غيبت فقط با گفتن به زبان نيست،
بلكه با اشاره ى چشم و ابرو،
يا دست و پا،
و يا ديگر وسايلى كه از صفتى حكايت مىكند كه صاحب آن صفت از آن كراهت دارد آن نيز غيبت است،
از عايشه میگوید: زنى بر ما وارد شد. وقتى روى گرداند كه برود من با دستم اشاره نمودم كه او كوتاه قد است. رسول اكرم به من فرمود: با اين عمل از او غيبت نمودى.
جرم غيبت در روايات اسلامى بسيار مهم معرفى شده :
رسول اكرم فرموده: هر كس از مومنى غيبت نمايد همانند اين است كه عمدا كسى را كشته باشد.
رسول اكرم به ابوذر غفارى فرمود: بپرهيز از غيبت كه گناه غيبت شديدتر از گناه زناست. عرض كرد يا رسول الله! چرا چنين است؟ فرمود: زناكار از گناه خود توبه مىكند و خداوند او را مىآمرزد و غيبتكننده از گناه خود توبه مىكند ولى بخشيده نمىشود تا آنكه غيبت شده از او راضى گردد و او را ببخشد.
يكى از نتايج زيانبار غيبت اين است كه عبادات و طاعات غيبت كننده بر اثر غيبت، مقبول درگاه باريتعالى نمىشود، مگر آنكه شخص غيبت شده او را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد.
رسول اكرم فرمود: اگر كسى از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند خداوند چهل روز نماز و روزهى او را قبول نمىكند مگر آنكه صاحب غيبت او را ببخشد.
در جايى كه غيبت با زبان و از راه سخن باشد شنونده ى غيبت نيز مرتكب گناه غيبت شده و عبادت او هم تا چهل روز مقبول درگاه باريتعالى نخواهد بود :
رسول اكرم فرمود: كسى كه غيبت را استماع مىكند يكى از دو غيبتكننده به حساب مىآيد.
گرفتارى و مصيبت بزرگ براى غيبتكنندگان در عرصهى قيامت است. در موقعى كه سرنوشت قطعى افراد با رسيدگى به پروندهى اعمالشان روشن مىشود و غيبتكنندگان در آن روز به ضرر و زيان غيبتهايى كه در دنيا نمودهاند واقف مىگردند و از عمل خويش سخت نادم مىشوند و در آن موقع ندامت سودى نخواهد داشت.
رسول اكرم مىفرمود: شخصى را در قيامت مىآورند و او را در محكمهى عدل الهى متوقف مىكنند و نامهى عملش را به دستش مىدهند. مشاهده مىكند حسناتى را كه در دنيا انجام داده در نامهى عملش نمىبيند. عرض مىكند بار الها! اين كتاب عمل من نيست چه آنكه در اين كتاب حسنات خود را نمىبينم. به او گفته مىشود: خداوندت منزه از خطا و فراموشى است، اعمال خوبت بر اثر غيبت مردم از ميان رفت. شخص دگرى را در محضر الهى مىآورند و نامهى عملش را به وى مىدهند. در آن نامه طاعات بسيار مىبيند. عرض مىكند بار الها! اين نامهى عمل من نيست و من در دنيا چنين اعمالى را انجام ندادهام. به او گفته مىشود: فلانى از تو غيبت نموده و حسنات او به نامهى عمل تو منتقل شده و در حساب تو آمده است.
چقدر براى آدمى دردناك و رنجآور است كه ببيند اعمالى را در دنيا انجام داده و اميدوار بوده كه در روز جزا آن اعمال موجب نجاتش گردد، اينك به دگرى منتقل شده براى آنكه در دنيا از او غيبت نموده است.
علل و عواملى كه موجب غيبت كردن مردم از يكديگر مىشود متعدد است،
گاهى حسد، آدمى را به غيبت وامىدارد زيرا محسود كه از عز و بزرگى يا محبوبيت اجتماعى برخوردار است حسود بر او رشك مىبرد و براى آنكه ناراحتى درونى خويشتن را تسكين بخشد زبان به غيبت او مىگشايد تا او را در جامعه موهون كند و ارزش او را از ميان ببرد.
