eitaa logo
سیری در صحیفه
1.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
درود برکسی که از سجده لذت میبرد و راه عاشقی میدانست.
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سبک زندگی آیت‌الله بهجت: آیت‌الله فهری زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیت‌الله بهجت را دیدار کردم.» پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگر چه هم‌درس نبودیم. شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید(کنایه از وصول به مقامات عرفانی). ما که سید بودیم. چه می‌شد دست ما را هم می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم تا عنایت خاصی از امام رضا علیه‌السلام برای من نگویید، از اینجا نمی‌روم!» حضرت آیت‌الله بهجت سرشان را پایین انداختند. سر را بالا آورد و گفت: «یک‌بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت رضا علیه‌السلام مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. یکی این بود: «مگر می‌شود، مگر می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟» در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آیت‌الله بهجت برگزار می‌شد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کم‌وزیاد دارد، آیت‌الله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمت‌شان رسیدم، اماتذکری ندادند... 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: گاهی هم‌حجره‌ای‌ها با هم قرار می‌گذارند. یک بار این یک کیسه برنج می‌آورد با هم می‌خورند، بار بعد آن یکی؛ یک بار این روغن می‌خرد، بار بعد آن یکی. دو نفر هم‌حجره‌ای بحثشان شده بود که نوبت کیست برنج بیاورد. خیلی بحث می‌کنند و به جایی نمی‌رسند. وقت نماز می‌شود، می‌روند نماز و بعد از نماز هم همراه آقا می‌روند تا خانه‌ی ایشان. مدتی می‌نشینند، بعد که بلند می‌شوند بروند، آقا بلند می‌شود یک کیسه برنج می‌آورد، می‌دهد به این دو نفر و می‌گوید «نه نوبت شما بوده نه نوبت شما، این بار نوبت من بوده که برنج بیاورم». خاطره اي از حجت الاسلام و المسلمين علي بهجت 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: هنوز باورم نمی‌شد؛ با دست لرزان، وصیّت‌نامه را گشودم. خواندم اما نفهمیدم؛ کلمات پشت هم ردیف می‌شد و سطر به‌سطر از جلوی چشمانم می‌گذشت. گفتم: «شاید خطی را اشتباه خواندم»، برگشتم و دوباره دیدم. برای سومین بار که خواندم، دیدم نه؛ دارم درست می‌بینم، نوشته: «نماز و روزه‌های عمر تکلیفم را قضا کنید.» *** هشتادویک سال از بلوغش گذشته بود. او که از همان نوجوانی و سال‌ها قبل از بلوغ، نماز برایش معنی و مفهوم دیگری داشت، همیشه می‌گفت: «نماز خمری‌ست خوش‌گوار، لذیذترین لذت‌هاست، در عالم وجود، مانندی ندارد.» کسی را یارای ادای نمازش هست؟! بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت 📚 این بهشت، آن بهشت، ص٩٣ 🔻مناسبت‌ها: 🔹 درگذشت سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، مؤلف «المراجعات»؛ ١٣٧٧ق. 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله قدس‌سره: 🔶همراه آقا می‌رفتیم درس. چشمم افتاد به نعلین‌شان. قسمتی از کفه‌اش جدا شده بود. می‌دانستم خودشان وقت نمی‌کنند. اهل زحمت‌دادن به دیگران هم نبودند؛ حتی به من که سال‌ها در کنارشان بودم. بعد از درس، به آقا گفتم: «کف نعلینتون جدا شده، اگه اجازه بدید، بدم درستش کنن.» 🔷آقا سرش را به‌طرف من چرخاند. با لبخند گفت: «خودم را هم بلدی درست کنی؟» 🔸همیشه وقتی شوخی می‌کردند، می‌خندیدم. این‌بار هم مثل همیشه؛ ولی یک‌دفعه دلم هُری پایین ریخت: «او با این‌همه عبادت و بندگی، هنوز هم به‌فکر اما من...‼️ 📚در خانه اگر کس است،ص١۶؛ بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان معظم‌له 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: از آشپزخانه صدای تَق‌تَق بلند و نهیبی آمد. سریع خودش را به آشپزخانه رساند. دم آشپزخانه بوی سوختن را حس کرد. آقا هم خودشان را به آشپزخانه رساندند. وارد شدند و از نگاه پسر به یخچال، ماجرا را فهمیدند. لبخندی بر لبان‌شان نشست. رو به آقا کرد و با اطمینان به اینکه این‌بار قبول خواهند کرد گفت: «آقا جان! این گدای سر کوچه یک فریزر خریده است،‌ این بقال هم شاهد است، ولی ما یخچال عادی هم نداریم!» آقا گفت: «نه، ما هم مثل آن‌هایی که ندارند...» بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت 📚 این بهشت، آن بهشت، ص٨۵ 🔴 عرضه مجموعه کتاب‌های خاطرات کوتاه ▫️از سیره و سبک زندگی حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره: 🔻در سایت و نرم‌افزار کتاب الکترونیکی 🌐 جهت نسخه الکترونیکی کتاب‌ها به لینک مربوطه مراجعه فرمایید: 1️⃣ نسخه الکترونیکی کتاب «این بهشت، آن بهشت»: 🌐 https://taaghche.com/book/24723 2️⃣ نسخه الکترونیکی کتاب «در خانه اگر کس است»: 🌐 https://taaghche.com/book/24682 3️⃣ نسخه الکترونیکی کتاب «به‌شیوه باران»: 🌐 https://taaghche.com/book/25136 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٢۶ فروردین ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: توی خواب داشتم به همسرم جامع‌المقدمات[1]درس می‌دادم. بیدار که شدم، تا چند روز ذهنم درگیر تعبیرش بود. به‌آقای بهجت گفتم: «نظر شما دربارۀ درس خواندن زن‌ها چیست؟» گفت: «علم، حیات است؛ مگر می‌شود زن را از حیات محروم کرد؟! مهم این است که زن وقتی برای تحصیل می‌رود، بداند که از کجا می‌آید و به کجا می‌رود؛ این اختصاص به زن‌ها هم ندارد، مرد هم باید این‌طور باشد»؛ بعد مثل خیلی وقت‌ها مثال آورد از علما، گفت: «آشیخ علی زاهد همدانی، دخترهایش را به‌شرط اینکه برای تحصیل به نجف ببرند، شوهر می‌داده. هرقدر این تحصیل توسط محارم زن صورت بگیرد بهتر است.» 