🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
پارت۵٣
نه نمیتونم باور کن این حرفو...
تردید داشتم ولی سعی کردم با اطمینان حرف بزنم...
_من نمیدونم شما چیکاره محمده منی... فقط میدونم یکی از اقوامشی قطعا.... و میخوام ازتون بپرسم...
پرید وسط حرفم و گفت: هه...
ببین خانومی من و محمدجواد از بچگی به اسم هم بودیم. جواد عاشق من بود برای من میمرد. تا همین یک ماه پیش که اومد خواستگاری تو. نمیدونم چجوری گولش زده بودی. ولی دوباره خودش زنگ زد و گفت فاطمه من اشتباه کردم من تورو از بچگی دوس داشتم. منم پاشدم اومدم قم پیشش خالم شوهرخالم همه دوس دارن من عروسشون بشم نه یه غریبه. جواد خودش میخواست بهت بگه از زندگیش بری بیرون ولی عذاب وجدان داشت و نگفت. برا همین قرار بود من زنگ بزنم بهت بگم پاتو از زندگیمون بکشی بیرون. الان که میبینمت چه بهتر پس الان میگم لطفا برو و دیگه مزاحم من و نامزدم نشو. بهتره هر راه ارتباطی که باهاش داری رو قطع کنی چون من راضی نیستم حتی شمارتو داشته باشه. اینو بدون اگه کنارته فقط بخاطر عذاب وجدانه وگرنه قلبش پیش منه. واقعا خیلی اعتماد به نفست بالاست که فکر کردی جواد تورو دوس داره. هه امیدوارم مزاحم زندگیم نشی. چون اگه ببینم مانع رسیدن من و عشقم بهم شدی اون وقته که نفستو میبرم. خدانگهدار
این حرفارو زد و بلند شد و رفت... هنگ کرده بودم... توی بهت بودم... شاید یک ساعت طول کشید تا بفهمم چی گفته و چه بلایی سرم اومده...
فاطمه رو از پشت لایه اشکی که جلوی چشمامو گرفته بود دیدم که به سمتم میومد
فاطی: تو کجایی چرا گوشیتو جواب نمیدی
فقط تونستم اسمشو صدا بزنم.... _ف...فا...طم...ه...
فاطمه با ترس گفت: فائزه چیشده
نمیتونستم حرف بزنم... اصلا نمیتونستم...
فاطی: تورو قرآن حرف بزن فائزه
نمیتونستممممم به همون قران نمیتونستم... هق هق گریه ام بلند شده بود خیلیا نگاهم میکردن... فاطی: فائزه تورو جون جواد حرف بزن بگو چیشده
قسم جون اون باعث شد شدت گریه ام بیشتر بشه خودمو انداختم تو بغل فاطمه و زار زدم... اونم پا به پام گریه کرد و دوباره قسم میداد که حرف بزنم...
قسم جون جواد حتی بهم روحیه حرف زدن داد...
توی بغل فاطمه گریه کردم و گفتم... گفتم از هر چیزی که امروز دیدم و شنیدم...
دیگه تحمل نداشتم بخدا... بخدا قسم نداشتم... دنیا پیش چشمام سیاه شد.
اسامی شرکت کنندگان
۱-عشق المهدی
۲-مهسا✓
۳-سید محمد جواد
۴-مطهره
۵-مهدی✓
۶-ایدا✅
20.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه دین از اسب افتاد 💔😔
🇮🇷|@sajad110j|
چالش پاسخ دادن به سوالات بحث برانگیز
اسم واقعی : مهسا
لقب:بی خیال
غذای موردعلاقه : پیتزا و همبرگر
هل و هوله ی مورد علاقه :چیپس فلفلی
عشقه قبلی:ندارم
عشقه فعلی:ندارم
عشقه فعلی:ندارم
بین عشقو خانوادت کیو انتخاب می کنی:خانوادم
متنفرم از : کسایی که ادعای رفاقت میکنن
عشقه آینده:
نوشیدنی موردعلاقه : لیموناد
موقعیت :
مغرور :
فاز:
ماه تولد :مهر
شده آرزو کنی بمیری: نه
دود و دم :هیچی
نقطه قوت :اینکه نشون میدم به همه بیخیالم
رفقای فابریک :ندارم
اخلاق:نمیدونم بقیه باد نظر بدن
روحیه:
اگه اسم دختر بودم:مهسا
اگه اسم پسر بودم:نیاوش
تیپ و قیافه:خوبه
دعوا:نیستم
کینه ای:نیستم
وضعیت عاشقی:عاشق کسی نیستم
وسیله دعوا:پا هام
رفیق باز : قبلا بودم الان نیستم
خانواده: خیلی دوستشون دارم
اعتقادات:مذهبی
ورزش: تکواندو
سرگرمی: تکواندو
خوبی کردن:
شوخی:نمیکنم
داوطلب مرگ:
حسود:نیستم
جمله سنگین:ندارم
جواب های مدیر
چالش پاسخ دادن به سوالات بحث برانگیز
اسم واقعی : محمد مهدی
لقب: حاج محمود
غذای موردعلاقه : کباب
هل و هوله ی مورد علاقه : بستنی ترجیحا ایس پک
عشقه قبلی: نداشتم
عشقه فعلی: ندارم
بین عشقو خانوادت کیو انتخاب می کنی: عشق
متنفرم از : مصی علینژاد
نوشیدنی موردعلاقه : اب هویج
موقعیت :...
مغرور : نیستم
فاز: ....
ماه تولد : اذر
شده آرزو کنی بمیری: بله (سر درس)
نقطه قوت : درس
رفقای فابریک : ندارم
اخلاق: خوب
روحیه : قوی و کار کن
تیپ و قیافه: مهندس گونه
دعوا: نکردم تا حالا
کینه ای: نیستم
وضعیت عاشقی: تنها
وسیله دعوا: شمشیر
رفیق باز :نیستم
اعتقادات: مذهبی
ورزش: فوتبال
سرگرمی: بازی کامپیوتری
شوخی:....
حسود: نیستم
جمله سنگین:......
جواب آقا مهدی
نباید از اون دسته پاچهخوار هایی باشید که سر کلاس میگن “استاد قرار بود امتحان بگیرینا”.
#نباید_ها
🇮🇷|@sajad110j|
َ
قشنگترین و درحین حال تلخترین پدر دختری دنیا✨(:
🇮🇷|@sajad110j|
هدایت شده از بہ سوے نوࢪ❥
با حمایتهاتون ( که میدونم نمیکنید )
مارو خوشحال میکنید ؟!
#فور .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروزوفاتحضرتخدیجه‹س›
تسلیتباد🖤