eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
3) اسلام دين كار و فعاليت و آيين سعى و عمل است. تمام مردم براى تامين زندگى با عزت و شرافتمندانه بايد از پى كار و كوشش بروند و در جامعه وجودى موثر باشند، و اگر كسانى از كار شانه خالى كنند و براى تامين مايحتاج زندگى خود دنبال كار نروند در اسلام، مورد بدبينى و انزجارند. امام باقر (ع) فرمود كه حضرت موسى بن عمران به پيشگاه خدا عرض كرد، بار الها! كداميك از بندگانت نزد تو بيشتر مورد بغض و بدبينى هستند؟ فرمود: آن كسى كه در شب مانند مردارى در رختخواب افتاده و در روز، عمرش در جامعه به بطالت مى‏گذرد و كار نمى‏كند و مى‏خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد.
4)اولياى گرامى اسلام آنقدر به كار كردن مسلمانان مصر بودند و مى‏خواستند زندگانى آنان با عزت بگذرد كه اگر در مواقعى افرادى نقص عضوى مى‏داشتند باز هم به آنان تاكيد مى‏كردند كه از عضو سالم خود استفاده كنند و به كار اشتغال يابند. مردى به حضور امام صادق (ع) آمد و گفت: يابن رسول الله! من انسانى هستم كه نمى‏توانم با دستم كار كنم- گويى دستش عيبى داشته كه فاقد قدرت كار بوده- و سرمايه‏اى هم ندارم كه تجارت كنم و نيازمند و محتاجم. حضرت ديد كه سر و گردن او سالم است. فرمود عمل كن، كار كن و كالا را با سر خود حمل نما و از مردم بى‏نياز باش.
5) على (ع) فرموده: اگر تن دادن به شغل مايه‏ى زحمت و تعب است بيكارى دائم نيز باعث نادرستى و فساد است. رسول اكرم فرموده است: رانده و مطرود درگاه باريتعالى است آن كسى كه بار زندگى خود را بر دوش دگران بيفكند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد.
6) به موجب روايات بسيارى كه رسيده است، ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام خود كار مى‏كردند و در اراضى زراعى سعى و كوشش مى‏نمودند تا نانى از راه كشاورزى به دست آورند. علاوه بر اينكه خودشان به كار اهميت مى‏دادند، كارگران زحمتكش را نيز احترام بسيار مى‏نمودند و آنان را مورد تقدير و تشويق قرار مى‏دادند. انس بن مالك مى‏گويد: موقعى كه رسول اكرم از جنگ تبوك مراجعت مى‏كرد، سعد انصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد و دست سعد را زبر و خشن ديد. فرمود چه صدمه و آسيبى به دستت رسيده است. عرض كرد: يا رسول الله من با وسايل كشاورزى كار مى‏كنم و درآمدم را خرج معاش خانواده‏ام مى‏نمايم. رسول اكرم دست او را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه آتش با آن تماس پيدا نمى‏كند.
7)اگر كسى آماده‏ى كار كردن هست، لكن به علت فرسودگى و ضعف شديد يا بيمارى، قدرت كار ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترسش نيست، او فقير و گرسنه است و اين فقر بى‏اندازه مذموم است زيرا چنين فقرى ممكن است آدمى را به گناه و ناپاكى، به دزدى و تجاوز به اموال مردم، يا به كفرگويى و اسائه به مقام مقدس باريتعالى وادار نمايد. اين فقر در نظر اسلام بسيار مذموم است كاد الفقر ان يكون كفرا. اين قبيل فقرها ممكن است به كفر و بى‏دينى منجر گردد.
8) رسول اكرم فرمود: بار الها! من از كفر و از فقر به تو پناه مى‏برم. مردى كه اين جمله را از حضرت شنيد عرض كرد: يا رسول الله! آيا كفر و فقر، معادل يكديگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود بلى.