گاهى خشم و حس انتقامجويى آدمى را به غيبت وامىدارد،
گاهى محيط مجلس انس زمينه را براى غيبت اين و آن فراهم مىآورد،
و گاه كسى خود داراى عيوب و نقائصى است و براى اينكه وانمود نمايد كه اين نقائص منحصر به او نيست از نقائص دگران سخن مىگويد و عيب آنان را نشر مىدهد،
و على عليهالسلام دربارهى اين گروه فرموده است: كسانى كه داراى عيوبى هستند دوست دارند كه عيوب دگران را شايع نمايند تا عذر عيوب خودشان وسعت يابد.
كسانى كه زبان به غيبت ديگران مىگشايند بايد بدانند كه غيبت كردن آنان از ديگران موجب مىشود كه غيبت شدگان تحريك شوند تا عيوب آنان را به دست آورند و غيبتشان را با غيبت تلافى نمايند.
امام صادق (ع) فرموده: غيبت مكن كه در معرض غيبت قرار مىگيرى و براى برادرت گودالى حفر مكن كه خودت در آن فرومىافتى.
علی علیه السلام : بپرهيز از اينكه زبانت را در غيبت نمودن برادرانت مركب خود قرار دهى يا آنكه چيزى بگويى كه بر ضررت حجت باشد يا در بدى نسبت به تو علت.
اگر كسى به خطر بزرگى كه از گناه غيبت در دنيا و آخرت دامنگير غيبتكننده مىشود متوجه گردد و تصميم بگيرد كه از اين پس پيرامون آن گناه بزرگ نگردد چه كند كه غيبتهاى گذشته اش تصفيه شود و لكه هاى آن گناه از نامه ى عملش محو گردد.
مىدانيم كه در گناه غيبت دو حق وجود دارد:
يكى حق خالق
و آن ديگر، حق مخلوق.
نسبت به حق خالق و گناهى كه مرتكب شده است بايد توبه كند و خداوند مهربان كسانى را كه از گناه خود نادم و پشيمان مىشوند و از صميم قلب توبه مىكنند و به خدا باز مىگردند مشمول عفو خود قرار مىدهد و آنان را مىآمرزد.
اما نسبت به حق مخلوق يعنى آن كس كه مورد غيبت واقع شده:
اگر از دنيا رفته يا در جايى سكونت دارد كه به او دسترسى نيست غيبتكننده مىتواند براى حل مشكل خود براى او زياد استغفار كند و مكرر در مكرر از خداوند براى وى طلب آمرزش نمايد. اين استغفارها در نامهى حسنات غيبت شده ثبت مىشود و موجب مىگردد كه در قيامت رضاى او جلب شود و غيبتكننده را مورد عفو و اغماض قرار دهد.
اگر غيبت شده زنده است و غيبت كننده به وى دسترسى دارد، در صورتى كه او انسان بزرگوار و با گذشتى است اگر نزد او برود و با شرمندگى از وى عذر بخواهد و بگويد: بد كردم، مرا ببخش و او مىبخشد، بايد نزد وى برود و
درخواست عفو و اغماض بنمايد و لازم است غيبت شده نيز از اين فرصت استفاده ى معنوى كند و غيبتكننده را مشمول عفو خود قرار دهد زيرا اين عمل، او را لايق شمول عفو الهى مىنمايد. قرآن شريف دربارهى اين گروه افراد لايق و باايمان مىفرمايد:
و ليعفوا و ليصفحوا، الا تحبون ان يغفر الله لكم.
افراد باايمان البته عفو و اغماض مىنمايند، آيا دوست نداريد كه خداوند هم شما را ببخشد و مشمول عفو خود قرار دهد؟
على عليهالسلام در اين باره فرموده:
تعجب مىكنم از كسى كه خود به فضل و عنايت آفريدگار خويش، يعنى ذات اقدس الهى، آن قادرى كه فوق همهى بندگان است، اميد دارد چگونه مادون خود را محروم مىكند و از لغزش او نمىگذرد.
