eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند
...ومن حب المدارین تصحیح المقة... (گفته شد)انسان اجتماعی آفریده شده است.اجتماعی بودن آرامش می طلبد.آرامش بامحبت شدید(عشق ورزی)به دست می آید. امام علیه السلام به همین نکته اشاره می فرماید،رابطه ای که مدارایی باشد کارساز نیست،بلکه باید عشق ورزی و دلدادگی بین افراد اجتماع باشد. دل انسان (فطرتا)نیاز به عشق ورزیدن دارد. ازآنجا که خانواده ، هسته مرکزی اجتماع است،باید بین همسران با یکدیگر وبین همسران و فرزندان ،عشق ورزی و دلدادگی برقرار باشد،تا کوچکترین خللی بین آنها ایجاد نشود. واین قضیۀ عشق ورزی است که راه صعود انسان را هموار می‌کند.البته دشوار است ،اما باید هزینه کرد برای هر چیز گران!!!! امام سجاد علیه السلام در ادامه می فرماید«بد اخلاقی و قهرها را به معاشرت کریمانه مبدل بفرما...و تلخی ترس از ظالمین را به شیرینی امنیت تبدیل فرما. این عبارت ،اهمیت امنیت را بیان میکند.دراحادیث آمده است....«امنیت» از مواردی است که تا هست قدر آن شناخته نمی شود.امنیت اجتماعی زمینه ساز رشد و تعالی انسانی است که قصد خدا کرده است.تا امنیت نباشد اهداف فردی و اجتماعی محقق نمی شود،...وبدون امنیت زندگی اجتماعی از هم گسسته می شود،مثلا معاشرت کریمانه یا عشق ورزی اعضای خانواده و.... طریق عشق طریقی عجب خطرناک است نعوذ بالله اگر ره به مقصد نبری به یمن همت حافظ امید هست که باز آری اسامر لیلای لیلة القمر
و من حب المدارين تصحيح المقه، و من رد الملابسين كرم العشره، و من مراره خوف الظالمين حلاوه الامنه. امام عليه‏السلام در پيشگاه الهى عرض مى‏كند: بار الها! دوستى كسانى را كه با مدارا برخورد مى‏كنند به محبت واقعى و آميزشهاى وهن ‏آور را به معاشرت هاى كريمانه و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيت و آرامش خاطر تبديل فرما.
امام (ع) از كلمه‏ى «مدارا» استفاده نموده و از مداراكنندگان نام برده است. «مدارا» در لغت عرب به معناى ملاطفت و ملايمت است و فارسى زبانان نيز از اين كلمه همان معنى را مى‏فهمند. كسى كه مى‏خواهد با دگرى مدارا كند : در مواجهه با او به گشاده ‏رويى برخورد مى‏نمايد و به نرمى و ملاطفت سخن مى‏گويد.
چند روایت درمورد " مدارا و رعايت آن در مواقع لازم " رسول گرامى فرمود: خداوند به من امر فرمود كه با مردم مدارا نمايم همانطور كه فرمان داده است و اجبات را انجام دهم. و نيز فرموده است: خداوند پيمبران را از اين جهت كه شديدا با دشمنان دين خدا مدارا مى‏كنند و براى حفظ برادران خويش در راه رضاى او به خوبى و شايستگى تقيه مى‏نمايند بر تمام مردم برترى و فضيلت داده است. على (ع) فرموده است: با مردم مدارا كن تا از برادرى آنان بهره‏مند شوى و با روى گشاده با آنان مواجه شو تا كينه‏ها در ضميرشان بميرد. مدارا با مردم اگر به منظور احترام و تكريم به شخصيت آنان باشد بسيار ارزنده و مهم است، چنين مدارايى نشانه ‏ى عقل بيدار و فكر روشن ‏بين است، چنين مدارايى مايه ‏ى محبوبيت و راه نفوذ در افكار دگران است. اولياى الهى به چنين مدارايى عنايت بسيار داشتند و پيروان خود را به رعايت اين دستور مفيد و ثمربخش تشويق مى‏نمودند. رسول گرامى فرموده است: عاقلترين مردم كسى است كه بيشتر با افراد مدارا مى‏كند و خوارترين مردم كسى است كه آنان را مورد تحقير و توهين قرار مى‏دهد. و نيز فرموده است: ما، جامعه‏ى پيمبران، ماموريت داريم كه با مردم مدارا نماييم همانطور كه به اداى فرايض الهى ماموريم.
