از انسان خشمگين و برافروخته نمىتوان توقع داشت كه به خود آيد، فكر كند، از اعمال خلاف مصلحت خوددارى نمايد، و به راه صحيح و صواب گرايش يابد.
در اين موقع لازم است افراد پاكدل و بشردوست كمك كنند، انسان غضب آلود را از پرتگاه سقوط دور نمايند و به هر نحوى كه ممكن است موجبات كظم غيظ و فرونشاندن خشم درونيش را فراهم آورند.
حضرت زينالعابدين عليهالسلام در اين قسمت از دعاى «مكارمالاخلاق» چنين موفقيت بزرگى را از پيشگاه الهى درخواست نموده و عرض مىكند:
و حلنى بحليه الصالحين و البسنى زينه المتقين فى بسط العدل و كظم الغيظ.
بار الها ! مرا به زيور صالحين بيارا و زينت متقين را بر من بپوشان تا به گسترش عدل موفق شوم و به فرونشاندن غيظ دست يابم.
بسط عدل در جامعه، تمناى اول امام سجاد (ع) است. براى آنكه افراد عادل را از گناهان ناشى از خشم محافظت كند و نگذارد سرمايه ى گرانقدر عقل از كفشان برود توفيق پيشگيرى از بروز غضب يعنى كظم غيظ را از پيشگاه خداوند درخواست مىنمايد.
امام (ع) عملا و علما براى فرونشاندن غيظ باطنى دگران شايستگى و صلاحيت دارد، از نظر عمل، حضرت زينالعابدين (ع) خود اهل كظم غيظ است و اين سجيه ى انسانى مكرر از وى مشاهده شده است
دو نمونه:
1- جاريه ى حضرت على بن الحسين عليهماالسلام روى سر حضرت آب مىريخت. غفلتا ظرف آب از دستش رها شد. به سر حضرت اصابت نمود. آن را شكافت و خون ريخت. حضرت سر بلند كرد و به وى نگريست. جاريه آيهى حاوى كظم غيظ را خواند. حضرت فرمود: غيظم را فرونشاندم. سپس قسمت ديگر آيه را خواند. حضرت فرمود: تو را بخشيدم. آنگاه جملهى آخر آيه را كه حاوى احسان است قرائت نمود. فرمود: برو كه تو براى خداوند آزادى.
2- مردى به امام سجاد (ع) دشنام گفت: حضرت بلافاصله عباى سياهرنگى را كه بر دوش داشت به سويش افكند و فرمود: هزار درهم نيز به وى بدهند. كسانى ناظر اين جريان بودند گفتند: امام (ع) با عمل خود پنج خصلت پسنديده را جمع نمود: اول حلم يعنى كظم غيظ، دوم چشمپوشى از ايذاء وى، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبهاش موفق ساخت، و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آنكه دشنام گفته بود، و امام (ع) همهى آنها را با قليلى از مال دنيا خريدارى نمود.
* پس اگر امام سجاد (ع) شخص برافروخته اى را به كظم غيظ دعوت كند، نمىتواند بگويد: اگر كظم غيظ خوب است چرا خودتان عمل نمىكنيد و در ناملايمات برافروخته و خشمگين مىشويد زيرا مراتب حلم و كظم غيظ امام بر كسى پوشيده نبود و آنان كه حضرتش را مىشناختند آگاه بودند كه او در خانواده و اجتماع تا چه حد ناروايىها را تحمل مىكند و در مقابل اسائه ى ادب افراد غير مودب و بدزبان كظم غيظ مىنمايد.
كظم غيظ در آيين مقدس اسلام از صفات حميده و خصال پسنديده است:
رسول اكرم (ص) فرموده: از جمله راههاى محبوب براى قرب به خداوند دو جرعه است: يكى جرعهى غيظ است و آن ديگر جرعهى مصيبت. افراد باايمان جرعهى غيظ را با حلم و جرعهى مصيبت را با صبر به درون خود رد مىكنند و برون نمىافكنند.