اگر غيبت شده زنده است و از غيبتى كه دربارهى او شده خبر ندارد و گمان مىرود كه مراجعه به او براى رضايت دادن موجب عداوت مىشود و فتنه و فساد به بار مىآورد، غيبتكننده به وى مراجعه نمىكند و در عوض براى او بسيار استغفار مىكند و مكرر از پيشگاه الهى درخواست عفوش را مىنمايد
و همچنين اگر غيبت شده فرد بىگذشتى بود و غيبتكننده به وى مراجعه نمود و او مشمول عفوش قرار نداد، درباره او نيز بايد زياد استغفار كند و مكرر از خداوند برايش طلب عفو بنمايد و اين استغفارها در صفحهى حسنات آن دو گروه ثبت مىشود، در قيامت به نجات آنان كمك مىكند و موجب مىگردد كه غيبتشدگان نيز از غيبتكننده عفو و اغماض نمايند و او را مشمول بخشش خود قرار دهند.
افراد باايمان كه از دگران غيبت كردهاند و به عرضشان تجاوز نمودهاند تا زنده هستند دين خود را با طلب رضایت يا استغفار تصفيه كنند كه پيش از آنكه روز قيامت فرارسد و تصفيه ى حساب يا انتقال حسنات غيبتكننده به غيبت شده، يا انتقال سيئات غيبت شده به غيبت كننده انجام پذيرد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه از برادرش نزد او مظلمه ى عرضى يا مالى است از صاحب حق حلاليت طلب كند ، پيش از آنكه روزى بيايد كه درهم و دينارى در كار نيست و براى رضاى صاحب حق از حسنات غيبت كننده به غيبت شده داده مىشود و اگر حسنه ندارد از گناهان غيبت شده بر گناهان غيبتكننده افزوده مىگردد.
براى آنكه افراد باايمان به گناه غيبت آلوده نشوند در مجالسى كه معمولا نام اشخاص به ميان مىآيد و حضار به غيبت اين و آن مىپردازند شركت نكنند.
اگر در مجلسى شركت كردند و غيبت آغاز شد در صورتى كه بتوانند آنان را از غيبت نهى نمايند
و اگر نمىتوانند سخن دگرى به ميان آورند كه رشته ى غيبت قطع شود
و اگر اين كار هم ناممكن است خود، مجلس غيبت را ترك گويند و از محيط گناهآلود خارج شوند.
غيبتهاي مجاز!!
در روايات اسلامى، بعضى از غيبتهاست كه منع قانونى ندارد و غيبت كننده، اگر مرتكب آن شود مرتكب گناه نشده است.
بعضى از غيبتهاست كه براى حفظ اسلام راستين و آگاهسازى مسلمين و همچنين براى مبارزه با ظلم و حمايت از مظلوم بايد انجام پذيرد و اگر در اين قبيل مواقع خوددارى شود زيانهاى بزرگترى از زيان غيبت به بار مىآورد و جامعه را به راه سقوط و تباهى سوق مىدهد .
بعضى از افراد در پس پرده مرتكب معصيت مىشوند و در اطاق دربسته قمار مىزنند ، مشروب مىخورند، و مرتكب عمل منافى باعفت مىشوند. غيبت اين قبيل گناهكاران ممنوع و پردهدرى از آنان حرام است.
اما كسانى كه علنا مشروب مىخورند و مست در خيابانها به راه مىافتند يا علنا و در منظر مردم قمار مىزنند يا در خيابانها و رهگذرها با صداى بلند، فحش و دشنام مىگويند، غيبت اينان از آن گناهانى كه متظاهرند معصيت نيست زيرا اينان با عمل خويش پردهى احترام خود را دريدهاند و موجبات هتك و توهين خويشتن را فراهم آوردهاند.
رسول اكرم فرموده است: كسى كه پردهى حيا را از چهرهى خود بيفكند و در مقابل مردم بدون احساس شرمسارى مرتكب گناه شود براى او غيبتى نيست.
بدعتگذاران در دين :
بدعت عبارت است از چيزى كه در كتاب و سنت نيامده و جزء دين خدا نيست.
اگر كسى بخواهد آن را به حساب دين بگذارد و مسلمانان را به انجام آن وادار سازد، غيبت بدعتگذار در گناهى كه مرتكب شده نه تنها حرام نيست بلكه به موجب روايات، بايد مسلمانان از وى تبرى بجويند، بدعتگذار را به بدى ياد كنند، در مجامع و مجالس از وى سخن بگويند، و مورد ملامتش قرار دهند تا نتواند به دين خدا آسيب برساند و مسلمانان را از صراط مستقيم، منحرف نمايد.