كسانى كه عقلهاى خود را با پرده ‏هاى تعصب و تصلب، عناد و لجاج، و تقليدهاى كوركورانه پوشانده بودند هرگز به دين حق گرايش نمى‏ يافتند و دعوت پيمبران را اجابت نمى‏نمودند. خداوند در قرآن شريف فرموده: ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون. كسانى كه كفر آورده و عقلهاى خود را پنهان نموده‏اند اگر به آنان اعلام خطر بنمايى يا ننمايى ايمان نمى‏آورند. ولى آنها كه داراى عقل آزاد بودند دعوت پيمبران را كه آميخته به مدارا و لطف كلام بود پذيرا مى‏شدند و از آنان پيروى و اطاعت مى‏نمودند.
گاهى مدارا نمودن به منظور و براى مصون ماندن از شر دشمنان بى‏ايمان و مستبد است. اين قبيل مدارا در ايام امامت حضرت سجاد (ع) تا زمان امامت حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام ضرورت داشت، از اين رو آنان خود تقيه مى‏ نمودند و به اصحاب و پيروان خود نيز اكيدا تقيه را توصيه مى‏كردند تا بدين وسيله از طرفى جان و مال و عرض و شرف آنان را از خطر مصون دارند و از طرف ديگر با رعايت تقيه بتوانند احكام الهى و معارف اسلامى را به وسيله‏ ى آنان به طور پنهان بين افراد مومن نشر دهند و تا جايى كه ممكن است دين خدا را از دستبرد خائنين و بدعتگزاران محافظت نمايند. امام (ع) فرموده است: مدارا نمودن با دشمنان خدا از بهترين و برترين صدقه‏ى آدمى براى نفس خود و براى برادران باايمانش مى‏باشد. ابن مسكان مى‏گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: درباره‏ ى تو گمان دارم كه اگر در حضورت على عليه‏السلام مورد شتم و اسائه‏ ى ادب قرار گيرد، تو اگر بتوانى بينى او را با دندان مى‏گزى. عرض كردم: بلى والله فدايت شوم، من چنينم و اهل‏بيت من نيز اينچنين. حضرت فرمود: اينگونه مباش، قسم به خدا كه بسا مى‏شنيدم كسى به على (ع) بد مى‏گويد و بين من و او جز ستون مسجد فاصله ‏اى نبود. من خود را پشت ستون پنهان مى ‏نمودم و موقعى كه از نماز فارغ مى‏شدم از كنارش گذر مى‏كردم، به او سلام مى‏دادم و با وى مصافحه مى‏نمودم. در بعضى از روايات امر تقيه براى صيانت دين خدا آنقدر مهم شمرده شده كه امام (ع) تارك آن را فاقد ايمان خوانده است. امام صادق (ع) فرموده: بر دين خود پروا داشته باشيد و آن را در پس پرده ‏ى تقيه محجوب داريد، زيرا كسى كه تقيه ندارد ايمان ندارد. گاهى اختناق و فشار حكام جور به اوج خود مى‏رسيد و مضيقه آنقدر شديد مى‏شد كه كوچكترين غفلت از تقيه و گفتن چيزى كه نبايد گفته شود مرگ به بار مى‏آورد و به حيات كسى كه غفلت نموده يا آنكه در اين غفلت مورد سوءظن واقع شده خاتمه داده مى‏شد. كشته شدن معلى بن خنيس بر اثر غفلت از تقيه و افشا نمودن رازى بود كه امام صادق (ع) با او در ميان گذارده بود. حفص بن نسيب مى‏گويد: در ايام قتل معلى بن خنيس به محضر امام صادق (ع) شرفياب شدم، به من فرمود: اى حفص! به معلى حديث گفتم و او آن را نشر داد و بر اثر آن گرفتار عذاب شمشير گرديد. در پاره‏اى از مواقع وضع و محاذات اوضاع و احوال به گونه‏اى بود كه معرفى نمودن شخص و نام بردن از او موجب گرفتارى و ابتلا مى‏شد يا لااقل باعث هتك و توهين مى‏گرديد. روايت شده كه روزى امام صادق (ع) در بازار مدينه عبور مى‏كرد و فرزند بزرگوار معظمش حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام پشت سر آن حضرت بود. شخصى جامه‏ى فرزند را گرفت و كشيد و پرسيد: اين پيرمرد كيست؟ آنقدر شرايط محيط بد بود و احساس خطر مى‏شد كه حضرت موسى‏الكاظم ناچار شد در پاسخ آن مرد بگويد كه «او را نمى‏شناسم».