9) فقرى كه آدمى فاقد حداقل زندگى باشد و نتواند سد جوع نمايد بسيار مذموم است و آدمى را در خطر گناهان دنيوى و اخروى مى‏اندازد فقر ممدوح كه در روايات آمده آن فقرى است كه انسان به قدر كفاف و آن مقدارى كه براى خود و خانواده‏اش لازم است و كفايت مى‏كند واجد باشد و اين زندگى كه هم آبرو محفوظ است و هم اسير ثروتمندى و سرمايه‏دارى نيست آنقدر محبوب رسول اكرم بود كه دعا مى‏كرد و مى‏گفت: اللهم اجعل قوت آل محمد كفافا. بار الها! قوت و غذاى آل محمد را به قدر كفاف قرار ده، يعنى آن مقدارى كه زندگى به اندازه اداره شود ولى آل پيغمبر در صف سرمايه‏داران و ثروتمندان نباشد.
10) پيغمبر مى‏فرمود: خوشا به حال آن انسانى كه اسلام آورد و معاش او به قدر كفاف باشد، يعنى درآمدش براى زندگيش وافى و كافى باشد. رسول اكرم با جمعى در بيابان به كسى كه شترانى را به چرا برده بود و تحت مراقبت داشت گذر كردند. حضرت از او درخواست نمود كه مقدارى شير بدهد كه آنان بنوشند. جواب داد: شيرى كه در پستان شتران است براى صبح است و آنچه دوشيده‏ايم و در ظرف است براى شب، و خلاصه، به حضرت جواب مثبت نداد. پيغمبر اكرم درباره‏ى او دعا كرد، گفت: اللهم اكثر ماله و ولده. بار الها! مال و فرزندان او را بسيار گردان. بعد از آنجا گذشتند و به كسى رسيدند كه به چراندن گوسفندان اشتغال داشت. براى گرفتن شير، نزد او فرستاد. آن مرد رفت و آنچه در پستانهاى گوسفندانش بود دوشيد و آنچه را هم كه در دست داشت نيز آورد و به حضرت تقديم نمود و بعد هم گوسفندى آورد و گفت: اينها چيزى بود كه در نزد من بود و اگر ميل دارى باز زيادتر كنم. قال رسول الله: اللهم ارزقه الكفاف. پيغمبر درباره‏ى او دعا كرد و گفت: بار الها! به او به قدر كفاف عنايت بفرما. وقتى پيغمبر، دعاى دوم را درباره‏ى مردى كه صاحب گوسفندان بود نمود بعضى از اصحاب گفتند: يا رسول الله! درباره‏ى آن كسى كه شما را رد كرد دعايى نموده‏اى كه تمام ما آن دعا را دوست داريم، و درباره‏ى كسى كه به شما اعطاى شير نمود دعايى فرمودى كه هيچيك از ما به آن دعا ميل نداريم. حضرت فرمود: آنچه كم باشد و امر زندگى را كفايت كند بهتر از مال بسيار است كه آدمى را غافل كند و انسان را از مسير فضيلت منحرف نمايد.
11) غنا نيز مانند فقر، درجات و مراتبى دارد، بعضى از آنها در روايات، ممدوح شناخته شده و بعضى از آنها مذموم.
12) امام سجاد (ع) در جمله‏ى اولى كه موضوع بحث امروز است از پيشگاه الهى درخواست غنا و تمكن مالى مى‏نمايد، او از خدا غنا مى‏طلبد تا به خانواده‏هاى بى‏بضاعت كمك كند، غنا مى‏خواهد تا يتيمان بى‏سرپرست را كفالت نمايد، تمكن مالى تقاضا مى‏كند تا در پرتو آن موجبات رضاى الهى را فراهم آورد، غنا مسئلت مى‏نمايد تا به زندگى خانواده‏ى خود بهبود بخشد و گشايشى در گذران آنان فراهم آورد، و اين مطلب از جمله‏ى دومى كه امام (ع) بعد از درخواست غنا، از پيشگاه الهى مسئلت نموده است روشن مى‏شود: و اوسع على فى رزقك. بار الها! رزق خود را كه به من عطا مى‏فرمايى وسيع گردان.
