اهالى كشورها از مرد و زن، هر لباسى را كه دارند اگر معمولشان اين باشد كه سر را نيز بپوشانند، علاقهمندند بهترين پوشش را براى آن انتخاب نمايند.
سلاطين در طول قرون و اعصار بهترين لباس را در بر و بهترين پوشش را بر سر داشتند،
اما در مواقع خاصى كه بر كرسى قدرت و سلطنت تكيه مىزدند، لباس بسيار عالى در بر مىنمودند و تاج بر سر مىگذاردند.
التيجان جمع تاج و هو ما يصاغ للملوك من الذهب و الجوهر.
«تيجان» جمع «تاج» است
و آن چيزى بود كه از طلا و جواهر براى سلاطين مىساختند، تا در مواقع خاص بر سر بگذارند.
در روزگار گذشته، تاج به نظر مردم نشانه ى بزرگى و عظمت و علامت سلطه و قدرت تلقى مىشد و بشرى را تاجدار مىخواندند كه در جامعه شاغل عاليترين و رفيعترين مقام مادى و ظاهرى بوده و بر مردم حكومت و فرمانروايى داشته است.
امام سجاد (ع) در این جمله از دعای مکارم الاخلاق ، از كلمه ى تاج استفاده نموده و از پيشگاه الهى درخواست دارد:
و توجنى بالكفايه.
بار الها! سرم را به تاج كفايت بپوشان.
دو تفاوت اساسى بين «تاج» سلاطين و «تاج» مورد درخواست امام سجاد (ع) :
* تاج سلاطين، نشانه ى قدرت مادى و زندگى بشرى است
و تاج مورد درخواست امام سجاد (ع) ناظر به انسانيت و تعالى معنوى است،
*تاج سلاطين را از طلا و جواهر مىساختند
و تاج مورد درخواست امام سجاد (ع) از كرايم اخلاق و سجاياى حميده به دست مىآيد.
راغب در معناى كفايت مىگويد:
الكفايه ما فيه بلوغ المراد فى الامر، قال: و كفى الله المومنين القتال، انا كفيناك المستهزئين.
«كفايه» چيزى است كه در آن نيل به مقصود و دست يافتن به مراد نهفته است.
سپس به دو آيه از قرآن شريف استشهاد مىنمايد،
در يك آيه فرموده است: خداوند امر قتال مومنين را كفايت مىفرمايد،
و در آيه ى ديگر فرموده: كسانى كه تو را استهزاء مىكنند، كفايت امرشان با ماست.
علامه، سيد علىخان، مىگويد:
الكفايه الاستغناء من كفى الشىء يكفى كفايه اذا حصل الاستغناء عن غيره.
«كفايه» به معناى «استغناء و بى نيازى» است
و كفايت، زمانى گفته مىشود كه بىنيازى از غير تحقق يابد.
مقصود از «تاج اكتفا و بىنيازى از غير»، كه مورد درخواست امام سجاد (ع) است :
«غناى نفس و بىنيازى طبع» است،
نه ثروتاندوزى و گردآورى مال.
رسول اكرم (ص) فرموده: ليس الغناء فى كثره العرض و انما الغناء من النفس.
غنى و بى نيازى در كثرت اموال و اعراض دنيوى نيست، .
بلكه غناى ارزشمند و شايسته ى انسان، بى نيازى نفس اوست.
آن كس كه روحش قوى است و طبعى بىنياز دارد، همواره در جامعه با سربلندى و عزت نفس زندگى مىكند و تاج پرافتخار قناعت را بر سر دارد و كمترين اعتنا به ثروت مالداران نمىنمايد.
امام صادق (ع) فرمود: من قنع بما رزقه الله فهو من اغنى الناس.
كسى كه به رزق خداوند راضى است، او از غنى ترين مردم است.
كسانى كه دچار بيمارى حرص اند و به رزق خداداد قناعت نمىكنند،
طبعى گدا و نيازمند دارند، هر قدر ثروتشان افزونتر شود، فقرشان آشكارتر مىگردد تا جايى كه تملك همهى دنيا آنها را سير نمىكند.
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به هشام فرمود:
اى هشام! اگر آنچه براى تو كافى است بى نيازت مىنمايد، كمترين متاع دنيا براى تو كافى است
و اگر آنچه مايه ى بىنيازى توست كفايتت نمىكند، پس هيچ چيز دنيا براى تو كافى نخواهد بود.
معناى ديگر كفايت كه در دعاى امام سجاد (ع) آمده،
«لياقت و شايستگى انجام امرى است كه شخص عهدهدار آن مىگردد»
راغب گفته:
الكفايه ما فيه بلوغ المراد فى الامر.
«كفايه» آن چيزى است كه رسيدن به مقصود در آن وجود دارد.
سپس به دو آيه از قرآن شريف استشهاد نموده بود.
هر كس بخواهد در جامعه مسئوليت كارى را بپذيرد، بايد حتما داراى شايستگى و صلاحيت علمى و عملى باشد تا بتواند به خوبى از عهده برآيد و انجام آن موجب سربلندى و افتخارش گردد.
و اگر شايستگى نداشته باشد، طولى نمىكشد كه او را طرد مىكنند و بايد سرافكنده از مسئوليتى كه به عهده گرفته بود، كنار برود.
على (ع) فرموده: من رفع بلا كفايه وضع بلا جنايه.
كسى كه بدون صلاحيت و كفايت در جامعه رفعت و مقام به دست آورد، بدون آنكه مرتكب خيانت و جنايتى شده باشد، ساقط مىگردد.
و نيز فرموده است: من احسن الكفايه استحق الولايه.
انسانى كه از كفايت و شايستگى خوب برخوردار است، استحقاق فرمانروايى دارد.