مدارا در اسلام از صفات حميده و خلقيات پسنديده است و پيمبران خدا در مقام تبليغ دين ماموريت داشتند كه با مردم به مدارا برخورد نمايند و با ملايمت سخن گويند. خداى بزرگ به موسى و هارون در ملاقات با فرعون چنين دستور داد: اذهبا الى فرعون انه طغى. فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى. شما دو نفر نزد فرعون برويد كه او سخت طغيان نموده است. با وى به نرمى سخن بگوييد شايد به خود آيد و آگاه گردد يا از عذاب الهى بترسد و ستمگرى را ترك گويد.
مدارا نمودن در پاره‏اى از موارد با ملاطفت و ملايمت برخورد داشتن و با گشاده ‏رويى و نرمى سخن گفتن است، و در پاره‏اى از موارد به معناى حلم و بردبارى، لب فروبستن و سكوت، يا تغافل و ناديده گرفتن است، و مدارا با افراد تندخو و بداخلاق يا تقيه در مقابل مخالفين و افراد زيان‏رسان بدين معنى است. على (ع) فرموده: بدترين برادرانت كسى است كه معاشرت با او زيادتر به مدارا نمودن نيازمندت مى‏كند و به عذرخواهى بيشتر وادارت مى‏سازد. دوستى كه از خود راضى و زودرنج است و هر چه مى‏گويد انتظار دارد كه دگران بى‏چون و چرا گفته‏اش را قبول كنند و اگر نپذيرند آزرده ‏خاطر و رنجيده مى‏شود، دوستى كه در تمام امور خرده‏گير است و اگر سخنى گفته شود كه در نظرش ايهام داشته باشد ناراحت مى‏گردد و دوستيش تيره و تار مى‏شود،
دوستى كه اسير بدگمانى است و نسبت به دگران سوءظن مى‏برد و اگر در مجلسى دو رفيق به هم لبخند بزنند و آهسته با يكديگر سخنى بگويند او گمان بد مى‏برد و تصور مى‏كند كه وى را به باد مسخره و استهزا گرفته‏اند، اين قبيل دوستان براى كسانى كه نمى‏توانند قطع رابطه كنند مصيبتى بسيار سنگين و جانكاه است. بايد همواره با آنان مدارا نمايند و اگر در موقعى غفلت نمودند عذرخواهى كنند و آن نقطه ‏ى تاريك را از صفحه‏ ى خاطرشان بزدايند. در روايتى كه ذكر شد على (ع) اين قبيل دوستان بى‏ ارزش و مزاحم را بدترين دوست خوانده و در روايت ديگر از آنان سلب برادرى نموده است: على (ع) فرموده: آن كس كه براى حفظ برادريش به مدارا نياز داشته باشى براى تو برادر نيست.
در حكومت جور و محيط اختناق، نوعى مدارا نمودن است، مداراى به معناى حلم و سكوت، مداراى به معناى تغافل و خوددارى از معارضه. در محيط تقيه، مدارا نمودن از مداراى با دوستان از خودراضى و پر توقع سخت‏تر و به مراتب زيانبارتر است، زيرا مدارا ننمودن با اين قبيل دوستان ممكن است باعث قطع رشته‏ى دوستى و منجر به جدايى آميخته به كدورت و احيانا مايه‏ى دشمنى و عداوت فردى گردد، اما در مورد تقيه ممكن است مايه‏ى بدبينى و خشم حاكم جبار گردد و بر اثر آن خونها ريخته شود، اموال و اعراض بر باد رود، و افراد شريف گرفتار زندان و شكنجه گردند. بنابراين در محيط تقيه مدارا نمودن امرى است ضرورى و لازم. از اين رو ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام اين موضوع را به دوستان خود اكيدا توصيه نموده‏اند و خاطرنشان ساخته‏اند كه اگر كسى برخلاف عمل كند و سخنان اهل‏بيت را در محيط خطر افشا نمايد در روايات، اين عمل به قتل عمد امام تعبير شده است. امام صادق (ع) فرموده: كسى كه چيزى از امر ما را بين مخالفين شايع نمايد همانند اين است كه ما را عمدا به قتل برساند نه آنكه به خطا ما را كشته باشد. امام (ع) و دوستان واقعيش در سخت‏ترين فشار و شديدترين مضيقه قرار داشتند و رعايت تقيه در آن شرايط ايجاب مى‏كرد سخنى كه از آن استشمام مخالفت و برداشت مقاومت مى‏شود به زبان نياورند و در تمام حركات و برخوردها با يكديگر حداكثر مدارا و احتياط را رعايت نمايند. از اين رو امام دست تمنى به پيشگاه الهى برداشته و حل مشكلات را از ذات اقدس او مى‏خواهد.