امام باقر (ع) فرمود: هر كس غيظى را در باطن حبس كند با آنكه اگر بخواهد مىتواند آن را اظهار نمايد و شخص مورد غضب را كيفر دهد خداوند در قيامت قلب او را از ايمنى و ايمان پر مىكند.
امام صادق (ع) فرمود: هيچ بندهاى كظم غيظ نمىكند مگر آنكه خداوند به اين وسيله عز او را در دنيا و آخرت افزايش مىدهد. سپس حضرت آيهى كظم غيظ را قرائت نمود و فرمود: خداوند در مقابل غيظى كه فرونشانده است به او بهشت رحمت مىدهد.
و نيز فرموده است: هر كس غيظى را فرونشاند كه اگر بخواهد مىتواند آن را عملى نمايد خداوند در قيامت دل او را از خشنودى و رضاى خود پر مىكند.
آنقدر كظم غيظ، مهم و گرانقدر است كه امام سجاد (ع) مىفرمود: موجب شگفتى من است مردى كه حلم و بردباريش موقع غضب، او را دريابد و باعث كظم غيظش گردد.
اگر كسى به افراد كريم النفس و بزرگوار بد كند طبق دستور اولياى اسلام او را مىبخشند و مشمول عفو خود قرار مىدهند ولى اين دستور در جايى قابل اجراست كه بدكننده لايق عفو و اغماض باشد.
اما اگر چشم پوشى از بدى او موجب گستاخى و تجريش مىشود و زيانهاى تازهاى به بار مىآورد بايد مورد تعقيبش قرار داد و اين مطلب در #رساله_حقوق امام سجاد (ع) تصريح شده است.
و اما حق من ساءك فان تعفو عنه و ان علمت ان العفو يضر انتصرت.
حق كسى كه به شما بد كرده اين است كه او را ببخشى و عفوش نمايى. اما اگر دانستى كه عفو او زيانبار است، با استنصار از قانون و قاضى و مردم، مجازاتش مىنمايى.
فرونشاندن هيجان درونى به معناى عفو و اغماض از كسى كه با عمل نارواى خود موجب خشم شما گرديده نيست بلكه مقصود اين است كه خشم درونى خود را برون نيفكنى و خود به اعمال غضب و انتقامجويى دست نزنى، چه ممكن است در خلال عمل مرتكب گناهان بزرگ شوى و دچار ندامت و افسوس گردى.
اما پس از واپس زدن هيجان باطنى و كظم غيظ، فكر كن، اگر كسى كه به شما آزار داده قابل عفو است، او را ببخش و اگر شايستهى عفو نيست، از راه قانون مجازاتش كن نه با اعمال غضب و انتقامجويى
ممكن است كسانى با وسوسه ى خود، شخص برافروخته را از كظم غيظ بازدارند و به وى بگويند: سكوت و خاموشى شما موجب ذلت و خوارى است.
براى اينكه خود را از آن وضع موهن برهانى لازم است غيظت را برون افكنى و از كسى كه آزارت داده و به خشمت آورده انتقام بگيرى نه اينكه او را به حال خودش واگذارى و خود را تحقير نمايى.
اين وسوسه مىتواند سد راه كظم غيظ شود، او را از فرونشاندن هيجان درونى بازدارد، و به اعمال غضب و انتقامجويى وادارش نمايد، مگر آنكه خودش شخص فهميده و دانايى باشد، به سخن وسوسهگران اعتنا نكند، و خويشتن را در آتش انتقام نيفكند، يا آنكه با فرد انديشمند و خيرخواهى دوست باشد، آن عالم، مصلحت او را تذكر دهد و به كظم غيظ تشويقش نمايد و از دست زدن به كارهاى خطرناك منعش كند و اگر هيچ يك از اين دو نباشد، بعيد نيست كه وسوسه ى افراد نادان او را به پرتگاه سوق دهد و به گناه آلودهاش نمايد.