13) در روايات اولياى گرامى اسلام تاكيد شده است كه افراد غنى و متمكن در زندگى خانواده‏ى خود سختگير نباشند و از تامين رفاه و آسايش آنان خوددارى ننمايند. حضرت رضا (ع) مى‏فرمايد: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند. ابى‏حمزه مى‏گويد حضرت على بن الحسين مى‏فرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسيله‏ى آن براى خانواده‏ى خود گوشت تهيه كنم كه به آن نياز بسيار دارند براى من اين عمل محبوبتر است از اينكه بنده‏اى را آزاد نمايم. عبدالله بن عباس مى‏گويد، رسول اكرم مى‏فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه‏اى، مثلا ميوه‏اى، بخرد و آن را براى خانواده‏ى خود بياورد همانند صدقه‏اى است كه انسانى براى جمعيت محتاجى ببرد و سپس مى‏فرمود وقتى وارد منزل مى‏شود اول، پيش از پسر بچه‏ها، از دختربچه‏ها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند اين است كه بنده‏اى را از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.
14) اگر كسى قدرت مالى دارد و بخواهد پيوستگى خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن شريف محفوظ بدارد حتما بايد زندگى عائله‏ى خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول اكرم در اين باره فرموده است: پيغمبر اكرم مى‏فرمود: كسى كه وسعت مالى دارد و داراى تمكن است ولى بر خانواده‏ى خود سخت بگيرد و آنان را از زندگى مرفه محروم دارد از ما نيست و به ما بستگى ندارد.
15)امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا از خداوند درخواست غنا و تمكن مالى دارد. در جمله‏ى دوم از توسعه‏ى رزق سخن مى‏گويد و شايد تمناى غنا را براى رفاه اهل‏بيت خويش خواسته است. در جمله‏ى سوم عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. بار الها! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
16) دعاى سوم امام (ع) ناظر به غناى نفس و بى‏اعتنايى به دارايى و اموال سرمايه‏داران و مال‏اندوزان دنياست و اين همان چيزى است كه خداوند در قرآن شريف به پيمبر گرامى فرموده و او را مخاطب ساخته است: و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى. اى رسول معظم! چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى كه به اصناف كفار اعطا نموده‏ام مگشاى كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحانشان داده‏ام. و رزق و روزى پروردگارت كه براى اهل ايمان مقرر گرديده به مراتب بهتر و عاليتر است و همواره باقى و برقرار خواهد بود. در ذيل اين آيه حديثى از رسول اكرم است كه فرموده: كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولانى خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمى‏يابد.
17) طبع بشر حريص و فزون‏طلب است، هر قدر ثروت بيندوزد و مال گرد آورد حرص و طمعش بيشتر مى‏شود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستيز است، از نظر دارايى، احساس كمبود مى‏كند و سرانجام با ناكامى از دنيا مى‏رود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقع‏بين و مال‏انديش بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان آن برهاند. مردى به شكايت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پى مال مى‏روم و آن را به دست مى‏آورم اما از درآمد خويش قانع نمى‏شوم و همواره با نفس خود درجنگم و از آن بيشتر مى‏خواهد، عرض كرد به من چيزى بياموزيد كه از آن منتفع شوم، يعنى درمانم نماييد. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفايت مى‏كند بى‏نيازت مى‏سازد چيز جزئى از مال دنيا ترا غنى مى‏نمايد و اگر درآمدى براى تو كافى است و بى‏نيازت نمى‏كند تمام آنچه در دنياست بى‏نيازت نخواهد نمود. در واقع، امام (ع) مى‏خواهد بفرمايد: اگر مايلى از جنگ درونى خلاص شوى و از شر حرص رهايى يابى هدف خود را از كسب مال، اداره‏ى زندگى شرافتمندانه قرار ده، در اين صورت، مال قليلى ترا غنى و بى‏نياز مى‏سازد و كفاف زندگيت را مى‏نمايد، اما اگر هدفت در كسب مال، ثروت‏اندوزى و سرمايه‏دارى باشد تمام اموال جهان براى تو كافى نيست و هرگز از جنگ داخلى و سركشى حرص، آزاد نخواهى شد. بنابراين علاج اين حالت روانى در اختيار خود انسان است و شخص حريص بايد تمرين كند و عقل خود را به قضاوت بياورد و بگويد: چرا من اينقدر مى‏دوم و براى چه تا اين اندازه در گردآورى مال مى‏كوشم و بدون اينكه نفعى ببرم بايد آنها را بگذارم و بگذرم. وقتى توطين نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غيرعاقلانه‏ى خويش متوجه ساخت مى‏تواند بر هواى نفس خود و حرص خويش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند، و اين حالت، در منطق اخبار و روايات، غناى نفس است.