به نظر مى‏رسد سه جمله از دعاى «مكارم‏الاخلاق» كه موضوع امروز است ناظر به وضع دردناك و طاقت فرساى زمانه ی خود باشد و امام براى حل آن مضيقه سه درخواست از باريتعالى نموده كه اگر مقبول افتد و مستجاب شود موانع برطرف مى‏گردد و زندگى قابل تحمل خواهد بود. ایشان عرض مى‏كنند: و من حب المدارين تصحيح المقه. و من رد الملابسين كرم العشره. وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْاَمَنَةِ الْاَمَنَةِ
در عبارت بالا آمده : بار الها! دوستى كسانى را كه با مدارا برخورد مى‏كنند به محبت واقعى تبديل نما. شيعيان واقعى و دوستان حقيقى علاقه داشتند كه آزادانه حضور امام شرفياب شوند و دين خدا را آنطور كه هست بياموزند و بر معرفت خويش بيفزايند، آرزو داشتند كه امام را گاهى به منزل خود دعوت نمايند و از محضر مباركش بيش از پيش بهره‏مند گردند. ولى در شرايط فعلى كه غرق تقيه و مدارا هستند نمى‏توانستند چنين عملى را انجام دهند. اگر گاهى در رهگذر با امام برخورد مى‏نمودند ممكن نبود مانند دو دوست صميمى با گرمى به هم دست بدهند، مصافحه نمايند، و با يكديگر سخن بگويند بلكه در كمال مدارا و احتياط سلامى زير لب مى‏گفتند و چهره ‏ى ناشناخت به خود مى‏گرفتند تا مبادا مامورين مراقب روابط امام و او را گزارش دهند و گرفتارى و زحمت به بار آيد. امام عرض مى‏كند: بار الها! اين مداراى تلخ و رنج‏آور را كه ناشى از تقيه و معلول اختناق شديد است برطرف بنما و به دوستى واقعى كه منزه از تقيه و مداراى بدو ناگوار باشد تبديل فرما.
در جمله‏ى اول، حضرت سجاد (ع) از مداراكنندگان كه دوستان واقعى اهل‏بيت‏اند سخن مى‏گويد. اينان طبق دستورى كه از امام دريافت نموده‏اند موظف ‏اند تقيه كنند و برخوردشان با حضرت على بن الحسين عليهماالسلام با مدارا و احتياط باشد تا موجبات گرفتارى خودشان و زحمت براى امام فراهم نيايد. امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم دعا درخواست مى‏كند: و من رد الملابسين كرم العشره. بار الها! آميزشهاى وهن ‏آور را به معاشرتهاى كريمانه مبدل نما.
