بِسـمِرَبِّنآمَــتْکھاِعجٰآزمیکنَد••
یـٰااُمٰـاهْ🌼••
سلامروزتونمعـطربهنآم
امامصـٰآحِبَالزمٰان؏💛.•
سلام علیکم
خوب هستید انشاءالله
همون طور که میدونید امروز خیلی ها کنکور دارن . پس شما هایی که کنکور ندارین و این پیام میبینید لطف کنید یکم براشون دعا کنید
ممنونم 🌱
چقدࢪحالقشنگۍستمیانمنوتو؛
حَࢪَمتلیلۍومندر پیآنمجنونم:)🤍
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
فراقتآیههاراهمخزانکرد . .
بهار ِ اصلی ِ قرآنتوهستی...
‹#منتظـرـآنه›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-❤️🩹-
-مَنبَراۍتۅهَمچۅنحَـبیبنِمیشَوَم..؛៹
اَمـٰاتۅیۍحَـبیبِدِلِتَنھـٰایَمحُسِین . .!
‹#دلتنگ_حـرم›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
ماهمیشہصداهاۍبلندراشنیدیم
پررنگهارادیدیم
غــٰافلازاینڪهشهدابـےصدامیآیند
بــےرنگمیمــٰانند
وآراممےروند..!💔
‹ #شهیـدآنه›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- حالتخوبه؛؟
+ نه .
- چهکارکنمحالتخوبشه؛؟
+ بیاباهمبریمکربلا : ))
‹ #دلتنگ_حـرم›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
- هیچ باکی ندارم ، شهادت آرزوی ِمن است :)✨!
‹#قشنگیـآت›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داروندارِقلبم
پرِدردم🙂❤️🩹
‹#پیشنهاد_دانلود›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
هر چی گفتی کردم! باید دیگه چه کار کنم که شماها دست از سر من بردارید؟ _بس کن محمد ! حالا هر کی ندونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۳۵
_الوبفرمایید
_سلام خوبید سوجان خانم؟
_بله ممنون
_روجا چیزیش شده؟
_نه فقط کمی بهونه گیر شده و الان هم تو تنبیه هست بهتره فعلا پارک براش ممنوع باشه
_باشه ؛ هرجور خودتون صلاح میدونید
ولی میشه بگیدچه بهونه ای بوده که تنبیه شده؟
دقیقه ای سکوت کرد
شاید نمیخواست جواب بده ولی من میخواستم بدونم هم میخواستم وادارش کنم باهام هم کلام بشه
_خب چیزی میخواد که از توان من خارجه
_لحظه ای تصور اینو کردم
خودم تو کودکی حسرت خیلی چیزا رو داشتم
ولی همیشه چون یتیم بودم و عمو هم همچین پولی برام خرج نمیکرد سکوت میکردم.
با همین تصورات که روجا چنین حسرتی نداشته باشه سریع گفتم:
_مگه چی میخواد؟
بگید من براش بگیرم
حالا صدای این عروس اخمو عصبی هم شده بودکه کمی صداشو بلند تر شد و گفت:
_آقا محمد من و خانوادم از نظر مالی توان این رو داریم خواسته های روجا رو برآورده کنیم
نیاز روجا مالی نیست...
برای اینکه عصبانیتش کمتر بشه گفتم:
_الحمدالله حالا چرا عصبی میشی؟
_عصبی نیستم!
_ آخ ببخشید انگار مشکل از گوشی بود آخه صداتون خیلی بلند و با جذبه برام اکو شد!
خودم پوزخند میزدم ولی خدارو شکر نمیدید
_ببخشید
این چند روز روجا واقعا من رو حرصی کرده من سریع از کوره در میرم
_خواهش میکنم خداببخشه
ولی یه سوال
_بفرمایید
_شما در حالت عادی زندگی هم وقتی عصبی میشید همین شکلی میشید؟
حالااحتمالا از دست منم حرص میخورد که
فقط گوش میکرد و چیزی نمیگفت
وقتی سکوتش بیشتر شد خودم گفتم:
_خیر ان شاالله
ولی اگر اجازه بدید و حاج آقا خونه باشن من یه سر بیام پیش روجا خانم !