رسول اكرم فرموده: وقتى بعد از من اهل ريب و بدعت را ديديد علنا از آنان تبرى بجوييد، به بدى يادشان كنيد، در سخنان خود مورد ملامتشان قرار دهيد، به رنج و دهشتشان بيندازيد تا آنكه به فساد در اسلام طمع نكنند، لازم است مردم از آنان حذر نمايند و از بدعتشان چيزى نياموزند. خداوند اين رفتارتان را در صفحهى حسنات شما ثبت مىكند و درجات شما را بالا مىبرد.
از جمله مواردى كه غيبت جايز است، شكايت كسى است كه حقش تضييع شده و براى احقاق حق به محكمه ى قضا مىرود و از تعدى متجاوز شكايت مىكند و قاضى شرع كه مقام صالح دادرسى است آن غيبت را استماع مىنمايد ، نه شاكى مرتكب گناه غيبت شده و نه قاضى غيبت حرام استماع نموده است.
كسى كه قدرت مالى دارد ولى در اداى دين واجب خود تعلل مىورزد و بناحق آن را به تعويق مىاندازد با اين عمل، غيبت و كيفر خود را حلال مىنمايد.
درست است که شهادت شهودى كه در محكمه ى قضا براى اداى شهادت خوانده مىشوند غيبت است از كسى كه عليه او شهادت مىدهند
اما غيبت اينان همانند غيبت صاحب حق در طرح دعوى و استماع قاضى شرع در شنيدن غيبت، شرعا جايز و بلامانع است،
چه آنكه هدف اين غيبت احقاق حق و اقامه ى عدل است و با تحقق اين هدف بزرگ جامعه به سعادت مىرسد و از سقوط و تباهى مصون مىماند.
از مواردى كه غيبت نمودن گناه نيست، جواب دادن به مشورت يك مسلمان است. جوانى به خواستگارى دخترى مىآيد، پدر دختر او را نمىشناسد، و از اخلاق و رفتارش آگاهى ندارد، نزد كسى مىرود كه پسر را خوب مىشناسد، به او مىگويد: آيا صلاح مىدانى با اين پسر وصلت نمايم، دخترم را به همسريش درآورم؟ شخص آگاه به شرط حسن نيت و بدون شائبهى دشمنى و حسد، مىتواند آنچه را كه از پسر مىداند و در امر ازدواج موثر است به پدر بگويد، اگر پسر در پنهان مشروب مىخورد، يا معتاد به مواد مخدر است، اگر با افراد فاسد رفيق است و با آنان رفت و آمد مىنمايد، اگر پروندهى گناهى دارد و تحت تعقيب است، يا اعمال ديگرى از اين قبيل، به پدر بگويد و نگذارد دختر جوانى دچار سيهروزى و بدبختى شود.
امام سجاد (ع) به پيشگاه خداوند عرض مىكند:
و اخالف من اغتابنى الى حسن الذكر.
بار الها! موفقم بدار تا برخلاف روش آن كس كه از من غيبت نموده و به بدى يادم كرده است قدم بردارم و او را به خوبى و نيكى ياد نمايم.
كسى كه از امام معصوم غيبت مىنمايد و حضرتش را به بدى ياد مىكند
يا امام را نمىشناسد و به مقام رفيع آن حضرت در پيشگاه الهى وقوف ندارد
يا گرفتار سوء نيت و آلودگى ضمير است و بايد خود را اصلاح كند ، نه آنكه به ناروا زبان بگشايد و از امام غيبت نمايد.
#اصلاح_بين_مردم : در مورد هجران و جدايى دو مسلمان از يكديگر، همانگونه که امام در فقرات قبل فرمودند اسلام تاكيد نموده كه هر چه زودتر جدايى دو مسلمان به وصل مبدل گردد و هجران، پايان پذيرد
و حتی گفته اند كه هر يك از دو طرف براى آشتى از ديگرى سبقت بگيرد اجر بزرگتر نصيب او خواهد بود،
اما غيبت نمودن همانند هجران نيست و غيبت كننده كه مرتكب گناه شده اگر بخواهد خود را از معصيت مبرا نمايد بايد نزد غيبت شده برود، و از او رضايت بخواهد و غيبت شده با كرامت نفس و بزرگوارى او را ببخشد،
از اين رو اگر غيبت كننده به خطاى خود واقف گردد و بداند كه بايد نزد امام سجاد برود، از حضرت عذر بخواهد، و طلب عفو و بخشش بنمايد بزرگوارى و كرامت اخلاق امام قطعا شامل او مىشود و در همان لحظات اول عذرخواهى او را مىبخشد.