در حكومتهاى استبدادى هميشه بين مردم و عمال دولت افرادى پست و فرومايه وجود داشته‏اند كه به پيروى از حكومت جبار يا براى خشنودى حاكم مستبد و جلب توجه او مرتكب گناهان و ناروايى‏هايى مى‏شدند و در مواقعى اشخاص آزاده و طرفداران عدل و دادگرى را اذيت مى‏كردند و مورد تحقير و اهانت قرار مى‏دادند تا خود را طرفدار حكومت نشان بدهند يا عملشان به گوش فرمانرواى مستبد برسد، شايد مورد تشويق قرار گيرند، و اين كار در زمان حكومت بنى‏اميه و بنى‏عباس نسبت به ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام و اصحاب عاليقدرشان مكررا به وقوع پيوسته، ولى امامان بزرگوار به اصحاب خود تاكيد مى‏نمودند كه واكنشى نشان ندهند و مرتكب عمل حادى نشوند و در اينجا به طور نمونه سه مورد ذكر مى‏شود : اول: حماد بن عثمان مى‏گويد: در موقعى كه موسى بن عيسى در منزلش كه مشرف به مسعى بود ديد حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام سوار قاطرى است و از مروه مى‏آمد. در اين موقع ابن هياج به مردى از قبيله‏ى همدان كه در آنجا بود دستور داد برود لجام قاطر را بگيرد و بگويد: اين قاطر متعلق به من است، آمد و لجام را گرفت و گفت: من مالك اين قاطر هستم. امام (ع) پاى خود را از ركاب خارج نمود و پياده شد و به كسانى كه همراهش بودند فرمود: زين قاطر را برداريد و قاطر را به او بدهيد. مرد گفت: آن هم متعلق به من است. حضرت فرمود: ما شاهد داريم كه اين زين ملك حضرت باقر (ع) بوده است و اما قاطر را به تازگى خريدارى كرده‏ايم، تو مى‏دانى و آن را كه مى‏گويى. دوم : امام صادق (ع) در حيره بود، اراده فرمود به نقطه‏اى معروف به صالحى كه در ده فرسخى بغداد بود برود. دو نفر از اصحاب و دوستانش به نامهاى مرازم و مصادف در معيت حضرت بودند. اول شب به صالحى رسيدند. مردى كه در مدخل بلد مامور دولت در گرفتن عوارض و عشريه‏ى بار بود مانع ورود آن حضرت گرديد و گفت : اجازه نمى‏دهم وارد شوى. امام در آنجا توقف فرمود و چندين بار در فواصلى از مامور درخواست موافقت نمود و او همچنان مانع بود. مرازم و مصادف از اين مزاحمت نابجا سخت ناراحت شدند. مصادف به حضرت عرض كرد: اجازه بدهيد او را به قتل برسانيم و جنازه‏اش را در شط بيفكنيم. حضرت به شدت با اين عمل مخالفت فرمود و ممانعت مامور بلد همچنان ادامه داشت تا بيشتر وقت شب سپرى گرديد. آنگاه با ورود امام موافقت نمود. حضرت وارد محل شد. فرمود: مرازم! اين عمل بهتر بود يا آن را كه شما دو نفر گفته بوديد؟ عرض كرد: اين عمل. فرمود: مرد كارى مى‏كند تا از ذلت كوچك رهايى يابد و همان عمل او را گرفتار ذلت بزرگتر مى‏گرداند. سوم : يكى از فرزندان امام سجاد (ع) مى‏گويد: هشام بن اسمعيل فرماندار مدينه با من بدرفتارى مى‏كرد و پدرم على بن الحسين عليهماالسلام از وى اذيت و آزار بسيار ديد. موقعى كه از حكومت عزل شد وليد بن عبدالملك، خليفه‏ى وقت، دستور داد براى تحقير وى او را در مرئى و منظر مردم متوقف نمايند. امام سجاد (ع) روزى بر وى گذر كرد. موقعى كه او را بر در منزل مروان نگاهدارى مى‏كردند به حضرت سلام نمود. امام (ع) به كسانى كه در معيت آن حضرت بودند و از خواصش به شمار مى‏آمدند رو كرد و فرمود: احدى متعرض او نشود.
از اين سه قطعه‏ى تاريخى روشن شد كه ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام در زمان خلفاى بنى‏اميه و بنى‏عباس با چه مشكلاتى مواجه بودند و چگونه افراد پست از مردم عادى و مامورين دولت فرزندان پيمبر گرامى را اسائه‏ ى ادب مى‏نمودند و برخوردهاى موهن و تحقيرآميز با آنان داشتند. امامان مصلحت‏انديش و عطوف از تعرض دوستانشان نسبت به آنان مانع مى‏شدند و جلوگيرى مى‏كردند.
در جمله‏ى سوم درباره‏ى مستبدين ستمكار كه منشا بدبختى و مصيبت مسلمين‏اند در پيشگاه خداوند عرض مى‏كند: و من مراره خوف الظالمين حلاوه الامنه. بار الها! تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيت تبديل فرما.