📚 به شیوه باران، ص20 پی‌نوشت: 1. یکی از کتاب‌های حوزوی که موضوع آن صرف و نحو و منطق است. 🔻مناسبت‌ها: 🔹 درگذشت سید محمد شیرازی، معروف به سلطان‌الواعظین، مؤلف «شب‌های پیشاور»؛ 1391ق. 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٢٣ اردیبهشت ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد. دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد. به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...» آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ 🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب و دیگر کتاب‌های مرکز در به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871 🔻مناسبت‌ها: 🔹 شب قدر 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٣٠ اردیبهشت ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: رفته بودم بگویم برای مریض ما دعا کند. دیدم عده‌ای دارند سؤال‌های علمی می‌پرسند. گفتم: «حالا این وسط من وقتش را بگیرم و بگویم برای فلانی دعا کن؟» خواستم حرفم را قورت بدهم که نگاهم به نگاهش افتاد؛ با مِنّ و مِن گفتم: «آقا! مریض داریم؛ دعایش می‌کنید؟» گفت: «من همۀ مریض‌ها را دعا می‌کنم؛ حتی برای مسلمان‌های چین هم دعا می‌کنم.» 📚 به شیوه باران، ص٢۶ 🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب و دیگر کتاب‌های مرکز در به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871 🔻مناسبت‌ها: 🔹 درگذشت فقیه بزرگوار فاضل هندی، مؤلف «کشف‌اللثام»؛ ١١٣٧ق. 🔹 روز ملی جمعیت 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ١٣ خرداد ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ توی همه این سال‌ها یکی‌دو بار بیشتر نگفت «من»؛ ▫️ یک بارش وقتی بود که امام خمینی قدس‌سره از دنیا رفته بود؛ رهبر معظم انقلاب آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش داده‌اند، حرف زد. ▫️ آیت‌الله بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه می‌رسید، طبق موازین عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نگذارند.» 📚 به شیوه باران، ص۵٧ 🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب و دیگر کتاب‌های مرکز در به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٣ تیر ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ سوز سرما، دانه‌های ریز برف را با خودش این‌طرف و آن‌طرف می‌برد. ▫️ روی سنگ‌فرش‌های صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود. ▫️ خواستیم برویم حرم. ▫️ گفتند: «حرم را بسته‌اند و فقط صحن باز است.» ▫️ آقا که شنید، گفت: «حرم را بسته‌اند؛ درِ عبادت را که نبسته‌اند!» ▫️ همان‌جا در ایوان صحن، توی سرما نشست. ▫️ دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول می‌کشید. ▫️ همان دو ساعت را توی سرما نشست. 📚 به شیوه باران، ص٣٨ 🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب و دیگر کتاب‌های مرکز در به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871 🔻مناسبت‌ها: 🔹 ولادت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها؛ ١٧٣ق. و روز دختران 🔹 آغاز هفته حج 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٢۴ تیر ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ هم‌سایه بودیم. ▫️ همسرم فوت شده بود؛ اقوام از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند و چند روز مهمان داشتیم. ▫️ سر و صدای مهمان‌ها تا خانۀ هم‌سایه‌ها می‌رفت؛ ▫️ مخصوصاً خانۀ آقا که دیوارهایش خیلی کوتاه بود. ▫️ یک روز آقای بهجت آمد دم در؛ مقدار قابل توجهی هم پول داد دستم. ▫️ بعدها که دست و بالم بازتر شد، خواستم پول را برگردانم. ▫️ اول قبول نمی‌کرد؛ ▫️ اصرار که کردم، گفت: «پس این پول را می‌دهم تا برای همسر شما قرآن بخوانند.» 📚 به شیوه باران، ص٣۵ 🌐 جهت تهیه و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب و دیگر کتاب‌های مرکز در به لینک زیر مراجعه فرمایید: 🛒 https://taaghche.com/filter?filter-publisher=871 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨
🗓 سه‌شنبه ٨ مهر ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ رفته بودم بگویم: «برای بچه‌ام که سخت مریض است، دعا کنید.» ▫️ در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن. ▫️ این‌پا و آن‌پا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد. ▫️ از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهم‌تر از حرف من است. ▫️ من یک آدم درمانده‌ام که مشکلم را به امید کمک آورده‌ام اینجا؛ اما او به ذکر مشغول است. ▫️ سرش را بلند کرد و گفت: «ذکر ما مگر چی هست؟» ▫️ از شرمندگی خیس عرق شدم و آمدم بیرون. ▫️ شب که شد، حال بچه خوب بود. 📚 به شیوه باران، ص۴٨ 🔻مناسبت‌ها: 🔹 درگذشت عالم فرزانه آیت‌الله شیخ محمدعلی اردوبادی؛ ١٣٨٠ق. 🔹 روز بزرگداشت مولوی 🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @sahyfeyheshgh ☘✨