eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
خب دوستان کمتر دیده میشه ما که مسلمانان هستیم یاد بکنیم از کتاب آسمونی مون قران یا در مورد امامان مون مطالعه کنیم ... یه سوال شما تا حالا نهج‌البلاغه رو خوندید؟ مطمئنم الان جواب تون نه هست😔 جالبه بگم مسیحی و یهودی های زیادی میشناسم نهج البلاغه رو حفظند یا در موردش کتاب نوشتن و با امام علی و فضایل شون بیشتر آشنا آند جای تأسف نیست که ما...💔 می خواهم هر روز یک خطبه از نهج‌البلاغه رو داخل کانال بزارم موافقید...؟ https://abzarek.ir/service-p/msg/909202
خطبه 001-آغاز آفرینش آسمان و... عجز انسان از شناخت ذات خدا سپاس خداوندی را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت‏های او ناتوان، و تلاشگران از ادای حق او درمانده‏اند. خدایی كه افكار ژرف اندیش، ذات او را درك نمی‏كنند و دست غوّاصان دریای علوم به او نخواهد رسید. پروردگاری كه برای صفات او حدّ و مرزی وجود ندارد، و تعریف كاملی نمی‏توان یافت و برای خدا وقتی معیّن، و سر آمدی مشخّص نمی‏توان تعیین كرد. مخلوقات را با قدرت خود آفرید، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسیله كوه‏ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل كرد. 2 دین و شناخت خدا سر آغاز دین، خداشناسی است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگی خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتی نشان می‏دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفی گواهی می‏دهد كه غیر از صفت است، پس كسی كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزی نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزی، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایی برای او تصوّر نموده و با تصّور اجزا برای خدا، او را نشناخته است. و كسی كه خدا را نشناسد به سوی او اشاره می‏كند و هر كس به سوی خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده. و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگری پنداشته است، و كسی كه بپرسد «خدا بر روی چه چیزی قرار دارد» به تحقیق جایی را خالی از او در نظر گرفته است، در صورتی كه خدا همواره بوده، و از چیزی به وجود نیامده است. با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد. انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّی در آن هنگام كه پدیده‏ای وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا كسی نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند. 3 راه‏های خدا شناسی اوّل- آفرینش جهان خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فكر و اندیشه‏ای، یا استفاده از تجربه‏ای، بی آن كه حركتی ایجاد كند، و یا تصمیمی مضطرب در او راه داشته باشد. برای پدید آمدن موجودات، وقت مناسبی قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غریزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانید. خدا پیش از آن كه موجودات را بیافریند، از تمام جزئیّات و جوانب آنها آگاهی داشت، و حدود و پایان آنها را می‏دانست، و از اسرار درون و بیرون پدیده‏ها، آشنا بود. سپس خدای سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید، و در آن آبی روان ساخت، آبی كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه یكی بر دیگری می‏نشست، آب را بر بادی طوفانی و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداری آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبی تعیین فرمود. فضا را در زیر تند باد و آب را بر بالای آن در حركت بود. سپس خدای سبحان طوفانی بر انگیخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پی در پی در هم كوبید. طوفان به شدّت وزید، و از نقطه‏ای دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر كرد تا امواج دریاها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزیدن داشت، بر امواج آب‏ها حمله‏ور گردد از اوّل آن بر می‏داشت و به آخرش می‏ریخت، و آب‏های ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب‏ها روی هم قرار گرفتند، و چون قلّه‏های بلند كوه‏ها بالا آمدند. امواج تند كف‏های بر آمده از آب‏ها را در هوای باز، و فضای گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پدید آورد. آسمان پایین را چون موج مهار شده، و آسمان‏های بالا را مانند سقفی استوار و بلند قرار داد، بی آن كه نیازمند به ستونی باشد یا میخ‏هایی كه آنها را استوار كند. آنگاه فضای آسمان پایین را به وسیله نور ستارگان درخشنده زینت بخشید و در آن چراغی روشنایی بخش (خورشید)، و ماهی درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكی گردنده و بر قرار، و سقفی متحرّك، و صفحه‏ای بی قرار، به گردش خود ادامه دهند. دوّم- شگفتی خلقت فرشتگان: سپس آسمان‏های بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجده‏اند و ركوع ندارند و گروهی در ركوعند و یارای ایستادن ندارند و گروهی در صف‏هایی ایستاده‏اند كه پراكنده نمی‏شوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی‏شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمی‏یابد، و عقل‏های آنان دچار اشتباه نمی‏گردد، بدن‏های آنان دچار سستی نشده، و آنان دچار بی خبری برخاسته از فراموشی نمی‏شوند. برخی از فرشتگان، امینان وحی الهی، و زبان گویای وحی برای پیامبران می‏باشند، كه پیوسته برای رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوند
ند. بعضی از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردن‏هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهی بر دوش‏هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افكنده، و در زیر آن، بالها را به خود پیچیده‏اند. میان این دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پایین‏تری قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده‏های قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شكل و صورتی نمی‏پندارند، و صفات پدیده‏ها را بر او روا نمی‏دارند، هرگز خدا را در جایی محدود نمی‏سازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره می‏كنند. سوم- شگفتی آفرینش آدم علیه السّلام و ویژگی‏های انسان كامل. سپس خداوند بزرگ، خاكی از قسمت‏های گوناگون زمین، از قسمت‏های سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامی شایسته، و عضوهایی جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معیّن و سر انجامی مشخّص، اندام انسان كامل گردید. آنگاه از روحی كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده در آمد، دارای نیروی اندیشه، كه وی را به تلاش اندازد و دارای افكاری كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوارحی بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، كه آنها را در زندگی به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیله تشخیص رنگ‏ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد. انسان را مخلوطی از رنگ‏های گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار، و نیروهای متضاد، و مزاج‏های گوناگون، گرمی، سردی، تری، خشكی، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدی را كه پذیرفته‏اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینی او را گرفت و شقاوت و بدی بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد. خداوند برای سزاوار بودن شیطان به خشم الهی، و برای كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده‏ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدی». چهارم- آدم علیه السّلام و داستان بهشت سپس خداوند آدم را در خانه‏ای مسكن داد كه زندگی در آن گوارا بود. جایگاه او را امن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنی او ترساند. پس شیطان او را فریب داد، بدان علّت كه از زندگی آدم در بهشت و هم نشینی او با نیكان حسادت ورزید. پس آدم علیه السّلام یقین را به تردید، و عزم استوار را به گفته‏های ناپایدار شیطان فروخت و شادی خود را به ترس تبدیل كرد، كه فریب خوردن برای او پشیمانی آورد آنگاه خدای سبحان در توبه را بر روی آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمین، خانه آزمایش‏ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانی پدید آورد، و خدای سبحان از فرزندان او پیامبرانی برگزید. 4- فلسفه بعثت پیامبران (نبوّت عامّه) خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهلیت‏ها بیشتر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‏های انسان‏ها، رسولان خود را پی در پی اعزام كرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت‏های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احكام الهی، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‏های پنهان شده عقل‏ها را آشكار سازند و نشانه‏های قدرت خدا را معرّفی كنند، مانند: سقف بلند پایه آسمان‏ها بر فراز انسان‏ها، گاهواره گسترده زمین در زیر پای آنها، و وسائل و عوامل حیات و زندگی، و راه‏های مرگ و مردن، و مشكلات و رنج‏های پیر كننده، و حوادث پی در پی، كه همواره بر سر راه آدمیان است. خداوند هرگز انسان‏ها را بدون پیامبر، یا كتابی آسمانی، یا برهانی قاطع، یا راهی استوار، رها نساخته است، پیامبرانی كه با اندك بودن یاران، و فراوانی انكار كنندگان، هرگز در انجام وظیفه خود كوتاهی نكردند. بعضی از پیامبران، بشارت ظهور پیامبر آینده را دادند و برخی دیگر را پیامبران گذشته معرّفی كردند. بدین گونه قرن‏ها پدید آمد، و روزگاران سپری شد، پدران رفتند و فرزندان جای آنها را گرفتند. 5- فلسفه بعثت پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تا این كه خدای سبحان، برای وفای به وعده خود، و كامل گردانیدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پیامبری كه از همه پیامبران پیمان پذیرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه‏ه
ای او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگاری كه مردم روی زمین دارای مذاهب پراكنده، خواسته‏های گوناگون، و روش‏های متفاوت بودند: عدّه‏ای خدا را به پدیده‏ها تشبیه كرده و گروهی نام‏های ارزشمند خدا را انكار و به بت‏ها نسبت می‏دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می‏كردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از گمراهی نجات داد و هدایت كرد، و از جهالت رهایی بخشید. سپس دیدار خود را برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گزید، و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با كوچ دادن از دنیا گرامی داشت، و از گرفتاری‏ها و مشكلات رهایی بخشید و كریمانه قبض روح كرد. 6 ضرورت امامت پس از پیامبران الهی رسول گرامی اسلام، در میان شما مردم جانشینانی برگزید كه تمام پیامبران گذشته برای امّت‏های خود برگزیدند، زیرا آنها هرگز انسان‏ها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفی راهی روشن و نشانه‏های استوار، از میان مردم نرفتند. 