18) رسول اكرم مى‏فرمود: غنا و بى‏نيازى از كثرت اموال دنيوى نيست، بلكه از بى‏نيازى نفس است و بايد روح آدمى احساس بى‏نيازى كند و از دنيا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگيش شود. على (ع) فرموده است: غناى بزرگ و بى‏نيازى مهم، نااميدى و ياس از آن چيزهايى است كه در دست مردم است، يعنى بى‏اعتنايى و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستى افراد متمكن. كسى كه داراى اين حالت نفسانى باشد او در واقع غنى بزرگ اجتماع است، يعنى به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمايه‏داران مهم اعتنا ندارد. ابى‏بصير مى‏گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله‏ى دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت: نزد او ببريد و سلام مرا به وى برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايى و حوايج خويشتن را تامين كنى. ابوذر گفت: آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغى را داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من يكى از مسلمانانم، گشايشى كه براى من است بايد براى همه‏ى مسلمين باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان اين مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم ياد كرده است كه من آن را به حرام نيالوده‏ام و براى شما جز حلال نفرستاده‏ام. ابوذر گفت: من احتياجى به اين پول ندارم و امروز صبح نموده‏ام و از غنى‏ترين مردمم. غلامان گفتند: خداوندت عافيت بخشد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزى كه از آن بهره‏مند شوى نمى‏بينيم. گفت: زيرا اين پالان، سفره‏ى من است و در آن دو قرصه‏ى نان جوين دارم، به اين پول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را نمى‏گيرم.
19) امام جواد (ع) هم در موضوع غناى نفس و بى‏نيازى روح، مى‏فرمايد: غنا عبارت از كمى تمنيات درونى و راضى بودن به همان چيزى است كه زندگى انسان را كفايت كند. فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نوميدى از لياقت خود و ياس از اموالى است كه در دست مردم است.
20) در عصر جاهليت، ثروتمندى و تمكن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مى‏كردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماع‏اند و عقيده داشتند كه امور مهم مردم، خواه جنبه‏ى معنوى داشته باشد و خواه جنبه‏ى مادى، بايد به اين گروه سپرده شود و آنان عهده‏دار گردند و تا آنجا به اين پندار باطل معتقد بودند كه وقتى وحى الهى بر رسول گرامى نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد لب به اعتراض گشودند. و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم. گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيمبرى از جانب خود بين مردم بفرستد چرا اين ماموريت مهم را به وليد بن مغيره، مالدار نامى مكه محول نفرمود يا آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفى ثروتمند مشهور طائف را براى اين كار ماموريت نداد و اين امر مهم را به عهده‏ى شخصى سپرد كه در كودكى يتيم بوده و در بزرگسالى تهيدست و بى‏بضاعت است. اينان چنان در اشتباه بودند كه گمان مى‏كردند معيار صلاحيت رهبرى و نمايندگى باريتعالى بين مردم، تمكن مالى و سرمايه‏دارى آن كسى است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مى‏نمايد، و اين خود نمونه‏ى روشنى است از اينكه چقدر در آن مردم، سرمايه‏دارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه، تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است. گردآورى مال، براى مردم عصر جاهليت، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پى آن بودند و براى آن تلاش مى‏نمودند.