در زمان ائمه ى معصومين عليهمالسلام اين قبيل وسوسهها كم و بيش از ناحيهى افراد نادان القا مىشد و دوستداران اهلبيت براى تشخيص وظيفه، مطلب را با حجت خدا به ميان مىگذاردند و امام با يك جمله آنان را راهنمايى مىنمود و مصلحتش را خاطرنشان مىساخت.
مردى به امام صادق (ع) عرض كرد: بين من و خانوادهاى بر سر موضوعى منازعه روى داده، من مىخواهم نزاع را ترك گويم، اما به من گفته مىشود كه ترك نزاع براى تو ذلت است. امام (ع) با عبارتى كوتاه فرمود: ذليل ظالم است، يعنى به وسوسهها اعتنا نكن و به نزاع و درگيرى خاتمه ده.
امام سجاد (ع) پس از درخواست حليه ى صالحين و زينت متقين از بسط عدل سخن مىگويد و سپس عرض مىكند:
و كظم الغيظ ...
بار الها ! موفقم بدار كه فوران غيظ را فرونشانم و شعلههاى سوزان غضب را خاموش كنم.
درخواست كظم غيظ پس از گسترش عدل از اين نظر است كه اعمال خشم مىتواند اساس عدل را متزلزل كند و انسان عادل را به گناه و تجاوز وادار سازد
و كظم غيظ موجب تسكين غضب و مصونيت عدل و سالم ماندن عادل از ناپاكى و گناه مىگردد.
امام سجاد (ع) امام معصوم، حجت خداوند، و آگاه به تمام دقايق قرآن شريف و تعاليم دينى الهى است. كسانى كه از آموزشهاى امام در بسط عدل بهره برده و تربيت شدهاند اگر در موقعى دچار خشم شوند امامى كه خود در حد اعلى از مزيت كظم غيظ برخوردار است مىتواند آنان را به فرونشاندن خشم درون امر كند و اگر نادانهايى بخواهند وسوسه كنند و شخص خشمگين را به انتقامجويى وادارند و بگويند: سكوتت مايهى ذلت است،
امام با منطقى عالمانه و مستدل سخن مىگويد، خشمگين را قانع مىكند و از برون افكندن غيظ مصونش مىدارد. اگر شخص برافروخته و غضبآلود موقع كظم غيظ و فرونشاندن هيجان باطنى در دسترس امام نباشد تا به او تذكر لازم را بدهد و غيظش را تسكين بخشد و در نتيجه، خشم درونى وى برون افتد، درگيرى آغاز گردد، و شعله هاى غضب و انتقامجويى زبانه كشد،
امام (ع) در اين مرحله نيز از خداوند درخواست توفيق مىكند تا بتواند آتش مشتعل غضب را خاموش كند و هر چه زودتر به آن صحنه ى خطرناك پايان بخشد.
خاموش كردن شعله هاى غضب از كظم غيظ به مراتب مشكلتر است زيرا در موقع شدت غضب، طرفين درگير خود را از ياد مىبرند، عقلشان سخت تيره مىشود، خير و صلاح خود را نمىفهمند و گفتههاى خيرخواهان و صلاح انديشان را نمىشنوند.
على (ع) فرموده: غضب شديد منطق را تغيير مىدهد، ارتباط مواد حجت را با هم قطع مىكند و موجب پراكندگى فهم و فكر مىگردد.