قبول عذر ، برنامهى عمل امام سجاد علیه السلام بود و حتى اين برنامه را در خلال مواعظ و نصايح خويش به فرزند بزرگوارش امام باقر عليهالسلام تذكر داده و فرموده است:
ان شتمك رجل عن يمينك ثم تحول الى يسارك و اعتذر اليك فاقبل عذره.
فرزند عزيز! اگر مردى از طرف راست تو دشنامت داد و بلافاصله به طرف چپت برگشت و عذرخواهى نمود، عذرش را بپذير و از او بگذر.
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در مكتب قرآن شريف، معلم مكارم اخلاق و سجاياى انسانى است. او مىخواهد در مقام امامت، مردم را انسان بسازد و به كرايم اخلاق متخلقشان نمايد و خود در رعايت سجاياى انسانى از دگران شايسته تر است.
اگر كسى از او غيبت كند و حضرتش را به بدى ياد نمايد بر اساس بزرگوارى و كرامت اخلاق، خود را موظف مىداند كه واكنشى متناسب از خويشتن نشان بدهد و با اعمال اخلاق كريمه دين انسانى خود را ادا نمايد.
اگر غيبتكننده براى عذرخواهى و رضايت طلبى نزد امام بيايد، حضرت سجاد (ع) فورا از دستور اخلاقى «و اعف عمن ظلمك» استفاده مىكند، با بزرگوارى و بدون كمترين منت او را مىبخشد و مشمول عفو خود قرار مىدهد و مطلب غيبت در اين موضع پايان مىيابد.
اگر غيبتكننده نيايد و درخواست عفو ننمايد امام سجاد طبق وظيفه ى انسانى و مكارم اخلاق اسلامى نمىتواند در مقابل غيبت او منفعل بماند و بايد عكسالعملى كه شايسته ى مقام انسان و متناسب با وضع موجود باشد از خود نشان بدهد.
از اين رو در جمله ى مورد بحث براى انجام عمل اخلاقى و انسانى متناسب از پيشگاه خداوند درخواست موفقيت نموده عرض مىكند:
و اخالف من اغتابنى الى حسن الذكر.
بار الها! موفقم بدار تا بر خلاف روش آن كس كه از من غيبت نموده و به بدى يادم كرده است قدم بردارم و او را به خوبى و نيكى ياد نمايم.
جالب آنكه صاحبان مكارم اخلاق به كار بستن سجاياى انسانى و گذشت هاى معنوى را مايه ى تعالى روح و كمال نفس خود مىدانند و در اين كار نه از مردم توقع تحسين و تمجيد دارند و نه از آنان انتظار اجر و پاداش، بلكه در باطن مسرورند از اينكه اولا وظيفه ى انسانى خود را شناختهاند و ثانيا در انجام آن وظيفه ى مقدس توفيق يافته و اقدام نمودهاند و اين انديشه بلند و گرانمايه، مديون كلام مقدس على عليهالسلام است:
بدان هر عمل كريمانه اى كه انجام مىدهى و هر كار مهمى را كه دربارهى يكى از مردم بجا مىآورى با آن عمل بزرگ، خودت را اكرام مىكنى و شرف انسانيت را به آن زينت مىدهى پس از غير خودت شكر كار خوبى را كه براى خود انجام دادهاى طلب منما.
ممكن است حسن ذكر امام سجاد از كسى كه مرتكب غيبتش شده وسيله ى اصلاح اخلاق وى گردد و به راه پاكى و انسانى گرايش يابد
ولى هدف امام سجاد از حسن ذكر غيبت كننده احياى مكارم اخلاق و تحقق بخشيدن كمال انسانى است.
البته پيروان آن حضرت مىتوانند اين درس انسانيت را از امام سجاد بياموزند و اگر كسى از آنان غيبت نمود با حسن ذكر، عمل او را تلافى نمايند و يك قدم در راه انسانيت پيشروى كنند.