در اسلام، وجود حكومت براى مردم يك امر ضرورى و اجتناب ناپذير است و على (ع) در اين باره فرموده: و انه لابد للناس من امير بر او فاجر. مردم بايد، به ناچار، امير و فرمانروايى داشته باشند، خوب و نيكوكار باشد يا بد و گناهكار. در جامعه‏ى اسلامى نبايد مردم از حكومت خائف باشند، بلكه ترس مردم بايد از گناه و اعمال خلاف قانون خودشان باشد. على (ع) در ضمن حديثى فرموده است: الا لا يرجون احد الا ربه و لا يخافن الا ذنبه. هيچكس به احدى اميدوار نباشد مگر به ذات اقدس الهى و از هيچ چيز و هيچ كس نترسد جز از گناه و اعمال خلاف قانون خودش. ترس مردم از خداوند ترس از مقام خداوند است. مقام خداوند، اقامه‏ى عدل و احقاق حق است، مقام خداوند حمايت از مظلوم و مجازات ظالم است. قرآن شريف مى‏فرمايد: و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنه هى الماوى. كسى كه از مقام خدا بترسد و نفس خود را از اطاعت هوى نهى نمايد جايگاه او بهشت رحمت خواهد بود. بنابراين كسى كه از گناه منزه است از حاكم نمى‏ترسد و از وى خوفى ندارد. اگر در محيطى مردم بى‏گناه از شر حاكم خائف باشند دليل بر بدى و ستمكارى آن حاكم است. عن على عليه‏السلام قال: شر الولاه من يخافه البرى‏ء. بدترين واليان و زمامداران كسانى هستند كه شخص منزه و بى‏گناه از شر آنان خائف و ترسان‏اند. در حكومت فرمانرواى دادگر، علاوه بر آنكه مردم از امنيت جان و مال و عرض برخوردارند از خوف و هراس نيز در امان خواهند بود، يعنى مى‏دانند كه تا مرتكب گناهى نشده‏اند حكومت متعرض آنان نمى‏شود و ايجاد زحمتى نمى‏نمايد.
امام (ع) در ابتداى جمله از تلخى طبع و نگرانى ضمير كه ناشى از ظلم ظالم است نام مى‏برد و در پايان جمله از شيرينى آرامش ضمير و امنيت خاطر سخن مى‏گويد و از پيشگاه خدا درخواست مى‏كند كه تلخى خوف را به شيرينى ايمنى مبدل نمايد. رفتار ظالمانه ‏ى فرمانرواى ستمگر به انديشه و افكار جامعه شكل مى‏دهد و مى‏توان گفت مردم به طور ناآگاه همانند او ساخته مى‏شوند. اميرالمومنين (ع) در اين باره فرموده است: الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم. مشابهت مردم با امرا و فرمانروايانشان بيش از شباهتى است كه به پدران خود دارند، اينان همانند حكومت، زور مى‏گويند، خيانت مى‏نمايند، به تجاوز و تعدى دست مى‏زنند، و در پاره‏اى از مواقع در شعاع محدود زندگى خويشتن بيش از حاكم ظالم تند مى‏روند. اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبى برآورند غلامان او درخت از بيخ
در حكومت فرمانرواى ظالم، انحراف اخلاقى زياد مى‏شود، مردم از ترس جان خود يا براى جلب رضاى فرمانروا مى‏گويند، به دروغ وى را و ثنا مى‏نمايند، از خوف احترام مى‏كنند، و در مقابلش سر تعظيم فرود مى‏آورند. در روايات اسلامى اعلام شده است كه اين قبيل حكام ظالم در روز قيامت مشمول عذاب شديد الهى خواهند بود. رسول اكرم فرموده است: واى بر حال كسانى كه مردم آنان را از ترس شرشان به پاكى و نيكى ياد مى‏كنند، واى بر حال كسانى كه مردم از خوف ظلم و ستمشان آنان را اطاعت مى‏نمايند، واى بر حال كسانى كه مردم از ترس بدكارى و شرشان مورد تكريم و احترام قرار مى‏گيرند.
وجود حاكم خيرخواه و دادگر از نظر شان انسانى و زندگى آدميان آنقدر ارزش و اهميت دارد كه طبق حديث رسول اكرم صلى الله عليه و آله اگر اين شرط و دو شرط ديگر كه در كنار آن ذكر شده در جامعه‏ى بشرى تحقق يابد، براى آن مردم بر روى زمين بودن بهتر از شكم خاك است، و گرنه درون خاك براى آنان از روى زمين بهتر و شايسته‏تر است. وقتى زمامداران و فرمانروايانتان نيكان شما باشند، و متمكنين و ثروتمندانتان اسخياء شما باشند، و امور جامعه‏ى شما با مشورت و تبادل افكارتان تنظيم گردد، در اين موقع واجد زندگى انسانى هستيد و روى زمين براى شما بهتر از دل خاك است، و اگر جامعه‏ى شما از اين سه مزيت محروم باشد شكم خاك براى شما از روى زمين بهتر است. به عبارتی ، پيمبر اسلام مى‏خواهد بفرمايد: اگر جامعه‏ى مسلمين از عدل فرمانروايى و تعادل اقتصادى و توازن فكرى برخوردار بودند شايسته‏ى زندگى هستند و اگر فاقد اين برتريها بودند، حيات انسانى ندارند و براى آنان زير زمين بهتر از روى زمين است.