اوس و خزرج دو قبيلهى بزرگ مدينه بودند و در عصر جاهليت همواره با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و گاهى به روى هم شمشير مىكشيدند و كار به قتل و خونريزى منتهى مىشد. پيمبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله به نبوت مبعوث گرديد، آيين الهى خود را عرضه نمود و مردم را به دين خدا دعوت كرد، هر دو قبيله آن را پذيرا شدند، به رسول اكرم (ص) ايمان آوردند، و از برادرى و محبت دينى برخوردار گرديدند و در كنار هم با كمال صفا و صميميت زيست مىنمودند. ولى اين پيوند دوستى براى يهوديهاى مدينه سنگين و گران بود و از آن رنج مىبردند. روزى يكى از سالخوردگان يهود به نام شاس بن قيس در جمعى از اصحاب رسول گرامى از اوس و خزرج گذر كرد و ديد آنان در يك مجلس، گرد هم نشسته و در كمال صميميت و برادرى با يكدگر سخن مىگويند. او مىدانست كه اين دو قبيله در جاهليت با هم دشمن بودند و از اينكه امروز در پرتو اسلام اينچنين با هم مانوس و مهرباناند سخت ناراحت و خشمگين شد. با خود گفت كه اين دوستى و محبت براى ما غير قابل تحمل است. به جوانى از يهود كه همراهش بود دستور داد برود و در مجلس آنان شركت كند و روز بغاث را به ياد آنان بياورد و بعضى از اشعار آن روز را در مجلس بخواند. بغاث روزى است كه پيش از اسلام قبيلههاى اوس و خزرج در آن روز به جان هم افتادند و جنگ سختى كردند و تلفات سنگينى دادند. جوان يهودى وارد مجلس شد، از روز بغاث سخن گفت و طبق دستور، ماموريت خود را انجام داد. يادآورى آن روز خاطرات گذشته را بيدار كرد و آتش خشم اوس و خزرج را مشتعل نمود، به هيجان آمدند، در همان مجلس، نزاع درگرفت تا جايى كه بعضى از افراد دو قبيله با يكديگر گلاويز شدند، يكى گفت: ما حاضريم صحنهى بغاث را تكرار كنيم، ديگرى گفت: ما نيز حاضريم. فورا تصميم گرفتند. فريادهاى مسلح شويد ! مسلح شويد ! به هم آميخت و سرزمين حره به عنوان نبردگاه معين شد و هر دو گروه به راه افتادند. خبر اين تصميم در شهر پيچيد و افراد هر قبيله با سرعت به جمعيت خود مىپيوستند و رفتهرفته زمينهى زد و خورد سخت و خونينى آماده مىشد. جريان امر به اطلاع رسول اكرم (ص) رسيد. حضرت به معيت جمعى از اصحاب كه در حضورش بودند حركت كرد و خيلى زود خود را به آنان رساند.
فرمود: اى مسلمانان ! آيا به كشاكش دوران جاهليت گراييدهايد با آنكه من در ميان شما هستم. پس از آنكه خداوند شما را به دين اسلام هدايت كرد، موجبات عز و عظمتتان را فراهم آورد، پيوندهاى جاهليت را از شما بريد، از كفر نجاتتان داد و بين شما ايجاد الفت و محبت كرد ؟ آيا مىخواهيد روشهاى جاهليت را در پيش گيريد و به كفرى كه قبلا گرفتار آن بوديد برگرديد ؟
سخنان رسول اكرم (ص) آنان را به خود آورد و دانستند كه اين افكار شيطانى نقشهى خائنانهاى است كه دشمن آنان طرح كرده است. شمشيرها را به زمين افكندند، دست محبت به گردن هم انداختند، اشك ريختند، اظهار ندامت نمودند، مراتب اطاعت خود را به رسول اكرم (ص) اظهار داشتند و در معيت آن حضرت از نيمه راه حره برگشتند و خداوند با لطف خود آتش فتنهى شاس بن قيس را خاموش كرد.
