتمندان صادق پادشاه هستند. شست وشویی کن وانگه بخرابات خرام تانگردد زتو این دیرخراب آلوده ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت سوال پیامبر صل الله علیه و آله از و جواب گفتن او قسمت چهارم 🔴 زید را اکنون نیابی کو گریخت جست از صف نعال و نعل ریخت تو که باشی زید هم خود را نیافت همچو اختر که برو خورشید تافت نه ازو نقشی بیابی نه نشان نه کهی یابی به راه کهکشان شد حواس و نطق بابایان ما محو نور دانش سلطان ما حسها و عقلهاشان در درون موج در موج لدینا محضرون چون بیاید صبح وقت بار شد انجم پنهان شده بر کار شد بیهشان را وا دهد حق هوشها حلقه حلقه حلقه‌ها در گوشها پای‌کوبان دست‌افشان در ثنا ناز نازان ربنا احییتنا آن جلود و آن عظام ریخته فارسان گشته غبار انگیخته حمله آرند از عدم سوی وجود در قیامت هم شکور و هم کنود سر چه می‌پیچی کنی نادیده‌ای در عدم ز اول نه سر پیچیده‌ای در عدم افشرده بودی پای خویش که مرا کی بر کند از جای خویش می‌نبینی صنع ربانیت را که کشید او موی پیشانیت را تا کشیدت اندرین انواع حال که نبودت در گمان و در خیال آن عدم او را هماره بنده است کار کن دیوا سلیمان زنده است دیو می‌سازد جفان کالجواب زهره نه تا دفع گوید یا جواب خویش را بین چون همی‌لرزی ز بیم مر عدم را نیز لرزان دان مقیم ور تو دست اندر مناصب می‌زنی هم ز ترس است آن که جانی می‌کنی هرچه جز عشق خدای احسنست گر شکرخواریست آن جان کندنست چیست جان کندن سوی مرگ آمدن دست در آب حیاتی نازدن خلق را دو دیده در خاک و ممات صد گمان دارند در آب حیات جهد کن تا صد گمان گردد نود شب برو ور تو بخسپی شب رود در شب تاریک جوی آن روز را پیش کن آن عقل ظلمت‌سوز را در شب بدرنگ بس نیکی بود آب حیوان جفت تاریکی بود سر ز خفتن کی توان برداشتن با چنین صد تخم غفلت کاشتن خواب مرده لقمه مرده یار شد خواجه خفت و دزد شب بر کار شد تو نمی‌دانی که خصمانت کیند ناریان خصم وجود خاکیند نار خصم آب و فرزندان اوست همچنانک آب خصم جان اوست آب آتش را کشد زیرا که او خصم فرزندان آبست و عدو بعد از آن این نار نار شهوتست کاندرو اصل گناه و زلتست نار بیرونی به آبی بفسرد نار شهوت تا به دوزخ می‌برد نار شهوت می‌نیارامد بب زانک دارد طبع دوزخ در عذاب نار شهوت را چه چاره نور دین نورکم اطفاء نار الکافرین چه کشد این نار را نور خدا نور ابراهیم را ساز اوستا تا ز نار نفس چون نمرود تو وا رهد این جسم همچون عود تو شهوت ناری براندن کم نشد او بماندن کم شود بی هیچ بد تا که هیزم می‌نهی بر آتشی کی بمیرد آتش از هیزم‌کشی چونک هیزم باز گیری نار مرد زانک تقوی آب سوی نار برد کی سیه گردد ز آتش روی خوب کو نهد گلگونه از تقوی القلوب برنامه ی - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 مولانا نخست می گوید دست اندازی به مناصب دنیوی برای نشنیدن صدای پای مرگ و نوعی غفلت از این حقیقت است که ما قدم به قدم داریم به آن لحظة موعود یعنی مرگ نزدیک می شویم. در حقیقت سرمان را با مناصب دنیوی گرم می کنیم تا به عاقبت کار فکر نکنیم. لذا بهتر است به چیزی عشق بورزیم که مانند این مناصب، فناپذیر نیست یعنی عشق حق که عین آب حیات و زندگی جاودانی است: ور تو دست اندر مناصب می‌زنی هم ز ترس است آن که جانی می‌کنی هرچه جز عشق خدای احسنست گر شکرخواریست، آن جان کندنست چیست جان کندن سوی مرگ آمدن دست در آب حیاتی نازدن خلق را دو دیده در خاک و ممات پس شبانه به تصحیح و کاستن از این خیالات بپرداز و به خواب غفلت غرقه مشو: صد گمان دارند در آب حیات جهد کن تا صد گمان گردد نود شب برو، ور تو بخسپی شب رود شبانه عقلت را پیش بینداز و در احوال خود بیاندیش که آب حیات نیز همدم ظلمات است: در شبِ تاریک جوی آن روز را پیش کن آن عقل ظلمت‌ سوز را شیاطین خصم تواند چنان که آب و آتش خصم همند: تو نمی‌دانی که خصمانت کیند؟ ناریان خصم وجود خاکیند پس ابراهیم وار، آب تقوا بر آتش نمرودِ نفس بزن تا زندگیت را به آتش نکشد: آب آتش را کشد زیرا که او خصم فرزندان آبست و عدو اما نکته مهم که مولانا در اینجا مطرح می کند این است که برای خاموشی آتش نباید با آن بجنگی بلکه باید از آن بپرهیزی. نه “به راندن” یعنی مبارزه بلکه به “ماندن” یعنی رها کردنش. یعنی تقوا پیشه کنی. یعنی مبارزه با گناه هم آن را تقویت می کند. برای آن که تصور کناه را از ذهنت پاک کنی، از آن بپرهیز. یعنی وسواس مبارزه با گناه را هم از ذهن بیرون کن. چنان که آب گل آلود را با صبر و آرامش و دوری کردن از آن می توان زلال کرد نه با به هم زدن مداومِ آن. به تقوی بیاندیش باش نه به گناه. تقوای قلب کار خود را می کند و روی سیاه را سرخ می کند: شهوت ناری به راندن کم نشد او به ماندن کم شود بی هیچ بد تا که هیزم می‌نهی بر آتشی کی بمیرد آتش از هیزم‌کشی چونک هیزم باز گیری نار مرد زان که تقوی، آب سوی نار برد کی سیه گردد ز آتش، روی خوب کو نهد گلگونه از تقوی القلوب قسمت دوم 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 زید را مى‏جستى ولى او را نخواهى یافت که او بگریخت و از صف نعال و پائین مجلس جست و جاى پایش هم پیدا نیست. تو کیستى زید خودش هم چون ستاره‏اى که بر او خورشید بتابد خویشتن را گم کرده‏ هیچ اثر و نشانى از او نخواهى یافت آفتاب طلوع کرد نه کاه ماند نه کهکشان (نه اختر ماند نه ماه). حواس و نطق بى‏پایان مادر نور دانش سلطان محو و فانى گردید. حس و عقل همگى در درونشان در امواج بى‏پایان وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ محو و نابود مى‏شوند باز بارسیدن صبح وقت بار عمومى رسید ستاره‏هاى پنهانی بکار خود ادامه می دهند. اکنون دیگر زید را نمی‌یابی، چون شتابان از این جهان خاکی گریخته و تنها اثری از او برجاست، و گویی در حال گریز کفش خود را جا گذاشته است. این مهم نیست که تو زید را بیابی یا نیابی؛ در تابش نور حق، زید هم خود را گم کرد و مثل ستاره‌ای در برابر خورشید ناپدید شد. مولانا می‌گوید: در برابر نور علم الهی، پدران ما و بزرگان پیشین، حواس خود را از دست دادند و زبانشان بند آمد، زیرا علم اسرار حق را با حواس ظاهری و الفاظ نمی‌توان باز گفت. عرفا و بزرگان پیشین، حس‌ها و عقل‌هاشان در میان امواج بازگشت به سوی حق، ناپدید می‌شد و یا از کار می‌افتاد. در سیر الی‌الله، تعقل و حواس عامل اصلی نیست، بلکه باید مشیت الهی، ما را به سوی او بکشاند، چنان که در قرآن فرمود: و کس نیست از ایشان جز آن‌که همگی‌شان نزد ما حاضر شوند. صبح، همان تابش مستقیم نور حق است که کسی تاب تحمل آن را ندارد، بلکه باید نور خورشید به ماه یا ستاره‌‌ای بتابد و از آن‌جا بر وجود خاکی ما منعکس شود. زید پس از تلقى این درس برابر عظمت رسول (ص) شرمگین شد و حالتى را که از غلبه اوصاف بشرى بر او دست داده بود رها کرد، و از صحو به محو گرایید. زید مظهر عقول ناقصه است که با اندک آگاهى خود را در مرتبه کمال مى‏بینند. زید همچون ستاره است و در تاریکى درخششى دارد. لیکن برابر نور خورشید ناپدید مى‏گردد. زید خود را محو تابش نور رسالت دید و ناپدید گردید. همه عقلهاى ناقص چنینند و برابر عقل کامل محو می شوند و نشانى از آنان نمى‏ماند، اما از میان نمى‏روند چه آنان در علم حضرت حق تعالى حاضرند: پس کسانى کز جهان بگذشته‏اند «لا» نیند و در صفات آغشته‏اند قسمت اول 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2