7 ویژگی‏های قرآن و احكام اسلام كتاب پروردگار میان شماست، كه بیان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل‏ها، مطلق و مقیّد، محكم و متشابه می‏باشد، عبارات مجمل خود را تفسیر، و نكات پیچیده خود را روشن می‏كند، از واجباتی كه پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحبّاتی كه آگاهی از آنها لازم نیست. قسمتی از احكام دینی در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده، و بعضی از آن، در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضی از واجبات، وقت محدودی داشته كه در آینده از بین رفته است. محرّمات الهی از هم جدا می‏باشند، برخی از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضی كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخی از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند. 8- فلسفه و راه آورد حج خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه‏ای كه آن را قبله‏گاه انسان‏ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوی آن روی می‏آورند، و همانند كبوتران به آن پناه می‏برند. خدای سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد و در میان انسان‏ها، شنوندگانی را برگزید كه دعوت او را برای حج، اجابت كنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند. همانند فرشتگانی كه بر گرد عرش الهی طواف می‏كنند، و سودهای فراوان در این عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوی وعده‏گاه آمرزش الهی بشتابند. خدای سبحان، كعبه را برای اسلام، نشانه گویا، و برای پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، ادای حق آن را واجب كرد و حج بیت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زیارت آن بروید، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانیان بی نیاز است
به نام آ ن که گل راخنده آموخت وبرجان شقایق آتش افروخت🌸✨ سلاممم:) صبح قشنگ و زیبا تون بخیر آن شاء الله 🌞🌻 دعا برای ظهور آقا امام زمان رو امروز فراموش نکنید 🌱💚 💝
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
خطبه 001-آغاز آفرینش آسمان و... عجز انسان از شناخت ذات خدا سپاس خداوندی را كه سخنوران از ستودن او
خطبه 002 نهج‌البلاغه-پس از بازگشت از صفین ستایش پروردگار ستایش می كنم خداوند را، برای تكمیل نعمتهای او، و تسلیم بودن برابر بزرگی او، و ایمن ماندن از نافرمانی او، و در رفع نیازها از او یاری می طلبم، زیرا آن كس را كه خدا هدایت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نیابد، و هر آن كس را كه خداوند بی نیاز گرداند، نیازمند نخواهد شد، پس ستایش خداوند از همه چیز گرانسنگ تر، و برترین گنجی است كه ارزش ذخیره شدن دارد، و گواهی می دهم كه جز خدای یكتای بی شریك، معبودی نیست، شهادتی كه اخلاص آن آزموده، و پاكی و خلوص آن را باور داریم، و تا زنده ایم بر این باور استواریم، و آن را برای صحنه های هولناك روز قیامت ذخیره می كنیم، زیرا شهادت به یگانگی خدا، نشانه استواری ایمان، بازكننده درهای احسان، مایه خشنودی خدای رحمان، و دوركننده شیطان است. ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) و شهادت می دهم كه محمد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست، خداوند او را با دینی آشكار، و نشانه ای پایدار، و قرآنی نوشته شده و استوار، و نوری درخشان، و چراغی تابان، و فرمانی آشكاركننده، فرستاد تا شك و تردیدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آیات الهی مردم را پرهیز دهد، و از كیفرهای الهی بترساند. شناخت عصر جاهلیت: خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد، كه مردم در فتنه ها گرفتارشده، رشته های دین پاره شده، و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود، در اصول دین اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهایی دشوار، و پناهگاهی وجود نداشت، چراغ هدایت بی نور، و كوردلی همگان را فرا گرفته بود، خدای رحمان معصیت می شد، و شیطان یاری می گردید، ایمان بدون یاور مانده، و ستو نهای آن ویران گردیده، و نشانه های آن انكارشده، راههای آن ویران، و جاده های آن كهنه و فراموش گردید، مردم جاهلی، شیطان را اطاعت می كردند، و به راههای او می رفتند، و در آبشخور شیطان سیراب می شدند، با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان، آشكار، و پرچم او برافراشته گردید، فتنه ها، مردم را لگدمال كرده، و با سمهای محكم خود نابودشان كرده، و پابرجا ایستاده بود، اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در كنار بهترین خانه (كعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می كردند، خواب آنها بیداری، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمینی كه دانشمند آن لب فرو بسته، و جاهل گرامی بود. ویژگیهای اهل بیت (ع) عترت پیامبر (ص) (اهل بیت (ع)) جایگاه اسرار خداوندی، و پناهگاه فرمان الهی، و مخزن علم خدا، و مرجع احكام اسلامی و نگهبان كتابهای آسمانی، و كوههای همیشه استوار دین خدایند، خدا به وسیله اهل بیت (ع) پشت خمیده دین را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت، برابر فاسدانی كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فریب آبیاری كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختی نبود برداشتند، كسی را با خاندان رسالت (عترت پیامبر (ع)) نمی شود مقایسه كرد. و آنان كه پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر (ص) اساس دین، و ستونهای استوار یقین می باشند، شتاب كننده، باید به آنان باز گردد، و عقب مانده، باید به آنان بپیوندد، زیرا ویژگیهای حق ولایت به آنها اختصاص دارد، و وصیت پیامبر (ص) نسبت به خلافت مسلمین، و میراث رسالت، به آنها تعلق دارد، هم اكنون (كه خلافت را به من سپردید) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جایگاهی كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
فارغ شو ز عشوه‌های تن تن تن تن از نور بپوش؛ جامه و پیراهن از مرز تنانگی گذر کن با عشق آداب فرشتگی بیاموز، ای زن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-شکر وسپاس ومنت وعزت خدای را پروردگارخلق وخداوند کبریا🦋💙 سلام صبح زیبا تون بخیر 💛🌞🌻 دعا برای ظهور و سلامتی آقا امام زمان فراموش نکنید 🌱
باورش با تو ، چطورش با خدا🙂✨ 🌸✨ 🙂❤️
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