اگر خبر هيجان اوس و خزرج در آغاز گفتگوى بغاث به رسول اكرم (ص) مىرسيد حضرت همان موقع در جمع آنان شركت مىكرد، با سخنان نافذ خويش غيظشان را فرومىنشاند و نمىگذاشت با هم گلاويز شوند و مسلح گردند، ولى خبر اين قضيه موقعى به پيمبر رسيد كه هر دو قبيله سلاح برداشته و راه حره را كه براى زد و خورد گزيده بودند طى مىكردند و در واقع نايرهى غضب زبانه كشيده بود و اگر پيشواى اسلام نمىرسيد عدهاى كشته يا مجروح مىشدند و در آتش خشم مىسوختند. خوشبختانه پيمبر گرامى در لحظات نهايى و پيش از وقوع خطر در محل حضور يافت و اوس و خزرج را از سيهروزى و بدبختى نجات داد، آنان كه براى زد و خورد به حره مىرفتند اگر بر اثر تربيت و تعليم پيشواى اسلام به مقام عدل نايل شده بودند با اعمال غضب و كشتن و مجروح ساختن يكديگر جامهى پرافتخار عدل از برشان بيرون مىشد و لباس ننگين ظلم جايگزين آن مىگرديد.
خلاصه، فرمودهى امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارمالاخلاق»
ابتدا از كظم غيظ نام برده و مىخواهد به پيشگاه خداوند عرض كند:
بار الها! اگر كسانى بر اثر گسترش تعاليم اسلام و بسط عدل از اخلاق حميده و سجاياى انسانى برخوردار گرديدند و به مقام رفيع عدالت نايل آمدند در صورتى كه دچار هيجان درونى و غيظ باطنى گرديدند و در معرض گناه واقع شدند مرا موفق بدار كه آنان را دريابم و موجبات كسب فيضشان را فراهم آورم و نگذارم خشم باطنشان ظاهر شود، به آتشى سوزان مبدل گردد، و ناپاكى و گناه به بار آورد.
امام (ع) پس از كظم غيظ از اطفاى نايره (#خاموش_كردن_فتنه ) اسم برده و مىخواهد در پيشگاه خدا عرض كند:
بار الها! اگر هيجان باطنى آنان از حد كظم غيظ بگذرد و خشم درون برون افتد و غضب همانند آتش فروزان گردد موفقم بدار كه آن آتش را خاموش كنم پيش از آنكه دامنگير افراد شود و حوادثى تلخ و گناهآلود به بار آورد.
دعاى «مكارمالاخلاق» صحيفه ى سجاديه از نظر پرورش سجاياى انسانى كتاب تربيت است،
اگر ما اين دعاى شريف را تنها به عنوان دعا بخوانيم البته از اجر خواندن دعا و ذكر بارىتعالى بهرهمند خواهيم شد
اما اگر آن را علاوه بر قصد دعا و ذكر الهى به عنوان دستور انسانسازى و فراگرفتن تعاليم اسلام بخوانيم و روى هر يك از جملاتش دقت كنيم و تصميم بگيريم خويشتن را بر وفق آن بسازيم قطعا علاوه بر اجر دعا از پاداش مهمتر از آن يعنى فراگرفتن دين الهى و تعلم مكارم اخلاق نيز بهرهمند خواهيم بود.
كسى كه بر اثر غضب دچار هيجان درونى شده، اگر غيظش برون افتد و مشتعل گردد آتش فساد روشن مىشود،
همچنين كسى كه خشمش آشكار گرديده و شعلهور شده است اگر خاموش نشود مىتواند براى خودش و دگران مصائب سنگين به بار آورد.
شايسته است افراد باايمان و دوستداران اهلبيت عليهمالسلام از دعاى شريف «مكارمالاخلاق» درس بگيرند،
از امام سجاد (ع) پيروى كنند و انسان افروخته را يارى دهند،
در مرحلهى اول غيظش را در ضميرش فرونشانند و با هر وسيلهى ممكن از بروز آن جلوگيرى كنند،
در مرحلهى دوم موجباتى فراهم آورند كه آتش غضبش خاموش شود تا خودش و بستگان و اطرافيانش از خطر رهايى يابند.
خدمت به چنين انسانى همانند آب دادن به تشنهاى است در بيابان سوزان كه اگر به او نرسند و آبش ندهند عطش به حياتش خاتمه خواهد داد.