21) قرآن شريف : الهاكم التكاثر، حتى زرتم المقابر. فزون طلبى و تكثير ثروت در نظر شما آنقدر اهميت دارد و شما را از خدا و سجاياى انسانى غافل نموده ( ) كه تا زمان فرارسيدن مرگ و ديدن قبر، از پى آن تلاش و كوشش مى‏نماييد و در گردآورى آن همت مى‏گماريد. ثروتمندان، بر اثر غرور مال، مردم تهيدست را به باد مسخره مى‏گرفتند و حتى در زمان قيام رسول اكرم مومنين را استهزا مى‏نمودند و به آنان طعنه مى‏زدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت، انجام مى‏دادند. قرآن شريف درباره‏ى اين گروه فرموده است: ويل لكل همزه لمزه، الذى جمع مالا و عدده. واى بر آن مردم عيبجو و غيبت‏كننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدى مى‏نمودند و براى اينكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مى‏كنند كه ثروت موجب حيات ابدى آنان مى‏گردد و اينان را براى هميشه نگه مى‏دارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براى گذران زندگى و رفع نيازمندى است نه مايه‏ى افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيله‏ى مال امتحان مى‏كند، مراقب باشيد كه تمكن مالى حجاب نفستان نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف دينى باز ندارد كه نه تنها مالدارى، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با ديده‏ى تمنى نگريستن نيز امتحان است و مردان الهى خود را از آن بركنار مى‏دارند.
22) امام سجاد (ع) در جمله‏ى سوم دعا، به پيشگاه الهى عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
23) امام فرموده اند:«واوسع علی فی رزقک»دراین عبارت نکته ادبی وجود دارد،قاعده«تضمین».فعل« اوسع» متضمن معنای «بارک فی»است؛«اوسع و بارک علی فی رزقک» در رزق من وسعت وبرکت قرار ده،که شامل رزق معنوی ازجمله اولاد هم می شود. وسعت رزق موضوعیت دارد؛1_حفظ آبرو شود.2_دغدغه مادی نداشته باشیم. ----»آرامش داشته باشیم برای عبادت خداوند،واین ازرحمت خداوند است. در صحیفه سجادیه ازمعانی بیان، بسیار استفاده شده،بطور مثال وقتی نعمتی را از خداوند می خواهند،بلافاصله دعا برای دفع آفت نعمت هم می کنند.دراینجا «ولاتفتنی بالنظر»خداوندا مرا با «نظر»مورد آزمایش قرارمده.یعنی «من را بی نیاز کن ودررزقم برکت و وسعت قرار بده وبا «نظر»مورد آزمایش قرار نده. دواحتمال در مورد« نظر»هست،1_مرا نسبت به رزقم منتظر نگذار....که به فتنه مبتلا نشوم.2_چشمم دنبال مال مردم نباشد،تا به فتنه نیفتم. در سوره مبارکه طه/131آمده است«ولاتمدن عینک الی ما متعنا....لنفتنهم فیه ورزق ربک خیر وابقی»
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام
برنامه ی ◀️ گستردگی علم و دانش وَ قَالَ (علیه السلام): كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ، إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ. علی علیه السلام که درود خدا بر او فرمودند : هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مى شود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ وسعت پيمانه علم: قسمت اول 📜 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى درباره اهميت علم و دانش اشاره مى كند و مى فرمايد: «هر ظرفى بر اثر قرار دادن چيزى در آن از وسعتش كاسته مى شود مگر پيمانه علم كه هرقدر از دانش در آن جاى گيرد وسعتش افزون مى گردد!»; (كُلُّ وِعَاء يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءَ الْعِلْمِ، فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ). اين نكته بسيار دقيقى است كه امام(عليه السلام) به آن اشاره فرموده است. حقيقت اين است كه در «وعاء» (ظرف) مادى گنجايش محدودى وجود دارد كه اگر چيزى در آن قرار دهند تدريجاً محدود و سرانجام پر مى شود به گونه اى كه قابل قرار دادن چيز ديگرى در آن نيست; ولى روح و فكر و قوه عاقله انسان كاملاً با آن متفاوت است; هرقدر علوم تازه در آن قرار دهند گويى گنجايش بيشترى پيدا مى كند هر علمى سرچشمه علم ديگرى مى شود و هر تجربه اى تجربه ديگرى با خود مى آورد وبه يك معنا تا بى نهايت پيش