_بابا تا قبل از اذان خونه هستند
منزل خودتونه
در دلم گفتم:
کاش واقعا اونجا منزل خودم بود
ولی به زبان گفتم:
_ممنونم خدمت میرسم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۳۶
بین راه مغازه ی اسباب بازی فروشی وایستادم ولی مغازی کناریش گل سرهای خوشکلی داشت
لحظه ای یاد موهای بافته شده سوجان افتادم و پا سمت مغازه ی کناری تند کردم
چند تایی گل سر و کش مویی و سنجاق سر برداشتم اینها همه هدیه برای روجا بود ولی به این امید که شاید سوجان هم ازشون خوشش بیاد و به موهاش بزنه با ذوق و ، وسواس خاصی خریدم
_سلام روجا خانم اجازه هست بیام اتاقتون؟
صدایی نیومد دوباره دو تا تَک آرومی به در،زدم و گفتم:
_یعنی روجا خانم گل خوابیده که جواب عمو رو نمیده؟
حالا من با این کادویی که خریدم باید چیکار کنم ؟
در آروم باز شد
دختر کوچولوی اخمو سر به پایین گفت:
_سلام عمو
_سلاااام خوشگل خانم
عموووو بیاد اتاقت؟
از جلوی درکنار رفت وارد شدم
روی تختش نشستم و کادو رو سمتش گرفتم
_این کادو واسه روجا خانمه دوست داری بازش کنی؟
_بله عمو
اومد و نزدیکم نشست و سریع کادو رو باز کرد
جعبه ی گل سرهارو که باز کرد چشماش خندید و یک لبخند خوشگل رو لبهاش نمایان شد دیگه چشمهاش غم نداشت بله از خوشحالی برق میزد
_عمووووو اینا همه اش مال منه؟
دستی به موهاش کشیدم و گفتم:
و با مهربونی گفتم
_بله عمو
حالا برو یه شونه بیار من موهای قشنگتو با گل سرها خوشکل کنم
سریع رفت و با شونه برگشت
روی زمین نشستیم جلوم با کمی فاصله پشت به من نشست...
وقتی بچه بودم همیشه زن عمو موهای آیه رو شونه میکردو کلی قربون صدقش میرفت
لحظه ای یاد اون روزها تو ذهنم جون گرفت
تو عالم بچگی حسودی میکردم
دلم میخواست منم موهام بلند بود و زن عمو بدری اونارو شونه کنه و کلی قربون صدقم بره...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۳۷
آروم آروم موهای لختش رو شونه میکردم
حالا که سرگرم گل سرها بود بهترین موقعیت برای پرسیدن دلیل ناراحتیش بود
_روجا عمو میشه بگی حالا چرا ناراحت بودی ؟
_عمو مامانم دعوام کرد
_ عه چرا عمووو
_چیکار کردی که دعوات کرد؟
_عمو تو مهد جشنه منم قرار شده اونجا شعر بخونم لباس فرشته هارو بپوشم
_به به تو خود فرشته ای عزیزم
_ولی عمو من نمیرم به اون جشن
_چرا آخه؟
_چون همه با پدرو مادرشون میان
ولی مامان تنها میاد من نمیخوام برم
حالا متوجه عصبانیت سوجان شدم
پس این دختر کوچولو باباش رو میخواست چیزی که از دست همه خارج بود
یتیمی بَد دردیه درد یتیمی رو اونیکه که پدرومادر نداره خوب میدونه که همیشه قلبتو فشار میده هیچ کس هم نمیتونه این فشار رو برداره مگر اینه کمی کمتر بشه.
موهاش رو بافتم و یک گل سر قشنگ زدم پایین موهاش ؛ دو تا گل سر نگین دار هم زدم دوطرف موهاش
_روجا خانم من خوشکل بود الان خوشکل ترهم شد
بلند شد و رفت سمت در
_عمو من برم به مامان و باباحاجی نشون بدم