🚩 سنگر خاطره...
همیشه بر خلاف همه کار می کرد. وقتی بقیه به فکر راحتی خودشان بودند حاجی یک جور دنبال مبارزه با نفسش بود. دلم برایش تنگ شده بود. یک روز بعدازظهر که همه از گرما، یک سنگر برای خودشان جور کرده بودند، رفتم قرارگاه. کنار منبع آب نشسته بود و ظرف های ناهار بچه ها را می شست، یکی یکی!
📚یادگاران ۹ احمد متوسلیان ص۵۴
#حاج_احمد_متوسلیان
💠 @sajdeh63
تا عشق، به سرزمینِ دل غالب شد
معشوق، علی بن ابیطالب شد
تا کلّ جهان عاشقِ این عشق شوند
تبلیغِ غدیر خم به ما واجب شد
#عید_سعید_غدیر❤️
💠 @sajdeh63
ای آبروی من، کس و کارم، پناه من
سرمایه ام، تمامیِ دنیای من سلام
#امام_رضا_جانم❣️
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت. بارها بہ من مے گفت: "طورے زندگے و رفاقت ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند. مے گفت:"این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره. بابا دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره."
#شهید_ابراهیـم_هادی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
ابراهیـم همیشـه قبل از مسابقات دو رڪعت نمـــاز میخوند! ازش پرسیدم چه نمازی میخونی؟ گفت: دو رڪعت نـماز میخونم و از خدا میخوام یه وقت تو مسابقه حـالِ ڪسی رو نگیـرم...!
📚 "سلام بر ابراهیم"
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63
مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد...
#مادر_شهید
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی
💠 @sajdeh63
🚩 جشن شب عید غدیر
امشب
بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء
مشهد، خیابان آیت الله عبادی، حسین باشی، بین حسین باشی ۱٠ و ۱۲ مسجد احمدیه
💠 @sajdeh63
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ المَعصومینَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است
🌺 فرارسیدن برترین عید اُمت، عید سعید غدیر را تبریک عرض می نمایم🌺
💠 @sajdeh63
شڪــر خــدا
که نـام علــے بر زبان ماست
مـا شیعـــه ایم و
عشـق علــے هم از آن ماست
#مولودی_خوانی_در_جبهه😊
#عید_غدیر_مبارک❤️
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
وقتی میرفتند پیش حاجی برای مرخصی، میگفت: «من پنج ساله پدر و مادرم رو ندیدم... شما هنوز نیومده کجا میخواین برین؟!» کلی سرخ و سفید می شدند و از سنگر می آمدند بیرون ما هم می خندیدیم بهشان... بنده های خدا نمیدانستند پدر و مادر حاجی پنج سال است فوت شده اند!!!😀😀
💠 @sajdeh63