مى رود و اين دليل اهميت فوق العاده آن و اشاره است به اين كه ما از فراگيرى علوم هرگز خسته نشويم كه واقعاً خسته كننده نيست، بلكه نشاط آور و روح پرور است. هنگامى كه انسان مى بيند در كنار نهالى كه از يك مسئله علمى در سرزمين مغز خود كاشته نهال هاى ديگرى جوانه مى زند و مى رويد و اطراف خود را پر گل مى كند، قطعاً به شوق و نشاط مى آيد. حتى مغزهاى كامپيوترى كه در عصر و زمان ما به وجود آمده و بعضى از روى ناآگاهى گمان مى برند مى تواند روزى جانشين مغز انسان شود هر كدام ظرفيت محدودى دارند كه وقتى اشباع شد مطلب تازه اى را نمى پذيرد در حالى كه روح آدمى چنين نيست و بسيارند دانشمندان بزرگى كه تا آخرين لحظه هاى عمر در تكاپوى علم و دانش بوده و هر روز حتى در واپسين ساعات عمر حقيقت تازه اى را كشف مى كردند. از جمله کسانى که به این حقیقت در شرح کلام حکیمانه بالا اشاره کرده ابن ابى الحدید معتزلى است که در شرح نهج البلاغه خود چنین مى گوید: «در ذیل این کلام سرّ عظیمى نهفته شده و رمزى است به معناى شریف پیچیده اى که طرفداران نفس ناطقه (روح مجرد) از این راه دلیل براى اثبات عقیده خود گرفته اند نتیجه آن این است که قواى جسمانى بر اثر تکرار افعال خسته و ناتوان مى شوند; مثلاً هرگاه با چشم هاى خود پیوسته صحنه هایى را ببینیم چشم خسته مى شود و اگر باز هم ادامه دهیم ممکن است چشم صدمه ببیند. همچنین است گوش انسان از شنیدن صداهاى مکرر به زحمت مى افتد (و خسته و ناتوان مى گردد) و چنین است سایر قواى جسمانى; ولى وقتى به قوه عاقله مى رسیم مى بینیم قضیه برعکس است، چرا که هر گاه معقولات بیشترى به این قوه وارد گردد، نیرو و توان و وسعت و انبساط آن بیشتر مى شود و آمادگى براى درک مسائل جدیدى غیر از آنچه قبلاً دریافته پیدا مى کند و در حقیقت تکرار معقولات شمشیر آن را تیزتر کرده و زنگار آن را مى زداید و به همین دلیل مى توان گفت: قواى جسمانى همه مادى هستند; اما قوه عاقله مجرد است و ماوراى مادیات». یکى از بخش هاى قوه عاقله، حافظه انسان است که همه چیز را در خود حفظ مى کند در حالى که قواى مادى این چنین نیست. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ وسعت پيمانه علم: قسمت اول 📜 این کلام حکیمانه پیام هاى متعددى دارد از جمله این که انسان هرگز نباید از فراگیرى علم و دانش خسته شود یا گمان کند به مرحله نهایى علم و دانش رسیده است. بداند به سمتى حرکت مى کند که هر قدر جلوتر مى رود وسیع تر مى شود. در حدیث معروفى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنْهُومانِ لا یَشْبَعُ طالِبُهُما طالِبُ الْعِلْمِ وَطالِبُ الدُّنْیا; دو گروه گرسنه اند و هرگز سیر نمى شوند: طالبان علم و طالبان دنیا» به همین دلیل تحصیل علم در اسلام از جهات مختلف نامحدود است: از نظر مدت حدیث معروف از پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که فرمود: «أُطْلُبُ الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ; از گهواره تا گور دانش بجوى» گرچه آن را در جوامع حدیثى نیافتیم. از نظر مکان در حدیث دیگرى مى خوانیم: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ; به دنبال علم و دانش بروید هرچند در سرزمین چین باشد». از نظر مقدار کوشش در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَسَفْکِ الْمُهَجِ; در طلب دانش باشید هرچند براى تحصیل آن در دریاها فرو روید و خون خود را فدا کنید». از نظر استاد در حدیث دیگرى مى خوانیم: «الْحِکْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ یَأْخُذُها حَیْثُ وَجَدَها; علم و دانش گمشده فرد با ایمان است، نزد هر کس باشد گمشده خود را مطالبه مى کند» این سخن را با حدیثى که از امیرمؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم آمده است پایان مى دهیم: «اَلْعالِمُ مَنْ لا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ وَ لا یَتَشَبَّعُ بِهِ; عالم و دانشمند کسى است که هرگز از علم و دانش سیر نمى شود و اظهار سیرى نیز مى کند» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2