eitaa logo
سجده بر خاک
279 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
266 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. ‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. ‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم. سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. ‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. 💠 @sajdeh63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 ▫️در بزرگداشت شهدا، خروجی کارها را در نظر بگیرید ✏️ رهبر معظم انقلاب، در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویر احمد: همه‌ی این چیزهایی که شما گفتید: دست‌نوشته‌ها، کتابها، فیلم‌ها، بزرگداشت‌ها، نامگذاری کوچه و خیابان و ورزشگاه و غیره، خوب است، همه‌ی اینها لازم است. بعضی از اینها که کهنه میشود. ✏️ یعنی مثلاً شما اسم خیابان را که به اسم شهید میگذارید، خب خیلی خوب است، امّا سه چهار سال که گذشت، مردم میگویند «خیابان شهید بهشتی»، و اصلاً به یاد شهید بهشتی هم نمی‌افتند. شما الان مثلاً [میخواهید بروید] خیابان شهید بهشتی، [میپرسند] کجا میروید آقا؟ [میگویید] خیابان شهید بهشتی؛ اصلاً انسان به یاد بهشتیِ شهیدِ عزیز هم نمی‌افتد. ✏️ بعضی‌هایش که این‌جوری است؛ عیبی ندارد، در عین حال بگذارید. بعضی‌هایش که ماندگار است مثل فیلم، بیشتر از همه کتاب ــ اینها البتّه ماندگار است ــ اینها را باید کاری کنید که خروجی داشته باشد. ۱۴۰۳/۵/۲۴ 💠 @sajdeh63
پریشان خاطر و قامت کمان بود برای داغِ بابا روضه خوان بود بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س) صدایِ ضربه های خیزران بود! 🏴 سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیهما السلام تسلیت باد. 💠 @sajdeh63
🏴 پنجم ربیع الأوّل، سالروز وفات حضرت سکینه علیها السلام ▪️حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام ۵۶ سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هـ در مدینه وفات کرد. مادر ایشان حضرت رباب علیهالسلام است که با هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند، و همراه با أسرا به کوفه و شام رفتند. ▪️آن حضرت فقط با پسر عموی خود عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یاد آوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. در صبح روز رحلتش محمّد بن عبدالله (نفس زکیة) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. ▪️خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت: «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. 📚 معالی السبطین: ج ۲، ص ۲۱۷ 📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام: ص ۱۸۷ ـ ۱۸۵ 📚فیض العلام: ص ۲۰۶ 💠 @sajdeh63
🚩 پنج سال با هم توی یک قرارگاه بودیم؛ کار می کردیم، می جنگیدیم، زندگی می کردیم. یک بار در حال خواب ندیدمش، حتی یک بار. نمی گویم نمی خوابید. اما حالا کجا می خوابید و کی، خدا می داند. من که ندیدم. 📚یادگاران، جلد ۱۱ کتاب شهید صیاد، ص ۳۸ 💠 @sajdeh63
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این صدای سردار شهید "حاج احمد کاظمی" است که می شنوید... 🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/809762818C5011c62353
🚩 سه بار برایش درجه تشویقی آمد، نگرفت. تهِ دلش این بود که کار برای خدا این حرف ها را ندارد. بی‌ هیچ‌ ادعایی می‌گفت: اگر برای همهٔ بچه‌های لشکر، تشویقی آمد، چشــم، من هم میگیرم...! 💠 @sajdeh63
🚩 اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ محبت بفرمایید سوره حمد به همراه صلوات به نیت شفا و سلامتی بیمار مورد نظر قرائت بفرمایید. سپاسگزارم. «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ» 💠 @sajdeh63
🏴 شهادت مظلومانه اباالمهدی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد. 💠 @sajdeh63
🚩 حضرت امام عسکری علیه السلام: هر کس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه کند، او را زینت بخشیده و چنانچه علنی باشد سبب ننگ و تضعیف او شده است. 💠 @sajdeh63
🚩 ۲۲ شهریور ۱۳۵۹ - ۹ روز قبل از آغاز رسمی تجاوز عراق به ایران - روزی که یک فروند جنگنده میگ - ۲۳ عراقی در نوار مرزی استان ایلام توسط موشک فونیکس سرنگون شد. خلبان محمدرضا عطایی برای اولین بار در دنیا توانست از فاصله ۲۰ مایلی (۳۸ کیلومتری) توانست توسط این نوع موشک هواپیمای متجاوز را هدف گرفته و ساقط کند. 💠 @sajdeh63
🚩 عنایت امام عسکری علیه السلام ابوهاشم جعفری: روزی به همراه امام عسکری علیه السلام به صحرا رفتیم؛ به فکر بدهی سنگینم افتادم ولی به زبان نیاوردم؛ امام فرمود: ناراحت نباش، بعد با عصا روی زمین خطی کشید و فرمود: پیاده شو و آن را بردار و به کسی نگو؛ دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و راه را ادامه دادیم؛ باز با خود گفتم: این طلا اندازه بدهی من است؛ ولی من برای مخارج زندگی هم ماندم، امام نگاهی کرد و با عصاخطی کشید و فرمود: بردار و به کسی نگو، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و به سوی منزل بازگشتیم، طلا را فروختم دقیقا به مقدار بدهی‌هایم بود و نقره را جهت معاش فروختم. 📚منتهی الآمال، ج۲، ص۵۷۳ 💠 @sajdeh63