امام سجاد عليه‏السلام در آن اختناق شديد و شرايط طاقت فرسا نمى‏تواند اوضاع و احوال سياسى روز را با صراحت شرح دهد و مردم را از عمق وقايع آگاه سازد، نمى‏تواند بگويد بر خودش و بر شيعيان باايمان و علاقه‏مندش چه مى‏گذرد و چگونه روز را به شب و شب را به روز مى‏آورند، نمى‏تواند بگويد بعضى از عمال خودفروخته‏ى دولت چگونه براى امام و براى اصحابش ايجاد زحمت مى‏كنند و به وسيله‏ى جاسوسان، زندگى را بر آنان تا چه حد تلخ و ناگوار ساخته‏اند، نمى‏تواند بيان كند كه بعضى از افراد فرومايه و پست براى اينكه خود را طرفدار دولت نشان بدهند و از اين راه به هيئت حاكمه نزديك شوند چگونه با امام معصوم و شيعيان پاكدل با اسائه‏ى ادب برخورد مى‏كنند و آنان را مورد توهين و تحقير قرار مى‏دهند، نمى‏تواند شرح دهد كه ظلم و بيدادگرى خليفه‏ى وقت و مامورينش به اوج خود رسيده و خوف و هراس بر قلوب سايه افكنده و آرامش و سكون را از دلها سلب نموده است، ناچار براى آنكه گوشه‏اى از وضع موجود را ارائه كند با عبارت دعا سخن گفته و از پيشگاه خداوند درخواست حل مشكلات را نموده است، و سه جمله‏ى اخير اين قطعه از دعاى «مكارم‏الاخلاق» ناظر به اين مطالب است. 1. در جمله‏ى اول براى شيعيان وظيفه‏شناس و آگاه دعا مى‏كند، شيعيانى كه طبق دستور آن حضرت تقيه مى‏كنند و گفتار و رفتارشان با مدارا و احتياط است، آشكارا با حضرت سجاد رفت و آمد نمى‏نمايند و صريحا ابراز علاقه نمى‏كنند، براى اينكه مستمسكى به دست جاسوسان ندهند و باعث زحمت امام و گرفتارى خودشان نشوند. و من حب المدارين تصحيح المقه. بار الها! دوستى كسانى را كه با ما به مدارا برخورد مى‏نمايند به دوستى واقعى مبدل نما، يعنى شرايطى را به وجود آور كه ضرورت تقيه از ميان برود و دوستانمان در ابراز علاقه به ما آزادى عمل داشته باشند. 2. در جمله‏ى دوم براى افراد پست و فرومايه‏اى دعا مى‏كند كه به منظور جلب توجه حكومت با امام و شيعيان برخوردهاى موهن دارند و برخلاف حق و عدل عمل مى‏كنند : و من رد الملابسين كرم العشره. بار الها! آميزشهاى وهن‏آور را به معاشرتهاى كريمانه تبديل نما، يعنى خداوندا! انديشه و نيت افراد پست و فرومايه را اصلاح كن و دل آنان را به مسير صحيح هدايت فرما تا معاشرتشان كريمانه و بر وفق حق و عدل باشد. 3. در جمله‏ى سوم براى خليفه‏ى وقت و هيئت حاكمه‏ى جبار دعا مى‏كند، آنانكه با فشارهاى ظالمانه‏ى خود روز را بر مردم چون شب تار نموده‏اند، جامعه‏ى مسلمين را گرفتار شديدترين اختناق كرده‏اند، و خوف و هراس را بر همه‏ى دلها مسلط ساخته‏اند. و من مراره خوف الظالمين حلاوه الامنه: بار الها! تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيت و آرامش خاطر تبديل فرما، يعنى موجباتى فراهم آور كه ظلم از ميان برود و بر اثر آن تلخى ترس از دلها زايل گردد و شيرينى امنيت جايگزين آن شود.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
ادامه ی شرح حکمت 349 نهج البلاغه https://eitaa.com/sahife2/42738