خطبه 002 نهج‌البلاغه-پس از بازگشت از صفین ستایش پروردگار ستایش می كنم خداوند را، برای تكمیل نعمتهای
خطبه 003-شقشقیه 1 شكوه از ابا بكر و غصب خلافت آگاه باشید به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالی كه می‏دانست جایگاه من نسبت به حكومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب كه دور آن حركت می‏كند. او می‏دانست كه سیل علوم از دامن كوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشه‏ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من ردای خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گیری كردم و در این اندیشه بودم كه آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان‏زا و تاریكی كه به وجود آوردند، صبر پیشه سازم كه پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می‏دارد پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه‏تر دیدم. پس صبر كردم در حالی كه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می‏نگریستم كه میراث مرا به غارت می‏برند. 2 بازی ابا بكر با خلافت تا اینكه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلی را با شعری از أعشی عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتی است (من همه روز را در گرمای سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بكر كه در حیات خود از مردم می‏خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت‏ دوشیدند و از حاصل آن بهره‏مند گردیدند. 3 شكوه از عمرو ماجرای خلافت: سرانجام اوّلی حكومت را به راهی در آورد، و به دست كسی (عمر) سپرد كه مجموعه‏ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش طلبی بود زمامدار مانند كسی كه بر شتری سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده‏های بینی حیوان پاره می‏شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط می‏كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند، و دچار دو رویی‏ها و اعتراض‏ها شدند، و من در این مدت طولانی محنت‏زا، و عذاب آور، چاره‏ای جز شكیبایی نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپری شد. 4 شكوه از شورای عمر: سپس عمر خلافت را در گروهی از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان می‏باشم پناه بر خدا از این شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گردیدم. یكی از آنها با كینه‏ای كه از من داشت روی بر تافت، و دیگری دامادش را بر حقیقت برتری داد و آن دو نفر دیگر كه زشت است آوردن نامشان. 5 شكوه از خلافت عثمان: تا آن كه سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد كرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود، و خویشاوندان پدری او از بنی امیّه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‏ای كه بجان گیاه بهاری بیفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ریسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت، و شكم بارگی او نابودش ساخت. 6 بیعت عمومی مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام: روز بیعت، فراوانی مردم چون یال‏های پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزدیك بود حسن و حسین علیه السّلام لگد مال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شكستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخی از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را كه می‏فرماید: «سرای آخرت را برای كسانی برگزیدیم كه خواهان سركشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزكاران است» آری به خدا آن را خوب شنیده و حفظ كرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشم‏هایشان را خیره كرد. 7 مسؤولیت‏های اجتماعی سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت كنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمی‏كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهایش می‏ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سیراب می‏كردم، آنگاه می‏دیدید كه دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‏ای بی ارزش‏تر است. گفتند: در این‌‌جا مردی از أهالی عراق بلند شد و نامه‏ای به دست امام علیه السّلام داد و امام علیه السّلام آن را مطالعه می‏فرمود، گفته شد، مسایلی در آن بود كه می‏بایست جواب می‏داد. وقتی خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیر المؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز می‏كردید امام علیه السّلام فرمود: هرگز ای پسر عباس، شعله‏ای از آتش دل بود، زبانه كشید و فرو نشست، ابن عباس می‏گوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتاری مانن
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
خطبه 002 نهج‌البلاغه-پس از بازگشت از صفین ستایش پروردگار ستایش می كنم خداوند را، برای تكمیل نعمتهای
د قطع شدن سخن امام علیه السّلام این گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد. می‏گویم: (معنای سخن امام علیه السّلام كه فرمود، كراكب الصّعبة، این است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشی نافرمانی كند، بینی او پاره می‏شود، و اگر مهارش را رها كند، چموشی كرده در پرتگاه سقوط قرار می‏گیرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. می‏گویند «اشنق الناقه» یعنی بوسیله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نیز می‏گویند كه ابن سكّیت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اینكه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» برای آنكه این كلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گویی فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. یعنی آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).